پپ گواردیولا درباره فلسفه فن خال و نمایش تیم آژاکس با هدایت او بیان میکند: در تمام تاریخ فوتبال، بازیهای کمتر تیمی همانند آژاکس با هدایت لوئیز فن خال برای من اغوا کننده بود. بازی روان و آسان بازیکنان تیم در پشت خطوط تیم حریف و نحوه ارسال پاس و نیز ایجاد فضا توسط حرکات بازیکنان این تیم مثال زدنی است.
این تیم میتواند به راحتی تمام معادلات دوئلهای یک در برابر یک را در حمله و نیز دفاع با حرکات جمعی بازیکنان حل کرده و از پیش رو بردارد. نحوه بازی آنها ریسک پذیر است ولی آنها این ریسک را میپذیرند. نظم بسیار دقیق در زمان مالکیت توپ ایده اصلی فلسفه فن خال است.
پشتیبانی بازیکنان از یکدیگر و نیز حرکات آنان و دیگر نکات این فلسفه به ساده ترین شیوه ممکن صورت میگیرد. بازیکنان آژاکس این ایده را به خوبی به نمایش گذاشتند. این کاری است که من معتقدم یک تیم فوتبال باید انجام دهد. آژاکس با هدایت فن خال، برای افرادی که با این نوع سبک بازی آشنا بودند درس فوتبال داد.
فلسفه فوتبالی فن خال بر این پایه است که حمله را بر دفاع ترجیح میدهد. او میخواهد بیشتر از حریفان گل بزند به جای اینکه با دریافت گلهای کمتر بخواهد پیروز شود. این ذهنیت مطابق با مکتب فکری هلند بوده که در فوتبال مدرن، از اسپانیا تا آلمان نفوذ کرده است.
به همین دلیل، مالکیت توپ در نحوه حمله یک تیم به منظور اطمینان از کنترل بازی اهمیت بالایی دارد. مالکیت، به تنهایی به عنوان یک استراتژی تهاجمی به حساب نمیآید بلکه صرفا یک استراتژی برای کنترل بازی است. با کنترل بازی، یک تیم میتواند به اهداف دفاعی و تهاجمی مورد نظرش به راحتی دست یابد.
فن خال درباره این موضوع بیان میکند: اگر هدفی در پشت مالکیت توپ تیم نباشد؛ باعث دور شدن تیم از خواستهها و اهدافش میشود. در این صورت مالکیت تنها باعث منسجم شدن و حفظ ساختار تدافعی تیم مقابل خواهد شد. مالکیت بلکه باید باعث حرکت دادن حریف، ایجاد شکاف و در نهایت ضربه زدن به حریف شود. یک تیم باید بداند چگونه این کار را انجام دهد.
شما تصمیم میگیرید که حریف چگونه بازیاش را انجام دهد و نه اینکه حریف تصمیم بگیرد و ما را مجبور کند که چگونه بازی کنیم
با این حال، موضوعی که فلسفه فن خال را متمایز میکند این است که او تاکید بسیار زیادی بر روی حرکات بازیکنان و نیز شکل ساختاری قرار گیری آنان دارد. این مرد هلندی بازیکنان را مجبور به حفظ موقعیتهای خاصی در زمان بازی میکند که به اصلاح به آن بازی موقعیتی میگویند.
سبک بازی اما میتواند تا حدودی متغیر باشد و از سبکی با بازی مستقیم تر و استفاده از سانتر و ضد حملات، به بازی با پاسهای جانبی مداوم تغییر کند اما فلسفه ثابت است. بنابراین فلسفه، بر هر جنبه از بازی تیم تاثیر میگذارد و این تنها منحصر به نحوه بازی نیست.
این که یک تیم چگونه تمرین کند نیر تحت تاثیر فلسفه است. انتخاب بازیکنان تیم و یا جذب بازیکنان جدید، پرورش جوانان و بسیاری دیگر از جنبهها تحت تاثیر فلسفه قرار میگیرد. برای فن خال این فلسفه بدون هیچ قید و شرطی تداوم دارد.
فلسفه، بازیکنان را به افراد تمرین دهنده و مربیان پیوند می دهد
چشم انداز
فن خال درباره فلسفهاش میگوید: این یک فلسفه هجومی، تکنیکی و تاکتیکی است که در آن بازیکن میتواند ویژگی و تواناییهای خود را به خوبی نشان دهد. در این سیستم و فلسفه سن و سال بازیکنان اهمیتی ندارد. سیستم اصلی ۴۳۳ است که دروازبان نیز نقش مهمی دارد.
نخستین نکته این است که یک چهار چوب و ساختار مشخص برای اجرای مرحله به مرحله فلسفه فوتبالی مربی وجود داشته باشد. اکثر مربیان سعی میکنند که یک سبک بازی و سیستم را بدون شناسایی و فهم فلسفه آن به نمایش بگذارند.
فن خال بیان میکند: من فکر نمیکنم که سیستم مهم ترین موضوع باشد. فلسفه با اهمیت ترین شاخصه است و همیشه نیز به همین شکل خواهد بود. فلسفه یک موضوع ذهنی است. یک فلسفه نه تنها شامل ایده و نظرات درباره نحوه بازی تیم است بلکه اصولی را در مورد چگونگی دست یابی و انجام آن-مدل و ساختار تیمی- ایجاد میکند.
به غیر از اصول اصلی بازی و فلسفه، نکات دیگر اما میتوانند تغییر کنند. یک بینش و دیدگاه فوتبالی صرفا به سبکی بازی خاص نپرداخته بلکه به فلسفه مربیگری، نحوه انجام تمرینات، نحوه رفتار با بازیکنان، کادر فنی و هر نکته مهم وابسته دیگر میپردازد.
تیم
فوتبال یک ورزش تیمی بوده و اعضای آن به یکدیگر وابستهاند. اگر برخی بازیکنان وظایف خود را در زمین به درستی انجام ندهند؛ بازیکنان هم تیمیشان متضرر خواهند شد. این موضوع تنها در صورتی محقق میشود که در خارج از زمین نظم و انظبات بسیار خوبی وجود داشته باشد.
تیم در جایگاه نخست و افراد در پله دوم قرار دارند. جمله معروف “هیچ فردی بزرگتر از تیم نیست” شعاری است که به نظر میرسد تمام باشگاهها تا زمانی که مجبور به نیمکت نشینی و یا فروش یک بازیکن ستاره نشوند آن را تکرار میکنند.
در نظر فن خال اگر تیم بر محور یک یا دو ستاره باشد نمیتواند کارکرد خوبی داشته باشد. تمام بازیکنان، دائما باید خود را در سیستمی که با آن سازگار شوند ثابت کنند اما بر عکس این موضوع صادق نیست. داشتن سیستمی که بر محور یک بازیکن میچرخد؛ اخیرا انتقاد فن خال از باشگاه بارسلونا و لیونل مسی و نیز انتقادی مشابه به psg و نیمار را به همراه داشته است.
اهمیت دادن بیش از حد به یک بازیکن ممکن است تعادل و پویایی تیم را از بین ببرد. هر بازیکنی حتی ستارگان نیز باید هماندازه دیگران مورد انتقاد قرار گیرند و نیز در زمان معین در تمرین حاضر شده و منظم باشند.
همچنین آنها نباید نسبت به سایر بازیکنان، دستمزد گزاف تری دریافت کرده و فرهنگ یک ستاره راک را اتخاذ نکنند. اگر تیم نتواند بازیکن ستاره خود را نیمکت نشین کند؛ آنگاه یک تیم نامتعادل که به راحتی به همگان باج میدهد ایجاد خواهد شد. بر همین اساس، کاپیتان تیم بر اساس اینکه یک بازیکن به چه میزان خوب بوده و یا پیر و جوان باشد و حتی میزان تحسین او و بازتابندگیاش از تاریخ و فرهنگ باشگاه انتخاب نمیشود.
در عوض، فن خال اما بر این اساس که چگونه و به چه میزان سیستم و فلسفه را آموخته و به سایر بازیکنان منتقل میکند کاپیتان تیمش را انتخاب میکند. هر بازیکن در تیم باید به نقش و مسئولیت خود پایبند بوده و این موضو که خلاقیت و حرکت او به چه میزان محدود شود اهمیت ندارد. من فکر میکنم که هر تیمی نیاز به ساختاری دارد که هدف نهایی آن همکاری تمام بازیکنان با یکدیگر بوده؛ زیرا فوتبال یک بازی تیمی است و نه یک بازی نخواهد بود.
در اسپانیا به خصوص با حضور تیمهایی مانند رئال مادرید و بارسلونا گاها این موضوع را فراموش میکنند؛ زیرا غرق در بازیکنان ستاره هستند.
من معتقد هستم ستارگان باید به پیروزی تیم کمک کنند. همانطور که مارتین مایجر در بیوگرافی فن خال اشاره میکند: این تنها اشارهای به یازده بازیکن ابتدایی نیست؛ بلکه تمام بازیکنان از جمله بازیکنان ذخیره به همراه کارکنان از مسئولین لباس تا آشپز را درگیر خود میکند.
زمانی که از او پرسیده شد دلیل اینکه بازیکنانی که در آژاکس موفق هستند اما در تیمهای دیگر افت کرده و برای رسیدن به دوران خوب خود تلاش بسیاری میکنند چیست او پاسخ داد: زیرا این بازیکنان در آن تیمها بر اساس ویژگیهای خودشان ارزیابی میشوند و نه مانند زمانی که در اینجا ما برای او در غالب تیم ارزش قائل هستیم.
در آژاکس نقاط ضعف فردی بازیکنان توسط تیم پوشش داده میشود. یک بازیکن به خاطر تیم میتواند بهتر شده و برتر نشان داده شود. کشورهای دیگر از این نظر از ما عقب تر هستند: آنچه در آنجا مهم بوده شخصیت است.
برای تشکیل یک تیم، لوئیس فن خال توجه زیادی به ارتباطات و تیم سازی اختصاص میدهد. تیم سازی به این معنی است که تمام بازیکنان نه تنها فلسفه و ایده مربی را درک کرده؛ بلکه به شکل فعال و دقیق از آن حمایت کنند. فلسفه باید بر نحوه بازی بازیکنان تاثیر بگذارد.
درک این موضوع در عصر فرد گرایی که در تضاد کامل با تیم قرار دارد بسیار دشوار است. وظیفه مربی این است که بازیکنان و دیگر اعضای تیم را در برابر جریانات جامعه متقاعد کند که اجتماع مهم تر از فرد است.
سیستم و مشخصات
این سیستم را بازی موقعیتی و خطوط و مثلثهایی که صحیح و به خوبی مناطق مختلف زمین را پوشش بدهد ممکن میسازد. یک مربی با چشم اندازی روشن درباره چگونگی نحوه دفاع و حملات تیم، میتواند سیستمی را طراحی کند که این امر را به خوبی ممکن سازد.
یک سیستم به عنوان یک ساختار خاص، ایجاد یک تیم، تکنیک و تاکتیکهای مورد استفاده و نقش و مسئولیتهایی که در هر موقعیت به هر بازیکن داده شده تعریف میشود.
اگر سیستم تحت تاثیر فلسفه باشد و این فلسفه بیان کند که بیان کند که موضوع فوتبال کنترل فضا و حرکت سریع توپ به فضاها است؛ آنگاه به راحتی میتوان تصور کرد که سیستم چگونه باید باشد. فن خال نخستین کسی بود که زمان حمله را به چهار مرحله تقسیم کرد:
۱-ساخت و ایجاد حمله
۲-گردش توپ
۳-به کارگیری خلاقیت
۴-تکمیل حمله و مرحله انتهایی
مرحله ساخت، زمانی است که توپ در عقب ترین نقاط زمین و در اختیار دروازبان و مدافعان قرار دارد. مرحله گردش توپ مربوط به موقعیتی بوده که توپ را به اطرف حرکات داده تا دفاع تیم حریف دچار آشفتگی شود و این موضوع در خطوط میانی صورت میگیرد. فن خال میگوید:
سرعت پاس به اندازه خود پاس مهم نیست
بنابراین توپ باید به شکل مداوم در حال حرکت باشد. مرحله سوم مربوط به شنسایی لحظهای است که ساختار دفاعی تیم حریف دچار آشفتگی شده و استفاده از آن میتواند موقعیت خوبی را ایجاد کند.
مرحله نهایی نیز مربوط به پایان رساندن حمله و مراحل پایانی برای خاتمه دادن موقعیت گلزنی است که بر پایه (سانتر از جناحین، دریبا و…) است. توجه به این نکته ضروری است که سیستم همان نحوه قرار گیری بازیکنان نخواهد بود. ترکیب ۴۳۳ به این معنی نیست که تیم حتما همانند آژاکس و یا بارسلونا بازی کند.
با این حال اما سیستم ۴۳۳ بسیار مورد پسند است زیرا باعث تسهیل سبک بازی مبتنی بر مالکیت شده و این نمادی از فلسفه فوتبال هلند است. سیستم ۴۳۳ باعث کمک به گردش توپ شده به این دلیل که فضا را به شکل مساوی برای هر بازیکن مشخص و تقسیم میکند و هر بازیکن در خطوط مختلف قرار میگیرد.
به شکل طبیعی مثلثها ایجاد میشوند و بازیکنان را به یکدیگر و توپ نزدیک نگه میدارند. تمام این موضوعات دفاع را برای مدافعان حریف سخت تر میکند. این سیستم یک طرح اولیه درباره چگونگی دستیابی به یک مدل تیمی که فلسفه بازی را مشخص میکند است.
ترکیب مورد نظر فن خال ۴۳۳ است. همانطور که گفته شد به این دلیل او این آرایش را برگزیده که بهترین ترکیب برای حمله و دفاع است. در این ترکیب هر بازیکن همیشه هم تیمیهایش را نزدیک به خود دارد. بنابراین یک تیم با این آرایش میتواند برای تصاحب توپ به شکل جمعی بر تیم حریف فشار وارد کند و نیز به همین شکل حملات خود را انجام دهد.
سیستم مورد علاقه فن خال به این شرح است: چهار مدافع که باید بازی با پای خوبی داشته باشند. یکی از مدافعان میانی استاپر و فیزیکی تر و دیگری تکنیکی و سرعتی باید باشد. همانطور که فن خال نیز بیان کرده است؛ با در اختیار داشتن دو مدافع میانی که بازی با توپ خوبی دارند؛ با آژاکس همه چیز را بدست آوردم. مدافعان کناری باید بتوانند در حملات مشارکت داشته و نفوذ کنند زیرا وظیفه آنها تنها دفاع کردن نیست. البته معمولا یکی از این دو جلوتر از دیگری قرار میگیرد.
خط هافبک معمولا از یک هافبک دفاعی در وسط و دو هافبک میانی در اطرافش که معمولا یکی از آنها خلاق تر از دیگری است تشکیل میشود . این هافبکها باید بتوانند توپ را به خوبی به گردش در بیاورند و آن را از دست ندهند.
هافبک نگهدارنده باید باهوش باشد و نیز بیشتر از دیگران بدود. فورواردهای کناری (وینگرها) باید در پیروزی در دوئلهای ۱v1 خوب عمل کرده و پیروز شوند. بازی خود را به راحتی به نمایش گذاشته و با هم تیمیشان حرکات ترکیبی مختلفی را انجام دهند. این وینگرها تنها نباید در عرض باقی بمانند بلکه باید به سوی داخل حرکت کرده و در آنجا بازی خود را انجام دهند.
آنها اما باید بیش از هر بازیکن دیگری در جناحین به سمت بالا و پایین حرکت کنند. مهاجم مرکزی باید توانایی حفظ توپ را داشته باشد و حرکاتش را با دیگر بازیکنان هماهنگ و ترکیب کند.
او باید به شکل منظم گلزنی کند و در پشت خط دفاع حریفان حرکت کرده و خود را صاحب توپ کند. معمولا چنین بازیکنانی دوست دارند که دوندگی بالایی داشته باشند اما فن خال ترجیح میدهد بازیکنی ایستا در این پست داشته باشد.
توانایی پوشش فضا و پیشروی درباره همه بازیکنان صادق است و حتی دروازبانان نیز باید بتوانند به جلو آمده و فضای بزرگی که در پشت مدافعان قرار دارد را پوشش دهند. گاها اتخاذ چنین ساختاری و متقاعد کردن بازیکنان برای آن ممکن نیست پس در این شرایط باید یک سیستم جدید اتخاذ شود.
البته این نکته نیز مهم بوده که شکل گیری یک سیستم به بازیکنانی که یک مربی در اختیار دارد نیز وابسته است. به عنوان مثال اگر مهاجم مرکزی سنتی نداشته باشید میتوانید از ۹ کاذب استفاده کنید. اگر تیم از لحاظ تدافعی مشکل داشته باشد؛ میتوان از ۳ مدافع میانی به جای ۲ مدافع استفاده کرد و یا اگر تیم یک بازیساز بسیار با کیفیت و شگفت انگیز داشته باشد؛ میتوان سیستم را به نحوی شکل داد که بیشترین استفاده از آن بازیکن برده شود.
همانطور که گفته شد چینش بازیکنان اهمیت بالایی نداشته و میتواند تغییر کند. تیم آژاکس با هدایت فن خال که لیگ قهرمانان را فتح کرد ۳۴۳، بایرن تحت نظر او ۴۲۳۱، منچستر ۳۵۲ و هلند در جام جهانی ۲۰۱۴ با سیستم ۳۴۱۲ بازی میکرد. البته گاها از بازیکنان خواسته میشود که خود را با سیستم سازگار کنند و نه بر عکس، به همین دلیل است که بازیکنان خوب با مشکلاتی در این زمانها مواجه میشوند.
ساختار در مقابل آزاد
روشهای مربیگری مورد استفاده توسط طرفداران مکتب فوتبال هلند متفاوت است. افرادی مانند فن خال، سیستم را بالاتر و با اهمیت تر از هر موضوعی میدانند و بازیکنان را مجبور میکنند که با سیستم مورد نظرشان سازگار شوند. بازیکنان بر اساس نقشهای تعیین شده حرکت میکنند و بر اساس موقعیت خود محدودیتهایی دارند.
در این نوع نگرش حتی بهترین بازیکنان تیم نیز محدودیتهای خود را دارند. توتال فوتبال اساسا با چنین محدودیتهایی به سختی اجرا میشود. افراد دیگری نیز همانند یوهان کرویف، علاقه آنچنان زیادی به قراردادن بازیکنان در محدودیت و شرایط سخت نداشته و در آموزش جزئیات کوچک سخت گیر نبوده و مانند ربات رفتار نمیکنند.
در این سبک، آزادی بیشتری برای بازیکنان وجود دارد و حرکات و یافتن راه حلهای خلاقانه مجاز است. در واقع اصل توتال فوتبال نیز بر این بود که به بازیکنان آزادی داده شود تا موقعیتهای خود را با یکدیگر تعویض کنند.
یوهان کرویف میگوید: فن خال دید و نگرش خوبی از فوتبال دارد اما مورد پسند من نیست. او با تاکتیکهایش، فضایی نظامی را در نظر دارد در حالی که من میخواهم بازیکنان خودشان تفکر کرده و به نتیجه برسند.
برخی هواداران و کارشناسان در باشگاههای بارسلونا، منچستر یونایتد و بایرن مونیخ از سیستم فن خال ابراز ناامیدی کردهاند؛ زیرا فن خال معمولا به ۲ فصل زمان نیاز دارد تا بتواند ایدههای خودش را به اجرا درآورد؛ در حالی که تعداد بسیار اندکی از باشگاههای بزرگ اروپایی مایل به در اختیار گذاشتن این زمان برای او هستند.
این موضوع در نتیجه منجر به ناامیدی میشود. در فصل ۲۰۱۵ منچستر یونایتد پاسهای رو به عقب بسیاری را ثبت کرد. در یونایتد فقدان بازیکن با تواناییهای مورد نیاز فلسفه فن خال باعث شده بود که روند بهبود و تکامل تیم سخت و پیچیده تر باشد.
منبع: juegodeposicion
مترجم: امیرعباس شریفی
کاری از پروه فنی آنالیز تاکتیکی
مطالب مرتبط
منتخب امروز
آخرین مطالب
موضوعات داغ
در ارتباط باشید
-
دوره تخصصی آنالیز فوتبال۱,۸۳۰,۰۰۰تومان
-
نرم افزار آنالیز گرافیکی۲,۱۵۰,۰۰۰تومان
-
دوره آموزش آنالیز فوتبال۹۶۰,۰۰۰تومان