ردبول سالزبورگ ۲۰۱۹-۲۰۲۱
اگر بخواهم با شما صادق باشم، باید بگویم اولین باری که رالف رانگنیک را دیدم واقعا چیز زیادی درباره او نمیدانستم. آن ملاقات در مصاحبه من برای شغل سرمربیگری در نیویورک ردبولز بود. همچنین ژرارد هولیه هم در آنجا حضور داشت. من ژرارد را میشناختم چون کار او در لیورپول و پاریسنژرمن را دنبال کرده بودم.
من بخش زیادی از مصاحبه را صرف صحبت با ژرارد و گفتن ایدههایم در فوتبال به او کردم. ولی وقتی بعدتر، رالف و من با هم صحبت کردیم، اوضاع کمی به هم ریخت و تقریبا تبدیل به یک مشاجره شد!
من از مصاحبه بیرون رفتم و به این فکر میکردم که چه کاری انجام دادهام. در این فکر بودم که بعد از آن اتفاق هیچ امکانی وجود نداشت که آن شغل را به دست بیاورم. من بعدتر تماسی از نماینده باشگاه دریافت کردم که به من گفت «رالف عاشق تو بود.»
من نمیتوانستم این را باور کنم، ولی او از جدیت و اشتیاق من تحت تاثیر قرار گرفته بود و من شغل را گرفته بودم.
«شدتی که رالف از بازیکنانش میخواهد مسری است»
متوجه شدم که رالف و من دیدگاههای بسیار مشابهی در رابطه با ضد حمله و انتقال داریم. آشنایی با او، مرا با جزییات بسیار بیشتری در بازی و راهی عمیقتر برای تفکر درباره فوتبال مواجه کرد. او تاثیر عظیمی روی من و فلسفهام گذاشت.
برای من این تعجبآور نیست که مربیان موفق متعددی – مانند توماس توخل، رالف هازن هوتل، یورگن کلوپ و جولین ناگلزمن – از رالف آموختهاند. شدتی که او از بازیکنانش میخواهد مسری است. سبک مدرن فوتبال او تاثیر بسیار بزرگی روی باشگاهها و مربیان مختلفی در آلمان گذاشته است.
ولی هر کسی باید ایدههای خود را در مسیر مخصوص به خودش پیش ببرد و مشخصا من هم از این قاعده مستثنی نیستم. اولین لایه مهم فسلفه من این است که کاری کنم تا بازیکنان ایدههای من را قبول کنند. برای ساخت این باور، من جزییات تاکتیکیام را به سادهترین شیوه ممکن معرفی کردم. رالف به من نشان داد که این مهم است تا دایره لغات و ایدهها را ساده نگه دارم، و از پیچدهکردن غیرضروری هر چیزی خودداری کنم.
هر چقدر که تفهیم مشترک آن جزییات میان بازیکنان بیشتر باشد، استفاده از ایدهها در تمرین برای آنها سادهتر میشود. همانطور که هاروی اس فایراستون، مخترع آمریکایی قرن نوزدهم، عنوان کرده است: «موفقیت تجمیع جزییات است». من عاشق این گفته هستم و از آن با بازیکنانم استفاده میکنم.
«هر فردی که به تنهایی توپ را پرس میکند باید بتواند ایمان داشته باشد که افرادی پشت او هستند.»
کلید شیوه بازی من ایده پرس برای گلزنی است؛ بدون فکر کردن درباره مالکیت هنگامی که توپ را به دست میآورید، و به جای آن فکر کردن به اینکه چگونه توپ را به جلو ببرید و در سریعترین زمان ممکن گل بزنید. من از کلمه مخفف S.A.R.D استفاده میکنم تا ایدههایم را برای بازیکنان شرح بدهم.
حرف S مخفف اسپرینت (Sprinting) است. مانند تمام مربیان، من از بازیکنانم میخواهم تا زیاد بدوند و مناطق زیادی را پوشش بدهند – ولی برای من بیشتر موضوع چگونگی و زمان اسپرینت اهمیت دارد. این خیلی مهم است که وقتی ما در حالت پرس کردن هستیم؛ گاها دو برابر زمانی که توپ را در اختیار داریم، اسپرینتهای خارج از موقعیت انجام میدهیم.
حرف A مخفف alle gemeinsam است، به معنای «همگی با هم». پرسینگ ما بیشتر از تمایل به نفر، مایل به توپ است، بنابراین وقتی شروع به هجوم به سمت توپ میکنیم، همیشه آن را همگی با هم انجام میدهیم. هر فردی که به تنهایی توپ را پرس میکند باید بتواند ایمان داشته باشد که افرادی پشت او هستند.
این ممکن است به آن معنا باشد که ما پنج بازیکن داریم که دو یا سه بازیکن حریف را پرس میکنند، و بازیکنان حریف در سمت دیگر زمین آزاد میمانند – ولی باور من این است که این ریسک با توجه به نتیجه احتمالیای که دارد با ارزش است. اگر بتوانیم در برابر چند بازیکن حریف ازدحام ایجاد کنیم، رساندن توپ به بازیکن آزاد برای آنها بسیار سخت خواهد شد.
حرف R مخفف reingehen یا همان «داخل رفتن» است. این یک تعهد است که به توپ هجوم ببریم، برای به دست آوردنش تلاش کنیم و تمام مسیر را بدویم. من نمیخواهم که بازیکنانم یک یارد دورتر از حریفشان بایستند و نگران بلاک کردن مسیرهای پاس یا شکست خوردن باشند. وقتی ما همه این مسیر را با هم طی میکنیم، شانس موفق بودن – در گرفتن توپ و زدن گل – بسیار بیشتر است.
«مردم در سالزبورگ مرا دست میاندازند، به این خاطر که از کلمه «ذهنیت» بیش از حد استفاده میکنم.»
آخرین حرف یعنی حرف D مخفف dazukommen و دومین موج پرس است. تمام موجهای پرس ما باید توسط گروهی دیگر از بازیکنان پشتیبانی شوند. دوباره، این کار شانس موفقیت را بسیار افزایش میدهد.
S.A.R.D به بازیکنان جزییات تاکتیکی نقشه من را ارائه کرده و به آنها در فهم اینکه همگی باید به این نقشه کاملا متعهد باشند کمک میکند. اگر هر ضعفی وجود داشته باشد – هرگونه کوتاهی در تعهد – ما همگی ضعیفتر میشویم. ترکیبها برای من چندان مهم نیستند. ما از ترکیبهای مختلف زیادی در زمان حضورم در سالزبورگ استفاده کردهایم، و من تلاش کردهام تا به جای سعی در حفظ شکل بازی، سبکهای مشترکی درباره چگونگی بازی و پرس را حفظ کنم.
من از بازیکنانم میخواهم وقتی که پاسی داده میشود و توپ در حال حرکت است پرس را انجام دهند، نه وقتی که توپ به مقصد رسیده است؛ چرا که آن به حریف زمان زیادی با توپ میدهد. زمانی که پاسی داده میشود و ما پرس را شروع میکنیم، همه حرکت میکنند. ما بازیکنان زیادی را به توپ میسپریم، ولی از این آگاه هستیم که اگر حریف توانست منطقه بازی را عوض کند باید به سرعت به شکل خودمان باز گردیم.
آن جزییات تاکتیکی حیاتی هستند، ولی من معتقدم داشتن ذهنیت صحیح هم به همین اندازه اهمیت دارد. بنابراین، این چیزی است که من وقت زیادی را صرف تفهیم درست آن میکنم. مردم در سالزبورگ مرا دست میاندازند، به این خاطر که از کلمه «ذهنیت» بیش از حد استفاده میکنم.
«من به بازیکنانم میگویم: تهاجمی بودن همواره بهتر از منفعل بودن است»
هسته فلسفه من بازی کردن با ریتم (Tempo) است. این به معنای بازی کردن با سرعتی بیشتر از حدی است که حریف بتواند تحمل کند، در حالی که خودمان را به گونهای سامان میدهیم تا همیشه برای هجوم و برای گرفتن توپ و حمله آماده باشیم. من میخواهم که بازیکنانم بیشتر از حریف بدوند و بیشتر از آنها فکر کنند تا بتوانیم هر زمانی که ممکن است یک قدم جلوتر باشیم.
من تعهد کامل و ایمان میخواهم. میخواهم بازیکنان این حس را داشته باشند که این فقط یک سبک بازی نیست؛ این یک سبک زندگی است! اگر چیزی میخواهید، باید به سمتش بروید تا آن را کسب کنید. شما منتظر اتفاق افتادن آن نمیمانید. شما هجومبرنده و فعال هستید. من به بازیکنانم میگویم: تهاجمی بودن همواره بهتر از منفعل بودن است.
این ذهنیت مثبت و فعال باید بخش بزرگی از آنچه انجام میدهیم باشد. من به بازیکنانم میگویم که از آنها میخواهم تا همه چیز را وسط بگذارند. (توضیح مترجم: عبارت go all in که در اینجا استفاده شده، اصطلاحی در پوکر به معنای ریسک روی همهچیز است). وقتی که برای اولینبار این عبارت را به تیم گفتم میدانستم که چه منظوری دارم، ولی از آنها خواستم تا این عبارت را معنی کنند.
آنها عبارت را اینگونه معنا کردند «دادن هرچیزی که دارید به گروه در تمام زمانها» و «هر چقدر که بیشتر بدهید، بیشتر میگیرید». من فکر میکنم که این دو جمله ایده را کاملا درست معنا میکنند. این درباره با هم بودن، و در جایگاه آنها درباره مسئولیتپذیر بودن است.
«ما باور داشتیم که آرون لانگ پتانسیل عظیمی دارد و حالا او کاپیتان تیم ملی آمریکا است.»
واقعیتی که آنها معنا کردند به آن معناست که آنها همدیگر را در استاندارد خودشان حفظ میکنند، و اگر کسی واقعا به چیزی که ساختهاند پایبند نباشد از او ناامید خواهند شد. در این صورت آنها حس جدا افتادن خواهند داشت و – امیدوارم- هیچکسی نخواهد خواست که این کار را با همگروهیهای خود انجام دهد.
من به بازیکنانم میگویم که «تانک را خالی کنید!». سد خستگی روحی را بشکنید و عملا همهچیز را به میان بیاورید. در سالزبورگ ما بازیکنان جوان و با استعداد زیادی با جاهطلبی بزرگ داریم، کسانی که به آنها این فرصت داده شده است تا در اروپا بازی کنند. بنابراین، من مدام به آنها یادآوری میکنم که موفقیت تیم، موفقیت هر فرد را حکم میکند. هر چقدر بیشتر به میان بگذارید، همان قدر بیشتر به شما باز خواهد گشت.
جوانی و پیشرفت بسیار برای کاری که من انجام میدهم مهم هستند. ارلینگ هالند ، دومنیک سوبوزلای، تاکومی مینامینو و تایلر آدامز چهار مثال شناختهشده از بازیکنانی هستند که من با آنها هنگامی که جوانتر بودند کار کردهام. یکی از بازیکنانی که بسیار به او افتخار میکنم، آرون لانگ است.
او در دسته دوم لیگ آمریکا عمدتا به عنوان یک شماره شش در هافبک دفاعی مشغول بازی بود. من بازی او را تماشا کردم و تصمیم گرفتم تا او را به نیویورک ردبولز بیاورم ولی به او گفتم: «من نمیخواهم که تو یک هافبک باشی، میخواهم که روی تو به عنوان یک دفاع وسط کار کنم.» من همچنین تصمیم گرفتم که او به یک سال در تیم دوم نیاز دارد تا ایدهآلها و موقعیتهای ما را یاد بگیرد. ما باور داشتیم که او پتانسیل عظیمی دارد.
«بهترین بازیکنان جوانی که من با آنها کار کردهام، میخواستند رشد کنند و همهچیز را برای این اتفاق میدادند.»
او به ما ایمان داشت و ایدههای ما را درک میکرد، و شانس بازی در تیمهای اول در هر جای دیگری را رد کرد. او دقیقا ذهنیت درستی داشت. لانگ در دسته دوم مدافع سال شده بود. دو سال بعد، در MLS به این عنوان دست پیدا کرد. حالا آرون کاپیتان تیم ملی است.
ما به پتانسیل بازیکنانمان ایمان داریم و آنها را برای رسیدن به بهترین خودشان جلو میبریم. ما عاشق این هستیم که به بازیکنان جوان با استعداد فرصت بدهیم؛ شما بعد از اینکه به آنها این شانس را دادید، از کاری که میتوانند انجام دهند شگفتزده خواهید شد. گاهی باید صبور باشید، ولی این قطعا نتیجه خواهد داد.
ما تلاش میکنیم تا افرادی با آنچه که به آن ذهنیت «رشد» گفته میشود بسازیم. آنها کسانی هستند که هرگاه شکست میخورند، میخواهند بدانند چگونه میتوانند پیشرفت کنند؛ چه کاری را میتوانستند بهتر انجام دهند و از این روند چه چیزی میتوانند یاد بگیرند.
این ممکن است غافلگیرکننده باشد، ولی در فوتبال سطح بالا، اکثر بازیکنان با این نوع رویکرد با شکست موجه میشوند که به قدر کافی بااستعداد هستند تا اگر به سادگی دقیقا در همان مسیر تلاش کنند به موفقیت برسند. ما بازیکنانی مانند آن نمیخواهیم، ما پیشرفت میخواهیم.
افراد خوب، بازیکنهای خوب را میسازند، هیچ راه دیگری وجود ندارد. من عاشق این جمله هستم، و فکر میکنم چشمانداز ما در پیشرفت نشان میدهد که این امر چقدر حقیقت دارد. بهترین بازیکنان جوانی که من با آنها کار کردهام، ذهنیت رشد داشتهاند. به شکلی سادهتر: آنها میخواستند که رشد کنند.
موفقیت آن بازیکنها کلید موفقیت تیمهای من بوده است. آنها ایدههای من را درک کردهاند و همهچیز را برای تحقق آنها دادهاند، دقیقا چیزی که از آنها خواسته بودم. بدون تعهد صد درصدی به تکتک جلسههای تمرینی و هر دقیقه از تمام بازیها، این امر به این شکل محقق نمیشد.
منبع: Coach voices
مترجم: نیما نباتی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی
مطالب مرتبط
منتخب امروز
آخرین مطالب
موضوعات داغ
در ارتباط باشید
-
دوره تخصصی آنالیز فوتبال۱,۶۵۰,۰۰۰تومان
-
نرم افزار آنالیز گرافیکی۱,۸۵۰,۰۰۰تومان
-
دوره آموزش آنالیز فوتبال۸۹۰,۰۰۰تومان