اریک تن‌ هاخ زمانی توجهات را به سمت خود معطوف نمود که در چمیپونزلیگ فصل ۱۹-۲۰۱۸، آژاکس را به نیمه‌ نهایی رساند. این هلندی اولین فصل مربیگری‌اش در آژاکس را که چهار جام اروپایی دارد را سپری می‌کرد اما توانست با موفقیت آن‌ها را از دور دوم انتخابی تا نیمه‌نهایی هدایت کند و در نهایت در برابر تیمنایب قهرمان یعنی تاتنهام شکست خورد.

ماجراجویی آن‌ها در اروپا تنها چیزی نبود که همه را تحت تأثیر قرار داد؛ روشی که تیم جوان و پرجنب‌ و‌ جوش آژاکس از پیشینیان برجسته‌اش ساخته و پرداخته بود در این تیم مشاهده می‌شد.

تن‌هاخ تیمش را بر محور استعدادهای جوان هلندی مثل فرانکی دی‌ یونگ، ماتیاس دلیخت و دونی فن‌ دبیک ساخت و آ‌ن‌ها را با استعداد هجومی حکیم زیاش، دوشان تادیچ و دیوید نرس تکمیل کرد. بردهای قاطع در خارج از خانه مقابل رئال‌مادرید و یوونتوس در مراحل حذفی، توجه بسیاری از تیم‌ها و مربیان شایسته را به آن‌ها جلب کرد.

اولین تجربه مربیگری‌ تن‌هاخ، هدایت تیم Go Ahead Eagles (عقا‌ب‌ها به پیش) در دسته دوم هلند، در فصل ۱۳/۲۰۱۲ بود. پس از آن برای یک دوره دو ساله، مربیگری تیم جوانان بایرن‌مونیخ را بر عهده داشت. سپس با قبول کردن مربیگری اوترِخت به هلند بازگشت؛ تیمی که آن‌ها را در اردیویژه (لیگ فوتبال هلند) به مقام پنجم و چهارمی رساند. در دسامبر ۲۰۱۷ نیز پس از مارسل کایزر مربی آژاکس شد.

او قهرمانی لیگ و جام حذفی را دو فصل از سه فصل مربیگری‌اش با این غول‌های هلندی کسب کرد و اما خاطر کووید نتوانست هت‌تریک لیگ خود را تکمیل کند؛ زیرا در فصل سوم مربیگری‌اش لیگ ۱۹-۲۰۱۸ کنسل شد. شاید این تعجب‌آور نباشد که در این مقطع نام او به لیگ برتر انگلیس لینک شده بود و منچستریونایتد نیز یکی از این تیم‌ها بود.

 

سبک بازی

 

اوترخت و خط هافبک الماسی

در اوترخت، تن‌هاخ گاها از خط دفاع سه نفره استفاده ‌کرد اما ترکیب مورد علاقه‌اش ۲-۴-۴ الماسی یا ۳-۳-۴ بود. خط حمله او توسط سباستین هالر رهبری می‌شد که بعداً که حال به آژاکس پیوسته است.

هالر معمولاً توسط ناصر بارازیت یا بارت رامسِلار در نقش شماره ده حمایت می‌شد و رود بویمانس، پاتریک یوستن یا بعدتر ریچیرو ژیوکوویچ در نقش مهاجم سایه بازی می‌کردند. زمانی که بارازیت در پست شماره ۱۰ بازی می‌کرد؛ رامسلار هم معمولاً در سمت راست خط هافبک الماسی جایگیری می‌کرد.

استفاده از خط هافبک الماسی به این معنی است که به طور معمول عرض حمله و سانترها توسط فولبک‌ها ساخته و پرداخته می‌شود. داخل این ساختار امکان چرخش‌های متعدد فراهم می‌شود. تک پیووت در پایه ساختار الماسی خط هافبک، اغلب به خط دفاعی اضافه می‌شود. این موضوع کمک می‌کند تا بازیسازی بهتر انجام شود.

همچنین مدافعان کناری تشویق می‌شوند رو به جلو حرکت کنند. بازیکن پست ۱۰ با پست ۸ در دو طرف خط هافبک جابه‌جا می‌شود؛ در حالی که عقب آمدن مهاجم سایه باعث ایجاد برتری عددی و گزینهه پاس کوتاه در فضاهای میان زمین می‌شود.

 

 

زمانی که تن‌هاخ ترکیب تیمش را ۳-۳-۴ می‌چیند، مهاجم مرکزی در مثلث هجومی تیم به عقب‌تر برگشته و در موقعیت یک بازیکن شماره ۱۰ قرار می‌گرفت. مهاجمانی که در عرض بودند نیز وارد فاز حمله می‌شدند و به سمت داخل حرکت می‌کردند. در نتیجه این حرکت‌ها ترکیب ۳-۳-۴ به ۲-۴-۴ الماسی تبدیل می‌شد که این دو ترکیب در طراحی بسیار شبیه هستند.

در فصل ۱۶-۲۰۱۵، اوترخت جایگاه دوم  اردیویژه در پاس‌های پراگرسیو (پیش‌رونده) را در اختیار داشت. تن‌هاخ تمایل داشت تا چندین شماره ۱۰ در تیم داشته باشد. از چرخش‌ها و حرکات استفاده کند تا گزینه پاس بین خطوط بسازد و این کلید بالا بودن پاس‌های پراگرسیو تیمش بود. این شیوه بازی، بخش اصلی تیم‌های او در کارنامه مربیگری‌اش تا به این‌جا است.

 

آژاکس و دبل پیووت

تن‌هاخ در دسامبر ۲۰۱۷ به عنوان مربی آژاکس معرفی شد. او به طور کامل فلسفه تیم را از ۳-۳-۴ به ۱-۳-۲-۴ تغییر داد که در فصل درخشان ۱۹-۲۰۱۸ بسیار کارآمد بود.

دابل پیووت فرنکی دی‌یونگ و لاسه شون مقابل دفاع چهار نفره تیم قرار می‌گرفت و وظیفه داشت به خط حمله چهار نفره تیم توپ برساند. در آن فصل قابل توجه چمپیونزلیگ، دوشان تادیچ، مهاجم سابق ساوتهمپتون به طور معمول به عنوان مهاجم مرکزی استفاده می‌شد. زیاش، فن‌ دبیک و نرس سه نفری بودند که پشت او قرار می‌گرفتند.

در بازی‌های داخلی، تادیچ از سمت چپ بازی را شروع می‌کرد و کسپر دولبرگ و یا کلاس یان هونتلار به عنوان شماره ۹ در ترکیب قرار می‌گرفتند. در سمت راست زیاش سعی می‌کرد به سمت داخل حرکت کند و با پای چپ شوت بزند، سانتر کند و یا توپ را به مهاجمان مرکزی تیم برساند. دفاع راست تیم، نوصر مزراوی با تأخیر برای پشتیبانی خط حمله اضافه می‌شد و همچنان گزینه پاس برای خط دفاع یا دبل پیووت به تیم ارائه می‌داد.

 

 

در سمت چپ خط حمله، از میان تادیچ و یا نرس، یک نفر به سمت داخل حرکت می‌کرد و دیگری معمولاً به عنوان مهاجم مرکزیِ دوم عمل می‌کرد. این حرکت باعث می‌شد که فضای قابل توجهی برای دفاع چپ تیم، نیکولاس تاگلیافیکو برای اورلپ و سانتر کردن توپ به عمق دفاع حریف ایجاد شود.

در اینجا دابل پیووت‌ها کمک می‌کنند تا فضای پشت تاگلیافیکو که زمان نفوذ او خالی باقی مانده پوشش داده شود. یکی از آن‌ها نیز به عقب حرکت می‌کرد و بین مدافعین تیم یعنی دالی بلیند و ماتیاس دلیخت قرار می‌گرفت تا در موقع نیاز به آن‌ها کمک کند.

شماره ۱۰ تیم، دونی فن‌ دبیک، هوشمندانه بین خطوط حرکت می‌کرد اما از سمت راست فضای میان زمین تأثیرگذارتر بود. حرکات او و عرضی که زیاش فراهم می‌کرد مکمل یکدیگر بود؛ همچنین برای تادیچ فضا ایجاد می‌شد تا زمانی که در چپ یا مهاجم مرکزی بازی می‌کرد از آن بهره ببرد. همانطور که در اوترخت نیز مشاهده کردیم گردش‌های دائمی اساس طراحی حمله تیم بود.

 

بازگشت به ۳-۳-۴

بسیاری از بازیکنانی که در ۱۹-۲۰۱۸ برای آژاکس درخشیدند در پایان فصل جدا شده و تن‌هاخ نیز خود را با شرایط همراه کرد  و تیمش را دوباره ساخت. او به ۳-۳-۴ آژاکس برگشت و دوباره هالر را در تیمش داشت که در ژانویه ۲۰۲۱ از وست‌هم به تیم ملحق شده بود و در نوک پیکان حمله تیم جای گرفت؛ پستی که در اوترخت نیز در آن بازی می‌کرد.

تادیچ در سمت چپ باقی ماند و از آنجا به داخل حرکت می‌کرد؛ او در اینجا توسط بلیند حمایت می‌شد (یکی دیگر از باقی مانده‌های نیمه‌نهایی چمپیونزلیگ) که به پست دفاع چپ منتقل شد. تجربه بلیند در پست دفاع وسط به آژاکس اجازه می‌دهد تا با سه دفاع در عقب زمین در فاز هجومی قرار بگیرد. مزراوی نیز به جلو حرکت می‌کند و آنتونی یا نرس نیز در سمت راست فضاهای میانی قرار می‌گیرند.

 

 

عرضی که تادیچ با باقی ماندن در این فضا ایجاد می‌کند؛ به هافبک‌ها این امکان را می‌دهد تا به جلو حرکت کنند و با حرکت در اطراف هالر از او حمایت کنند. به ویژه با وجود گراونبرخ در چپ. بلیند پوشش پشت او را فراهم می‌کند؛ همچنین می‌تواند به بالاتر حرکت کند و در کنار ادسون آلوارز در یک دابل پیووت موقت قرار بگیرد. هدف نهایی همیشه یکسان است. استفاده کردن از چرخش‌ها برای ایجاد اورلودهای (overload) مرکزی و پاس‌های ظریف، به بازیکنان تن‌هاخ این فرصت را می‌دهد تا به فضای بین خطوط حمله کنند.

 

فاز تدافعی

 

آسیب‌پذیری در کانال‌های میانی

بدون توپ، اوترخت تحت نظر تن‌هاخ به شکل ۳-۳-۴ در می‌آمد. در برابر حریفانی که معمولاً از بازیسازی از دروازه استفاده می‌کردند؛ مهاجمین مرکزی در طرفین خط حمله دفاع می‌کردند. بعد از آن سعی می‌شد فضای میان مدافعین میانی هدف گرفته شود و مدافعین کناری با پرس شدید متوقف شوند.

شماره هشت نیز کانال‌های میانی را پوشش می‌داد اما اگر فاصله زیاد باشد و یا خط دفاع نمی‌توانست حمله را متقوف کند؛ حریف قادر بود از فضا استفاده کند و به وسیله این کانال‌ها نفوذ کند.

زمانی که فولبک‌ها در ایستا بودند؛ تیم فشردگی خود را حفظ می‌کرد و شماره هشت‌ها عرض زمین را پوشش می‌دادند. در اینجا مهاجم‌های تیم می‌توانستند به عقب بازگردند تا در پوشش عرض زمین کمک کنند. همچنین این امر به طور اجتناب‌ ناپذیری تهدید اوترخت در ضدحمله کاهش می‌داد.

 

 

زمانی که در سیستم ۲-۴-۴ الماسی دفاع می‌کردند؛ شماره ۱۰ تیم به عقب‌تر حرکت می‌کرد تا شماره هشت‌ها قادر باشند بیشتر به عرض‌های زمین بروند. این امر به تیم کمک می‌کرد تا سریع‌تر عرض زمین را پرس کند و به فولبک‌های تیم اجازه می‌داد تا در خط دفاع تیم بهتر جایگیری کنند.

این چهار ضلعی به سمت توپ حرکت کرده و سعی می‌کردند بازی را در یک سمت زمین قفل کند. پس فولبک سمت دیگر زمین باید آماده باشد تا توپ‌های عمقی یا تعویض منطقه حریف را قطع کند. نزدیک‌ترین مهاجم مرکزی از پشت سر بازیکن حریف پرس می‌کرد و تلاش می‌کرد تا مالکیت توپ را از حریف پس بگیرد.

 

اهمیت دابل پیووت

در اوایل فصل ۱۹-۲۰۱۸، زمانی که آژاکس در جدول دوم بود؛ تیم تن‌هاخ در تمام آمارها در چالش بود. این نشان‌دهنده یک رویکرد دفاعی واضح بر اساس پرس شدید، تکل و مهار برای هر لحظه از مالکیت حریف بود.

از یک ساختار تدافعی ۱-۳-۲-۴، بازیکنان عرضی به داخل حرکت می‌کردند تا به مهاجم تیم در محدود کردن فضای میان زمین کمک کنند. فشردگی بازیکنان در کانال‌های میانی به تیم اجازه می‌داد تا مناطق عرضی زمین را پرس کند به خصوص زمانی که مدافعین میانی حریف در بیلدآپِ تیم از یکدیگر فاصله می‌گرفتند. در این لحظات مهاجم تیم به عقب آمده و هافبک دفاعی حریف را مارک (mark) می‌کرد. شماره ۱۰ تیم نیز با بازگشت خود به عقب به دابل پیووت تیم اجازه می‌داد تا فاصله بگیرند و به پرس بازیکنان در عرض زمین کمک کنند.

 

 

در این حالت فولبک‌ها می‌توانند بیشتر به خط دفاعی نزدیک باشند. تن‌هاخ در اوترخت نیز از این ایده استفاده می‌کرد. اگر نیز فولبک تیم تلاش می‌کرد تا بازیکنی که در عرض بود را پرس کند، نزدیک‌ترین پیووت می‌توانست به او کمک کند و فضای خالی مانده پشت او را پوشش دهد.

زمانی که مهاجم نوک بالاتر پرس می‌کرد و وینگرها عرض زمین را پوشانده بودند؛ دابل پیووت تیم تلاش می‌کرد تا شدیدتر پرس کند. دی‌یانگ و نیز لاسه شون، خط دوم پرس را تشکیل می‌دادند و در تعویض منطقه بازی، بازیکن هدف توپ را پرس می‌کردند. به ویژه اگر فولبک حریف در عمق دفاع جایگیری می‌کرد. همچنین آن‌ها وظیفه دارند در زمانی که حریف حمله آژاکس را در کانال‌های میانی متوقف کرد؛ کانترپرس (counter-press) شدیدی را اجرا کنند و در جا‌به‌جایی‌ها، عرض زمین را هدف قرار بدهند.

 

فشار بر روی توپ

در این فصل تن‌هاخ با تعویض ترکیب به ۳-۳-۴، عملکرد دفاعی متفاوتی را پیش گرفته است. مهاجم مرکزی که معمولاً هالر است به جای عقب آمدن برای پوشش پیووت حریف، در بالا باقی می‌ماند. وینگرها نیز حرکت حریف را در عرض زمین پوشش می‌دهند؛ به ویژه زمانی که فولبک تیم در کانال‌های میانی زمین جایگیری کرده باشد. 

 

 

شماره هشت‌های تیم نیز کانال‌های میانی را شدیداً پوشش می‌دهند. هر کدام از آنها به جلو حرکت می‌کنند تا از پرس میان مهاجم و وینگر حمایت کنند. با وینگرهایی که به خط دفاع کمک می‌کنند؛ هافبک‌های میانی می‌توانند تمرکزشان را روی فضای پیش روی دو مدافع مرکزی تیم بگذارند.

ایده اصلی رویکرد دفاعی تن‌هاخ، پرس فردی و پرس کردن خارج از خط است. حال یک مدافع میانی باشد که برای پرس با مهاجمی که عقب رفته است و از پستش خارج شده و یا یک شماره هشت باشد که برای پرس پیووت حریف به جلو رفته است.

تن‌هاخ از بازیکنانش می‌خواهد تا با توپ رو به جلو بازی کنند؛ حتی اگر به این معنی باشد تا بدون احتیاط خط دفاعی را ترک کنند. این امر باعث می‌شود تا فشار مضاعفی روی توپ گذاشته شود و به خاطر فشردگی مید بلاک (mid-block) تیم، حریف مجبور به عقب‌نشینی و فاصله گرفتن از دروازه آژاکس می‌شود.

 

 

منبع: CoachesVoice
مترجم: محمد حسین صیفوری
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی