در فوتبال، مالکیت همه‌چیز نیست. در حالی که ما آن را در راستای تسلط (بر بازی) می‌دانیم، این امر همواره تبدیل به موفقیت در زمین بازی نمی‌شود.

گاهی اوقات، تیم‌ها تلاش خواهند کرد تا از راه‌های مختلف و از دست دادن مالکیت موقعیت بسازند، در حالی که این به نوعی نتیجه عکس به نظر می‌رسد، ولی می‌تواند مزایایی را در پی داشته باشد.

این مقاله تیم‌هایی را بررسی خواهد کرد که در موقعیت‌های پرآشوب و جایی که توپ را از دست داده‌اند، موفق شده‌اند تا سریعا آن را تبدیل به یک انتقال (transition) خطرناک کنند. از آنالیز تاکتیکی برای تشریح تاکتیک‌هایی که منجر به چنین شرایطی شده استفاده است خواهیم کرد.

بررسی ابتدایی داده

یافتن تیم‌هایی که به نظر می‌رسد عامدانه مالکیت را از دست می‌دهند، مانند گشتن به دنبال سوزن در انبار کاه است. پس قبل از اینکه به این آنالیز وارد شویم، باید ابتدا تیم‌هایی را که در این روایت جا می‌گیرند بشناسیم.

در نگاه تئوری، تیم‌هایی که مالکیت را از عمد از دست می‌دهند باید طبیعتا درصد مالکیت پایین و آمار پرسینگ بالا داشته باشند.

آن‌ها تیم‌هایی هستند که یک ضد حمله را به یک توپ مستقیم ترجیح می‌دهند، تیم‌هایی با بازیکنانی که آمار پاس گل بالایی را ثبت می‌کنند ولی در کل آمار پاس‌های دقیق کم‌تری دارند.

و تیم‌هایی که علاقه دارند تا گاه بسیار پیش بروند و سپس عمل‌های دفاعی را به گل یا عمل شوت‌ساز (shot-creating action) تبدیل کنند. این‌ها معیارهای سخت ما برای یافتن چنین تیم‌هایی هستند و آنالیز داده‌های کوچک می‌تواند ما را به مسیر درستی هدایت کند.

یک نقطه خوب برای شروع می‌تواند بررسی تسلط مالکیت و اتکا به پرس بالا باشد. این نکته لازم به ذکر است که من فشارها در یک سوم میانی و پایانی در هر ۹۰ دقیقه را برای رسیدن به مقداری که در گراف زیر می‌توانید مشاهده کنید ترکیب کرده‌ام.

 

 

به همین ترتیب، من دو گروه از تیم‌ها را هایلایت کرده‌ام که در این بخش از آنالیز داده مورد بررسی ما خواهند بود. تیم‌های با مالکیت بالا و تیم‌های بدون مالکیت بالا.

دلیل این اتفاق این است که ممکن است ارزش‌های مالکیت پایین را با تیم‌هایی که علاقه به از دست دادن توپ دارند در ارتباط بدانیم، در حالی که همچنین ممکن است تا تیم‌هایی با تسلط روی مالکیت نیز برای اهداف یکسان، توپ را عامدانه از دست بدهند.

تیم‌هایی از قبیل لیورپول، بایرن مونیخ، بایر لورکوزن و آربی‌لایپزیش تیم‌هایی هستند که عمدتا مالکیت را در دست می‌گیرند و همچنین هنگامی که توپ را از دست می‌دهند بسیار تهاجمی (aggressive) هستند. در سمت دیگر، تیم‌هایی مانند آرمینیا، ختافه، ماینز ۰۵ و وردربرمن تیم‌هایی هستند که چندان توپ را در اختیار نمی‌گیرند ولی باز هم حریف را با فشار پرس می‌کنند.

این یک نقطه شروع عالی است، به این دلیل که در عین حال تیم‌هایی را به ما معرفی می‌کند که فعالیت کافی برای جا گرفتن در این تعریف را دارند، در حالی که آن‌ها را به دو دسته کاملا متمایز تقسیم می‌کند.

هرچند اگر این تهاجم به برتری تبدیل نشود، مفید نخواهد بود. به همین دلیل، ما اکنون تیم‌هایی را بررسی خواهیم کرد که موقعیت‌های گل و شوت‌زنی بسیاری را ایجاد می‌کنند.

در همین حین، یک کانترپرس (counter-press) موفق می‌تواند پیامدی سریع و مرگبار داشته باشد، به این معنا که گاه شامل لمس توپ‌های کم در مناطق خطرناک خواهد بود (یک سوم پایانی+محوطه جریمه).

 

 

یک بار دیگر، از آن‌جایی که تیم‌هایی با مالکیت بالا یا در این بحث، تیم‌هایی با لمس توپ بالا در مناطق خطرناک، می‌توانند همچنان از طریق ضد پرس موقعیت‌هایی را به دست بیاورند، تیم‌ها را به دو دسته تقسیم کرده‌ایم. باز هم بایرن مونیخ، لیورپول، بارسلونا، لورکوزن و چند تیم دیگر در این دسته‌بندی حضور دارند.

در طرفِ دیگرِ گراف، کلن و برست، علیرغم دیده نشدن در این گراف در کنار پارما، مارسی و نیس در این دسته هستند. این‌ها تیم‌هایی هستند که برای تبدیل عمل دفاعی به شانس گلزنی و حضور در معیارهای ما، نیاز به لمس توپ‌های محدودی دارند.

ولی برای جمع‌بندی بخش آنالیز داده، ما نیاز به گرافی داریم تا هر دو نوع تیم‌ها را به ما نمایش دهد. برای همین، ما از عمل‌های دفاعی‌ای استفاده کردیم که به موقعیت شوت یا گل‌زنی و یا ارسال توپ بلند منجر شده‌اند.

 

 

این دور از ذهن است که تیم‌ها از پاس‌های کوتاه برای از دست دادن عامدانه مالکیت استفاده کنند و به جای آن تمایل به ارسال توپ بلند به مناطقی دارند که موقعیت‌های بهتری برای کانترپرس را برای آن‌ها فراهم می‌کنند.

بنابراین تیم‌هایی که در هر دوی این معیارها جایگاه بالایی دارند، عمدتا تیم‌هایی هستند که از پاس‌های ریسکی‌ای استفاده می‌کنند که منجر به از دست رفتن مالکیت و در ادامه بلافاصله یک عمل دفاعی می‌شود، اتفاقی که به شکلی ایده‌آل تبدیل به یک انتقال هجومی با یک محصول نهایی خواهد شد.

به بیان دیگر، تیم‌هایی که در دو گراف اول حضور داشتند، در هر کدام از سمت‌های آن، و حالا در گراف سوم نیز دیده می‌شوند، مورد بررسی ما خواهند بود.

برای جمع‌بندی، هردوی تیم‌هایی با تسلط روی مالکیت و بدون تسلط روی مالکیت، می‌توانند از این تاکتیک‌ها استفاده کنند ولی برخی اوقات از مفاهیمی با تفاوت در جزییات برای رسیدن به دروازه استفاده می‌کنند.

این همچنین همواره درباره از دست دادن عمدی توپ نیست، بلکه بیشتر درباره رساندن توپ به مناطق مشخصی که ضد پرس در آسان‌تر است و یا استفاده از پاس‌های ریسکی با ضد پرس به عنوان گزینه پشتیبان است.

هر دوی این سناریوها قصد دارند تا بدون اینکه بازیکن هدفِ آزادی مناطق خطرناک را اشغال کرده باشد، توپ را به آن مناطق برسانند و به جای آن از بازیکنان حریف استفاده کنند.

از دست دادن عمدی مالکیت توپ و سپس کانترپرس در حالی که تیم حریف سازمان‌دهی نشده است، رویکردی پیچیده و معمولا پرخطر ولی همچنین موثر در هنگام اجرای صحیح به شمار می‌رود.

پاس با ریسک بالا برای کانترپرس موفق

همان‌گونه که قبل‌تر در آنالیز تاکتیکی به آن اشاره کردیم، گاهی تیم‌ها عامدانه توپ را از دست نمی‌دهند، بلکه از پاس‌های ریسکی به همراه کانترپرس به عنوان گزینه پشتیبان بهره می‌برند.

به همین شکل، حتی اگر بدانند که پاس بعید است تا به مقصد برسد، یک ساختار خوب برای کانترپرس در اطراف آن خواهند داشت، بنابراین توپ می‌تواند بلافاصله در این منطقه خطرناک باز پس گرفته شود.

تیم‌هایی از قبیل هوفنهایم و لورکوزن تیم‌های مسلط بر توپ هستند که از این تاکتیک بسیار استفاده می‌کنند. در حالی که تیم‌های سوی دیگر گراف از جمله کلن و آرمینیا، همین کار را با مقدارهای مالکیتی کم‌تری انجام می‌دهند.

مبانی به طور کلی یکسان هستند، جایی که هر چهار تیم توپ‌ها را علی‌رغم شانس کم موفقیت و به همراه ساختار کانترپرس در محل مناسب برای بازپس‌گیری سریع توپ، به مناطقی با اولویت بالا ارسال می‌کنند.

 

 

در مثال بالا، هوفنهایم در تلاش است تا به نیم‌فضا برسد ولی بورسیا مونشن گلادباخ آن را به شکل تقریبا خوبی پوشش داده است، چیزی که منجر به از دست دادن توپ می‌شود. هرچند، دقت کنید که با آماده بودن ساختار کانترپرس در هنگام از دست دادن توپ، چگونه بازیکن حریف به کناره کشیده می‌شود و خیلی زود در یک موقعیت ۳ در مقابل ۲ شکست می‌خورد.

گاهی اوقات چنین موقعیت‌هایی به سرعت به یک انتقال تهاجمی تبدیل می‌شوند و هوفنهایم از جمله تیم‌هایی است که آن‌ها را تبدیل به موقعیت‌های مسلم گل‌زنی می‌کند.

همچنین، بایر لورکوزن کار بسیار مشابهی را در هنگام مالکیت انجام می‌دهد. هنگامی که هیچ راه سیستماتیکی برای نفوذ در بلاک دفاعی وجود ندارد، آن‌ها از بازیکن حریف به عنوان یک نقطه بازگشت به محلی که نیاز دارند بازی را به آن انتقال دهند، استفاده می‌کنند.

 

 

این‌جا یک پاس اشتباه به‌سرعت به موقعیت کانترپرس عالی با خروجی‌های مشخص برای رساندن توپ به مناطق پرخطر تبدیل می‌شود. سه بازیکن به سمت توپ حرکت می‌کنند، در حالی که سه بازیکن دیگر بالاتر ایستاده‌اند و برای هنگامی که مالکیت با موفقیت بازپس گرفته می‌شود، به عنوان هدف ایفای نقش می‌کنند.

در ابتدا، تمام اهداف در اولویت به نظر پوشش‌داده‌شده به نظر می‌رسند ولی هنگامی که توپ به حریف می‌رسد، ساختار دفاعی تلاشی برای انتقال به بازی هجومی را انجام می‌دهد.

این به آن معناست که هنگامی که کانترپرس موفقیت‌آمیز بوده، این آسان‌تر است تا از میان بلاکی که سابقا فشرده بوده بازی کنیم.

کلن هنگامی که پاس با دقت پایین تبدیل به موقعیت می‌شود از مبانی مشابهی استفاده می‌کند. در تصویر پایین، آن‌ها پاسی را به فلنک چپ ارسال می‌کنند که توسط مدافع حریف قطع می‌شود.

با این حال، با توجه به سخت بودن کنترل توپ، این شانس وجود دارد که توپ به نزدیک‌ترین هم‌تیمی برسد و یا کورکورانه دفع شود.

 

 

در این مورد، توپ به نزدیک‌ترین هم‌تیمی می‌رسد ولی گرفتن توپ از او بسیار آسان خواهد بود و کلن با موفقیت بازیکن را از موقعیت خارج می‌کند و پس از یک «پاس بد» به یک بلاک سازمان‌دهی‌نشده حمله می‌برد.

در نهایت، ما آرمینیا را داریم که از مالکیت از دست رفته برای ضد حمله زدن به ضد حمله استفاده می‌کند. در ابتدا، ما آن‌ها را می‌بینیم که یک پاس ریسکی به سمت مرکز ارسال می‌کنند که به راحتی دفع می‌شود و حریف با جلو رفتن با سرعت و مهم‌تر از آن، با تعداد بالا در حمله، یک انتقال سریع را شروع می‌کند.

 

 

هرچند، جایی که آرمینیا یک ساختار کانترپرس دارد، تنها راه روبه‌جلو یک مسیر مرکزی تنگ است. این اسکرین شات یک مسیر صاف را به سمت فلنک سمت چپ نشان می‌دهد، ولی وقتی که اولین بازیکن صاحب توپ شد این کانال بسته بود، بنابراین تنها راه رو به جلو از مسیر مرکز بوده است.

خیلی زود، این حرکت مالکیت را برای آرمینیا بازپس می‌گیرد و ناگهان، هنگامی که کانترپرس در جریان است، شش بازیکن شالکه با چند لمس توپ سریع از جریان بازی خارج می‌شوند.

در حالی که این امر ضرورتا نیازی ندارد که از دست دادن عامدانه مالکیت باشد، در بدترین حالت یک عمل محاسبه شده است.

اگر ما اقدام به ارسال این پاس کنیم، شانس این‌که بتوانیم توپ را دوباره پس بگیریم و به حمله ببریم چقدر است؟

چقدر امکان دارد که اگر این اقدام موفقیت‌آمیز نباشد، ضد پرس ما به ثمر برسد؟ اگر هر دوی این اتفاق‌ها نتیجه مثبتی داشته باشند، از دست دادن مالکیت، ناگهان خروجی بسیار کم‌ریسک‌تری خواهد بود.

کانترپرس توپ دوم

ما بیان کردیم که تیم‌ها گاه از توپ‌های بلند برای پایه‌ریزی توالی کانترپرس خود استفاده می‌کنند. این مشابه با مبحث قبلی و جایی است که پاس‌های با ریسک بالا به سمت عمل دفاعی مناسبی ارسال می‌شدند.

فقط در این زمان، هدف این است که تیم حریف را مجبور کنیم تا پاس‌هایی را دریافت کند که کنترلشان سخت است و سپس به جای یک نبرد هوایی ابتدایی، توپ دوم را تصاحب کنیم.

تیم‌هایی از قبیل لیورپول و بایرن مونیخ در این امر بسیار خوب هستند، به این علت که ساختار کانترپرس آن‌ها همواره در مکانی است تا روی توپ دوم هجوم ببرند و به سرعت آن را رو به جلو پیش ببرند.

این‌جا دو مثال از این‌که چگونه این غول‌های لیگ‌های برتر از پس این امر برمی‌آیند مشاهده می‌کنیم. در مثال پایین و مقابل وولورهمپتون وندررز، توپ به سمت یک سوم پایانی دفع شده است ولی در هنگامی که محمد صلاح می‌تواند بازیکن هدف باشد، او به هیچ عنوان هدف اصلی نیست.

 

 

هرچند قصد هیچ‌گاه این نبوده است که بازیکن مصری در نبرد هوایی به برتری برسد و هدف این بوده که وولوز توپ را به سمت منطقه هدف‌گرفته‌شده و هایلایت در تصویر دفع کند.

توجه داشته باشید که چگونه لیورپول یک اورلود ۴ در مقابل ۳ را حفظ می‌کند و بازیکنان آماده هستند تا بلافاصله توپ را پس بگیرند و سریعا یک انتقال روبه‌جلو داشته باشند.

هنگامی که تیم‌ها تقلا می‌کنند تا از بالای بلاک بگذرند و پشت آن بازی کنند، این همچنان یک گزینه نیست، آماده شدن برای تصاحب توپ دوم در یک منطقه پیشرفته راه خوبی برای رویکرد به چنین موقعیتی است.

در تصویر پایین، دوباره، ترنت الکساندر آرنولد توپ را به سمت صلاح دفع می‌کند و با این‌که حفظ توپ می‌تواند عالی باشد، ولی چندان مورد انتظار نیست.

 

 

به جای آن، آن‌ها مکانی که نبردی برای تصاحب توپ‌های دوم و سوم روی خواهد گرفت پیش‌بینی و در آن منطقه اورلود ایجاد می‌کنند. چند ویژگی شایع از این جنبه وجود دارند که باید در نظر داشته باشیم:

اول، باید بدانیم که همواره خروجی‌های مشخصی وجود دارند و توپ دوم/سوم باید در منطقه مشخص‌شده تصاحب شود.

دوم، نوعی برتری، با کمیت و یا کیفیت، باید در منطقه گفته‌شده به دست بیاید.

در نهایت، هرچند دیدن این امر در تصاویر دشوار است، همواره باید پوششی در پشت بخش کانترپرس وجود داشته باشد.

اجازه دهید نگاهی به وضعیت بایرن داشته باشیم و شباهت‌ها را بیابیم. این وضعیت، همان‌طور که مشاهده می‌کنید، تقریبا یکسان است. یک توپ بلند به سمت هدفی دور از انتظار ارسال می‌شود ولی باواریایی‌ها جایی که بازیکنان پاریسن‌ژرمن توپ را دفع خواهند کرد پیش‌بینی می‌کنند.

 

 

سپس، آن‌ها روی توپ دوم کانترپرس اعمال می‌کنند و مالکیت را در اختیار می‌گیرند. هر چند که این امر ضرورتا منجر به موقعیت گل‌زنی سریع نمی‌شود، ولی همچنان بازی را پیش می‌برد حتی اگر هیچ مسیر دیگری در دسترس نباشد.

دوباره، بایرن به یک اورلود دست پیدا کرده است، خروجی‌های مشخصی دارد که به خط عقب چسبیده‌اند و همچنین پوششی برای واحد کانترپرس ایجاد می‌کند؛ حالتی که هر سه ویژگی مذکور را در خود دارد.

این‌جا، دوباره، در مقابل برلین، توپ بلندی ارسال شده است و حریف در نبرد هوایی پیروز شده است ولی آن را به سمت واحد رو به جلوی بازیکنان بایرن دفع کرده است.

آن‌ها دست بالاتر را در منطقه‌ای که توپ فرود خواهد آمد به دست آورده‌اند، خروجی‌های مشخصی در موقعیت برای فرار پشت خط دفاعی دارد و پوشش هم از خارج تصویر در حال رسیدن است.

 

 

در نهایت، ما نگاهی به آرمینیا می‌اندازیم، تیمی که به اندازه لیورپول یا بایرن از داشتن طولانی‌مدت مالکیت لذت نمی‌برد، ولی همچنان رویکرد مشابهی در پیش می‌گیرد. در مثال پایین، موقعیت تقریبا با دو موقعیت قبلی یکسان است.

آرمینیا بدون این‌که انتظار موفقیت‌آمیز بودن پاس را داشته باشد و یا از پیروزی در نبرد هوایی اطمینان داشته باشد، توپ را به سمت منطقه هدف دور کرده است. هرچند، آن‌چه که آن‌ها دارند، یک ساختار واضح کانترپرس در مکانی است که در آن مالکیت را از دست داده‌اند.

 

 

ما یک موقعیت ۴ در مقابل ۳، حداقل یک خروجی در موقعیت مناسب برای پیشروی و پشتیبانی درست در پشت آن‌ها را به طور واضح می‌بینیم. در تئوری و بر طبق لیست ما، این یک موقعیت تقریبا ایده‌آل برای کانترپرس است، حرفی که شاید محل مناقشه باشد، جایی که تیم کانترپرس کننده که مالکیت را از دست داده، در آن از پیش جای گرفته است.

سنجیدن واگذاری «فعال» و «منفعل» مالکیت

اگر تاکنون واگذاری «فعال» و «منفعل» موقعیت به گوش شما نرسیده است، به شما حق می‌دهم. چون این عبارتی است که من اختصاصا برای این بخش از آنالیز تاکتیکی در نظر گرفته‌ام.

در فوتبال، راه‌های پرشماری برای واگذاری مالکیت وجود دارد ولی وقتی سخن از سنجیدن و مقایسه به میان می‌آید، یک تیم می‌تواند آن را به طور فعال یا منفعل انجام دهد.

با مثالی واضح شروع می‌کنیم، از دست دادن عامدانه و فعالانه مالکیت، پاس دادن مستقیم آن به بازیکن حریف در حالی که دقیقا یک بازیکن هم‌تیمی در آن منطقه مشخص را هدف نگرفته‌ایم، خواهد بود.

شاید در ابتدا درک آن کمی سخت باشد ولی هدف نهایی بار دیگر یکسان است: کانترپرس و بازپس‌گیری توپ در منطقه‌ای که قبلا قابل دسترسی نبوده است.

 

 

در این مثال، به نظر می‌رسد هوفنهایم توپ را به منطقه‌ای که حریف بازیکنان زیادی ندارد می‌برد. بلافاصله، شاید متوجه این شده باشید که گزینه‌های بهتر و نزدیک‌تری هم وجود داشته‌اند، ولی باید این را در نظر داشته باشید که آن‌ها باید توپی را که احتمالا کنترل آن سخت خواهد بود به صورت پشت به دروازه کنترل کنند و حداقل دو بازیکن پرس‌کننده به سرعت آن‌ها را از پشت تحت فشار قرار خواهند داد.

چنین پاسی حریف را ترغیب به پرس خواهد کرد و در حالی که هوفنهایم که کیفیت لازم برای فرار از آن را دارد، رویکرد جایگزینی را خواهد داشت. آن‌ها توپ را به سمت بازیکن حریف می‌فرستند و موقعیت ۶ در برابر ۳ و آماده استقرار خواهند داشت.

راه دیگری برای بردن توپ به منطقه‌ای که امکان موفقیت کانترپرس بیشتر است، این است که حرکت حریف را با یک پاس در ظاهر اشتباه مختل کنیم. استراسبورگ کار بسیار مشابهی را در مثال زیر انجام می‌دهد.

 

 

پاس ابتدایی توسط مدافع قطع می‌شود ولی نوع هماهنگی پرس استراسبورگ، بستن موثر کانال‌های پاس را انجام می‌دهد. مهاجم فرار خود را برای بستن گزینه پاس رو به عقب کج می‌کند، و همه این‌ها در حالی است که بازیکن صاحب توپ را به سمت عرض می‌کشانند.

خیلی زود، تیم آماده هجوم می‌شود و استراسبورگ هر سه گزینه‌ای که ما برای ساختار موفق یک کانترپرس ارائه دادیم فراهم می‌کند: یک اورلود ۴ در برابر ۳، داشتن خروجی واضح که می‌تواند پاس را در مناطق خطرناک دریافت کند، و همچنین داشتن پشتیبانی در صورتی که پرس ناموفق باشد.

این از دست دادن عمدی فعالانه توپ بود، جایی که بعضی تیم‌ها عمدا توپ را به بازیکن حریف یا مناطقی برای رساندن توپ به محلی که کانترپرس موثرتر و آسان‌تر خواهد بود ارسال می‌کنند. ولی واگذاری منفعلانه آن چگونه است؟

واگذاری منفعلانه مالکیت هنگامی است که آن را بدون توپ انجام می‌دهید. در این حالت، ما از تله‌های پرس حرف می‌زنیم.

البته که تله‌های پرس نوعا با جریان باز بازی به جای کانترپرس سریع ارتباط دارند، ولی همچنین هدف تیم به درگیر نشدن با توپ و یا واگذاری محیط برای برپایی یک ساختار پرس خوب را نیز شامل می‌شود.

به چند مثال بپردازیم:

 

 

در این مثال، لیورپول با الف) عدم پرس پرتنش از جلو و ب) باز کردن کانال پاس برای فریب آرسنال محیط را به عمد واگذار می‌کند. ولی این یک اشتباه از قرمزهای مرسی‌ساید نیست، به این دلیل که یک توالی سریع پرس، مالکیت را پس می‌گیرد و یک انتقال سریع به محوطه خطر را برپا می‌کند.

تله‌های پرس می‌توانند در هر جایی استفاده شوند، ولی معمولا آن‌ها همواره در تلاش برای انتقال توپ به منطقه‌ای که در آن برتری وجود دارد هستند.

ممکن است این منطقه یک مسیر تنگ مرکزی و یا فضایی کوچک چسبیده به خط کناری باشد. به بیان دیگر، آن چند مبنا را با مفاهیم قبلی ما به اشتراک می‌گذارد.

مثال بعدی ما برست را نشان می‌دهد، تیمی که نوعا بدون تصاحب مالکیت بازی می‌کند، ویژگی مشابهی را تولید می‌کند. با باز گذاشتن یک کانال در عرض برای مارسی، آن‌ها حریف را به پاس دادن ترغیب می‌کنند.

 

 

به زمان‌بندی پرس توجه کنید، تنها هنگامی که پاس داده شده است بازیکنان برست شروع به حرکت می‌کنند. اگر خیلی زود دویدن را شروع کنید، قصد خود را آشکار کرده‌اید. اگر خیلی دیر دویدن را شروع کنید، به حریف پنجره بزرگ‌تری برای فرار از پرس داده‌اید.

تله‌های پرس، کانترپرس یا واگذاری مالکیت به معنای کلمه نیستند، چون شما نمی‌توانید چیزی که ندارید واگذار کنید. ولی راهی عمدی برای تسلیم کردن یک برتری –که می‌تواند محوطه، یک پاس و یا کانال پاس باشد– برای ایجاد یک ریکاوری است که می‌تواند منجر به موقعیتی امیدوارکننده شود.

ملاحظات پایانی

پیدا کردن مدرکی قاطع برای این‌که تیمی عامدانه مالکیت را از دست می‌دهد، همواره دشوار بوده است.

هرچند، امیدوارم این آنالیز تاکتیکی نوری روی این سایه تابانده باشد که چگونه هزینه از دست دادن مالکیت نه تنها می‌تواند کاهش پیدا کند، بلکه می‌تواند تبدیل به یک برتری واضح گردد.

به جای قبول کردن این‌که توپ از دست خواهد رفت، تیم‌هایی که در اجرای این تاکتیک موفق هستند، ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند تا چنین موقعیت‌هایی را فورا تغییر دهند.

گاهی اوقات این امر با پاداشی بزرگ مانند گل یا موقعیت مسلم گل‌زنی همراه نمی‌شود، ولی به‌سادگی روبه‌جلو خواهد بود و محوطه بازی را پس از واگذاری موقت، دوباره بازپس خواهد گرفت.

همواره یک قدم روبه‌عقب و دو قدم روبه‌جلو.

منبع: totalfootballanalysis.com
مترجم: نیما نباتی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی