آ اس موناکو اکنون با اختلاف کمی نسبت لیل صدرنشین در رده چهارم لیگ یک قرار دارد. بعد از اینکه موناکو در فصل ناامیدکننده قبل فقط توانست رتبه نهم را کسب کند، اولین فصل نیکو کواچ پیشرفتهایی را نشان داده است. یکی از نقاط قوت موناکو در این فصل، ضربات ایستگاهی آنها بوده است.
طبق آمار هواسکورد موناکو در این فصل ۱۸ گل از روی ضربات ایستگاهی به ثمر رسانده است. کواچ بخشی زیادی از این موفقیت را مدیون برادر و کمک مربی خود، رابرت کواچ، است؛ کسی که وظیفه کار بر روی این بخش از بازی موناکو در تمرینات بر عهده او است.
این آنالیزِ ضربات ایستگاهی، نکات کلیدی و مفاهیم پشت موفقیت تیم موناکو از کرنرها در این فصل را آنالیز خواهد کرد. موناکوییها ایدههایی واضح را به نمایش گذاشتهاند که به آنها اجازه داده است یکی از مرگبارترین تیمها در زمینه ضربات ایستگاهی در اروپا باشند.
ساختار کلی
موناکو تیمی نیست که حریف را با روتینهای خلاقانه شامل حرکات پیچیده سورپرایز کند. به جای آن، مانند بیشتر تیمها، آنها ساختاری کلی در هنگام کرنرهای تهاجمی دارند و اصول و تغییراتی در این ساختار را به کار میبرند. ساختاری که آنها استفاده میکنند یک شکل ۳-۲ است، با سه عمیقدونده (Deeper Runner) و دو بازیک بلندتر در محوطه شش قدم. وظایف این بازیکنان در آنالیز توضیح داده خواهد شد.
میتوانیم این شکل را در پایین ببینیم، با معمولا دو بازیکن در لبه محوطه جریمه، سه بازیکن دونده در عمق، و دو بازیکن بلندتر در محوطه شش قدم. بازیکنان بلندتر در شش قدم، مهاجمهای کوچکتری هستند، معمولا کوین وولند و مهاجم سابق سویا یعنی ویسام بنیدر. ولی با تشکر از حرکت و جایگیری آنها، آنها هنوز در این بخش از بازی بسیار مفید هستند. سه بازیکن در عمق را معمولا ترکیبی از اکسل دیسایی (۱.۹۳ متر)، گیرمو ماریپان (۱.۹۳ متر)، بنی بادیاشیل (۱.۹۴ متر) و اورلین کومنی (۱.۸۷ متر) تشکیل میدهند، و میتوانیم به وضوح ببینیم که موناکو میانگین قدی خوبی در تیم خود دارد.
کلید قابل تامل در کرنرهای آنها، حرکتهای گیجکننده و فضاسازی آن سه deeper runner است. میتوانیم پایینتر ببینیم که آنها تقریبا یک شکل ۱-۲ مثلثی تشکیل میدهند، با یک بازیکن که بیشتر در عمق میماند. این به «در عمقترین دونده» اجازه میدهد که از بازیکن مارک کنندهاش بیشتر جدا شود، و همچنین به دو بازیکن دیگر زاویه و موقعیت مناسب را برای بلاک کردن یا ایجاد ازدحام میدهد. در این مثال ما همچنین میتوانیم ببینیم که به خاطر اینکه دوندهها بسیار در عمق هستند، هنگامی که دو بازیکن بلندتر دفاع را در محوطه شش قدم مشغول کردهاند فضای بین این دو فضا باز میشود و اگر یک «دونده در عمق» بتواند از نفر مقابلش جدا شود فضایی را برای سر زدن در مقابلش خواهد داشت.
ما میتوانیم این ساختار را اینجا دوباره ببینیم، با فضاسازی کمی متفاوت ولی دوباره با همان ساختار ۳-۲. در زمانهایی بازیکنهای بلندتر میتوانند بیشتر در کرنرها دخیل باشند؛ گاهی با حرکت از داخل به بیرون به عنوان بازیکنان هدف ایفای نقش میکنند، بنابراین ما مهاجمی را میبینیم که در ابتدا از پشت دروازهبان شروع میکند. سه بازیکن در عمق فضاسازی متفاوتی دارند، هر فضاسازی نقاط قوت یا اهدافی برای خود دارد که در آنالیزهای بعدی با جزییات به آن خواهیم پرداخت.
یکی دیگر از جزییات ساختاری کلیدی، حرکت این بازیکنان بلندتر در زمانی است که توپ در حال رسیدن است. زمانی که توپ فرستاده شده به نظر میرسد هدف موناکو پوشش حداکثری محوطه جریمه است؛ بنابراین وقتی که توپ در حال ارسال است شما همیشه یکی از بازیکنان بلندتر را میبینید که به سمت تیر نزدیک حرکت میکند، در حالی که بقیه به سمت تیر دورتر حرکت میکنند. ما میتوانیم ساختاری را که ایجاد میشود در اینجا ببینیم، وسط دروازه قفسی از بازیکنان موناکو را در اطرافش دارد.
این ساختار شانس موناکو در بردن توپهای دوم را افزایش میدهد، زیرا در کل فضای بیشتری از محوطه جریمه را در اختیار دارند. در این تصویر میتوانیم ببینیم زمانی که یک «دونده در عمق» ضربه سر را میزند ولی آن را به کنار میفرستد، یک مهاجم نزدیک او است تا تلاش کند و توپ را به سمت دروازه هدایت کند. آنها در این موقعیت نمیتوانند این کار را انجام دهند، ولی موناکو با کمک بازیکنش در تیر نزدیک و استفاده او از دفع توپ ناموفق به گل میرسد.
همانطور که گفته شد، دوندهی در تیر نزدیک نقش مهمی را در توپ اول ایفا میکند. در تصویر زیر میبینیم که یک فرار دروغین به سمت تیر نزدیک انجام میدهند تا بازیکنان مارککننده را با خود به آن منطقه بکشانند، ولی توپ به بالای سر آنها و به سمت محوطه مرکزی فرستاده شده است. سپس دوندههای در عمق باید برای جدا شدن از یار مقابلشان برای زدن ضربه سر تلاش کنند، و اگر در دوئل موفق شوند شانس خوبی برای گل زنی پیدا میکنند، که دقیقا کاری است که در اینجا انجام میدهند.
این حرکات دروغین با حرکات عامدانه و واقعی ترکیب شدهاند. در صحنهی زیر، نمونه خوبی از حرکت در نقطه کور توسط کوین وولند برای زدن ضربه در چهارچوب را شاهد هستیم. وولند از پشت دو مارککننده منطقهای تیر نزدیک شروع میکند، و زمانبندی خود را به گونهای تنظیم میکند که وقتی توپ ارسال شده است او در بین این دو بازیکن قرار گرفته باشد. بازیکنان نمیتوانند او را ببینند، و به همین علت معمولا نمیتوانند برای مانع شدن از گلزنی واکنش نشان دهند. اگر آنها از قبل برای این حرکت در نقطه کور آماده شده باشند و سعی کنند که حرکت را پیشبینی کنند، حرکت میتواند به عنوان یک فرار دروغین مورد استفاده قرار بگیرد تا در جایی دیگر فضا بسازد.
پیاسجی نمیتواند به موقع در تیر نزدیک واکنش نشان دهد و وولند با تشکر از ارسال فوقالعاده بین دو بازیکن تیر نزدیک، یک ضربه سر آزاد را میزند. دوباره در تصویر بالا میبینیم که آنها ساختاری را که از آن صحبت کردیم تشکیل دادهاند، و در تصویر پایین آنها دوباره در اطراف دروازه یک ساختار خوب را ایجاد کردهاند.
حرکات سه بازیکن در عمق
سه بازیکن در عمق گاهی هدف ارسالها هستند، بنابراین حرکت آنها برای ایجاد جدایی و یا رهایی از مارک شدن توسط حریف، اساسیترین مفهوم پشت ضربات ایستگاهی موناکو است. همانطور که گفته شد، موناکو تیمی نیست که با دیدن ضربات ایستگاهی آنها برق از سرتان بپرد، ولی آنها به طوری عالی از مفاهیم اساسی متعددی استفاده میکنند و از آنها به موفقیت بزرگی رسیدهاند. فضاسازی سه بازیکن در عمق، حرکت آنها و مکانی را که برای رسیدن توپ باز میشود معین میکند.
این مثال حرکت آنها، استفاده از مسیر سانتر برای رهایی از مارک شدن توسط حریف و ایجاد فضا را نمایش میدهد. ما ساختار معمول ۲-۳-۲ را میبینیم، با دو بازیکن که بیشتر به سمت تیر نزدیک جا گرفتهاند و یک بازیکن که به تنهایی و بازتر به سمت تیر دور جا گرفته است. این فضاسازی عمدی است و مسیری را برای فرار میسازد. اکنون هدف ایجاد یک بازیکن آزاد است که بتواند در این مسیر فرار کند و بدون چالشی جدی به توپ ضربه بزند. جاگیری دقیق نزدیک به هم دو بازیکن در عمق، دیگر چیزی است که بازی را در اینجا میسازد. همانطور که مشاهده میکنید بازیکن میانی این سه نفر کمی در عمقتر از همتیمیهای کنار خود است.
هنگامی که بازیکن هدف حرکتی در خلاف جهت و به سمت مرکز دارد، بازیکن در عمقتر میانی میتواند حرکتی به سمت تیر نزدیک داشته باشد؛ قاعده فرار دورترین بازیکن به فضا، هنگامی که نزدیکترین بازیکن به بلاک فضا مقداری پیشروی میکند. اگر بازیکن هدف از دورتر شروع به حرکت به سمت فضا کند، یک همتیمی از قبل در همان مسیر است، و به همین دلیل شما مارککننده خود را به سمت ازدحام میبرید. شما متوجه میشوید که برای حرکت تقسیمی در اینجا (مسیر سانتر) بازیکن میانی بالاتر و به سمت مخالف حرکت میکند.
با حرکت بالاتر این بازیکن، آنها اطمینان حاصل میکنند که مدافع بازیکن هدف را بلاک میکنند، ولی خود بازیکن هدف را بلاک نمیکنند، و به همین دلیل این شانسی برای ایجاد فاصله ایجاد میکند. مزیت دوم این است که بازیکنان دورتر از فضا میتوانند برتری پویا به دست بیاورند؛ به این دلیل که آنها به شکلی موثر برای حمله به فضا فرار میکنند و به همین خاطر شانس بزرگتری برای رهایی از مارک شدن دارند.
به آنها مسیرهای سانتر و یا حرکات تقسیمی گفته میشود؛ به این دلیل که بازیکنان حرکاتی مخالف به سمت همدیگر دارند و گاه مسیرها را به شکلی لحظهای قطع میکنند. ما مفهومی مشابه را دوباره در حمله میبینیم، با بازیکنان میانی که هنگامی که بازیکن تیر نزدیک برای ایجاد فاصله تلاش میکند دوباره به عنوان بلاککننده ظاهر میشوند. دوباره این به مفهوم دورترین بازیکن از فضای هدف (بازیکن فضای دور) اتکا میکند. اگر موناکو بخواهد که به تیر نزدیک برود، شما حرکتی مخالف این یا دخالت بازیکن تیر دورتر را شاهد خواهید بود.
ما شاهد هستیم که زمانبندی حرکت خوب است، و هنگامی که قرار است به توپ ضربه زده شود میبینیم که فاصله از قبل ایجاد شده است. حرکت مخالف به این معناست که بازیکن دونده به همراه بازیکن هدف به سمت ازدحام کشیده میشود و به همین خاطر در همان ازدحام از مارککردن بازیکن هدف باز میماند. دو مارککننده دیگر اغلب روی مارککنندههای اصلی خود متمرکز هستند و معمولا نمیتوانند سازگار شوند، به این معنا که شما این بازیکن آزاد را خواهید داشت.
حرکت بازیکنان قابل پیشبینی نیست، روی کاغذ هر کدام از این سه نفر میتوانند حرکت تقسیمی را انجام دهند، و به همین خاطر دفاع در برابر آن بسیار دشوار است (مخصوصا اگر به طور مناسب آماده نشده باشید). بازیکن موناکو، اورلین کومنی، که دفعاتی به عنوان یکی از این سه بازیکن در عمق ایفای نقش کرده است، درباره تغییرپذیری موناکو روی ضربات ایستگاهی اینگونه گفته است: «ما تاکتیکهای متعددی برای حمله به حریف داریم. در غیر این صورت پیشبینی آنچه انجام خواهید داد بسیار ساده میشود. گاهی اوقات ما به تیر نزدیک و جایی که کوین علاقه دارد تا به داخل بزند ضربه میزنیم.
ما میتوانیم حرکات مختلفی را اجرا کنیم تا مدافعین حریف را سردرگم کنیم. این به ما اجازه میدهد تا طیف وسیعتری از گزینهها را داشته باشیم.» بهترین گل از روی کرنر موناکو در بازی با مارسی به ثمر رسیده است، جایی که تمام مفاهیمی که تا حالا به آنها اشاره کردیم به نحو احسن اجرا شدهاند. ما میبینیم که بازیکنان در عمق به شکل ۱-۲ قرار گرفتهاند، و اورلین کومنی که بازیکن هدف است دوباره به عنوان در عمقترین از بین این سه نفر کار را آغاز میکند.
نه تنها او در عمقترین بازیکن است، بلکه بازیکن مارککنندهاش دورترین بازیکن به سمت تیر دورتر در آن محوطه است. هنگامی که کومنی به سمت مرکز حرکت میکند، میبینیم که از قبل ازدحامی در مقابل او قرار دارد. کومنی تصمیم خودش برای حرکت را میگیرد و از گروه دورتر است، جایی که بازیکن مارککنندهاش در عمقتر و نزدیکتر به تیر دور است. در نتیجه، مارککنندهاش باید تلاش کند تا از ازدحام بگذرد، در حالی که کومنی میتواند دور آن فرار کند.
شگفتزدگی بلاککنندهها عالی است. همانطور که میبینیم آنها فقط با سرعت تمام به جلو نمیدوند، به جای آن فرارشان را کند میکنند تا اطمینان حاصل کنند که بلاک موفقیتآمیز بوده است. مارککننده کومنی به سمت ازدحام فشرده میدود، و به همین خاطر گیر میافتد، و بازیکن هدف آزاد میشود. بنیدر مشغول کردن یه بازیکن در محوطه میانی را شروع کرده است، ولی مثل همیشه به سمت دورتر حرکتی را انجام میدهد.
مارککننده بنیدر او را دنبال میکند، و به همین علت کومنی یک فرار آزاد در فضای عرض آزاد انجام میدهد و یک گل آسان را به ثمر میرساند. میتوانید مارککننده کومنی را پس از مواجهه با ازدحام مقابلش روی زمین ببینید. دویدن به سمت ازدحام یک مفهوم ساده است ولی به ندرت اثر خوبی مانند آنچه در اینجا شاهدش بودیم دارد.
میتوانیم مثال دیگری را در اینجا ببینیم، جایی که دورترین بازیکن باز هم از دور به نزدیک میآید، با این فرار، مارککننده بازیکن اصلی را به سمت ترافیک میفرستد و به همین نحو فاصله ایجاد میشود. آنها از یک outswinger برای دسترسی به مناطق عمیقتر استفاده میکنند، و موناکو گاهی اوقات از ترکیبی بین inswinger و outswinger در بازی استفاده میکند.
با این حال همیشه نباید دورترین بازیکن حرکت ذکر شده در بالا را اجرا کند، ولی نزدیکترین بازیکن به فضا نمیتواند این کار را انجام دهد. اینجا بازیکن میانی از سه نفر، حرکتی را که به نظر میرسد با آن مارککنندهاش را به سمت ازدحام راهنمایی خواهد کرد آغاز میکند. حرکت چندان موفقیتآمیز نیست و همانطور که مشاهده میکنید ازدحام بسیار بالا است، و مارککننده بازیکن هدف میتواند به آن نزدیک نشود. هرچند، وجود ازدحام به این معنا است که مارککننده نمیتواند بسیار نزدیک بماند، بنابراین میتوانید هنوز فاصله ایجاد کنید.
این مثال خوب، ما را به حرکت تقسیمی باز میگرداند، که شامل بازیکنانی میشود که در خلاف جهت ازدحام حرکت میکنند. میبینیم که بازیکن میانی مانند بلاککننده ایفای نقش میکند، در حالی که بازیکن دورتر، از بیرون به داخل حرکت میکند؛ به این معنا که برای لحظهای دو مسیر فرار با هم تقاطع دارند. این امر ازدحام ایجاد میکند ولی همچنین میتواند تنها مارککنندهها را سردرگم کند، از آنجایی که شما آنها را تقریبا مجبور کنید تا بسیار سریع کسانی را که مارک میکنند باهم تعویض کنند (مارکینگ انتقالی)- چیزی که به نظر میرسد تیمهای حاضر در لیگ ۱ خود را برای آن آماده کردهاند و هنگامی که جلوی موناکو بازی میکنند آن را بهتر به نمایش میگذارند.
اگر روی مارککننده تمرکز کنیم (دایره زرد)، میبینیم که او به بازیکن نگاه میکند و از حرکت آگاه است. ولی در کسری از ثانیه او مجبور است تا تصمیم بگیرد که آیا به توپ نگاه کرده و آن را دنبال کند یا به بازیکن توجه کرده و او را دنبال کند. طبق فرار تقسیمی بازیکن در واقع باید پشت کند و به سمت دروازه حرکت کند. بازیکن مارسی به عقب و به توپ نگاه میکند و آن را دنبال میکند، و بنابراین او دیگر نمیداند که مارککنندهاش کجاست. این یک مزیت دیگر تغییر از توپ در فضاهای نزدیک به توپ در فضای دور و مزیتی کلی از یک مهاجم بودن است، از آنجایی که دیگر مجبور نیستید وقتی به سمت دروازه حرکت میکنید پرواز توپ را دنبال کنید.
این حرکت فاصله ایجاد کرده و مارککننده بازیکن هدف را گیج میکند، بنابراین آنها باز میشوند و با یک ضربه سر آزاد در محوطه شش قدم مواجه میشوند که نمیتوانند در مقابلش کاری از پیش ببرند. دوباره، تقسیم دو بازیکن بلندتر کمک میکند تا این فضا باز بشود.
نتیجهگیری
موناکو میتواند به درستی یکی از مرگبارترین تیمهای اروپا از روی ضربات ایستگاهی در این فصل نام بگیرد، همانطور که رکورد آنها با مفاهیم مشخص و اثباتشده و تاثیرگذاری پشتیبانی میشود که در این آنالیز تاکتیکی به نمایش گذاشته شدند. حالا سوال کلیدی این است که چگونه آنها پیشرفت کردهاند، از جایی که تیمها با استفاده از مارکینگ انتقالی مناسب در مقابل آنها تاثیرگذارتر دفاع کردهاند.
این به آن معنا نیست که تیمها کار آنها را متوجه شدهاند، از جایی که مارکینگ انتقالی اگر به خوبی بلاک شود عمل نخواهد کرد، ولی مشخصا در فصل بعد به نظر میرسد موناکو باید چند نکته جدید به خود اضافه کند تا چنین رکورد تکاندهندهای را حفظ کند. باید ببینیم آنها برای فصل آینده چگونه ارتقا مییابند و تیمها در این چند ماه پایانی فصل چگونه واکنش نشان میدهند.
منبع: totalfootballanalysis.com
مترجم: نیما نباتی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی
مطالب مرتبط
منتخب امروز
آخرین مطالب
موضوعات داغ
در ارتباط باشید
-
دوره تخصصی آنالیز فوتبال۱,۶۵۰,۰۰۰تومان
-
نرم افزار آنالیز گرافیکی۱,۸۵۰,۰۰۰تومان
-
دوره آموزش آنالیز فوتبال۸۹۰,۰۰۰تومان