چهارشنبه گذشته فقط یک مسابقه عادی در لیگ ستارگان قطر نبود. الدحیل (تیم دوم جدول با ۲۱ امتیاز) در نهمین بازی فصل، به مصاف السد (تیم اول جدول با ۲۴ امتیاز) رفت. جدای از رقابت بین دو باشگاه برتر این کشور، این یک رقابت خاص بود؛ زیرا این آخرین حضور ژاوی به عنوان مربی بر روی نیمکت السد قبل از پیوستن به بارسلونا بود.

سران بارسلونا از نزدیک بیننده این تساوی ۳-۳ بودند که در آن ژاوی نشان داد؛ که چگونه بازی‌های رقابتی و مهم را مدیریت می‌کند. از یک طرف به این دلیل که می‌توانیم این مسابقه را اَل کلاسیکو بنامیم و نیز برای احساساتی که در خداحافظی پس از تقریباً ۲.۵ سال مربیگیری این باشگاه و پس از ۶ سال ورود به عنوان بازیکن در السد به وجود آمده بود؛ این بازی بسیار مورد توجه قرار گرفت.

در این تحلیل تاکتیکی، ما بر روی تاکتیک‌های ژاوی در این بازی متمرکز می‌شویم که ساختار ۳-۲-۴-۱، سبک تمپوی بالا، پرس سنگین و همچنین مشکلات او در بازگشت به حالت دفاعی و ضربات ایستگاهی را بررسی می‌کنیم.

ساختار غیرمعمول السد

الدحیل در ساختار ۴-۲-۳-۱ بسیار فشرده صف‌آرایی کرد؛ که در آن اولونگا تنها بازیکنی بود که در خط حمله حضور داشت و پرس می‌کرد. دیگر بازیکنان دو خط نزدیک برای بستن فضاهای میانی تشکیل دادند. پس از اخراج لوئیز سآرا در دقیقه ۴۵، ترکیب به ۴-۴-۱ تغییر کرد. مصدومیت توبی آلدرویرلد، مدافع میانی سابق تاتنهام در دقیقه اول، ضربه بزرگ دیگری برای تیم میزبان بود.

ژاوی ساختار جالب و غیر معمول ۳-۲-۴-۱ / ۳-۴-۲-۱ / ۳-۲-۲-۳ را انتخاب کرده بود. مدافعان واقعاً مدافع میانی نبودند و مدافعان عرضی نقش فعالی در حمله داشتند. دو هافبک دفاعی وظیفه ایجاد تعادل در تیم، همچنین انتقال توپ در سریع‌ترین زمان ممکن از سمتی به سمت دیگر بر عهده داشتند.

هافبک‌های تهاجمی بین خطوط حرکت می‌کردند و در داخل و اطراف محوطه جریمه ظاهر می‌شدند؛ در حالی که وینگرها در عرض قرار داشتند و بیشتر فوروارد بودند تا وینگ‌بک. ستاره‌های سابق لیگ جزیره مانند سانتی کازورلا یا آندره آیو از شناخته شده‌ترین نام‌ها در ترکیب السد قطر بودند.

در بالا، نمونه واضحی از ساختار السد را مشاهده می‌کنیم. با سه مدافعی که وظیفه بیلدآپ را بر عهده داشتند؛ هر دو هافبک دفاعی پشت اولین بازیکن پرس‌کننده، و چهار بازیکن در خط دوم بین خطوط و وینگرها به بازی عرض می‌دهند.

 

هنگام مالکیت:تنوع در بیلدآپ، مستقیم بازی گردن، عریض بودن

السد در مالکیت توپ تیم بسیار تهاجمی عمل کرد. آنها مالکیت‌های طولانی مدتی نداشتند و هنگام صاحب توپ شدن به دنبال انتقال توپ از این سمت به سمت دیگر بودند و ترجیح می دادند؛ با پاس‌های رو به جلو بازی کنند و در سریع ترین زمان ممکن، به یک سوم نهایی حریف راه یابند. این توضیح می‌دهد که چرا مالکیت آن‌ها به طرز دیوانه‌واری بالا نبوده و ۵۳ درصد است.

وینگرهای عرض گرفته آنها و مهاجمی که پشت به دروازه بازی می کرد؛ کلیدی بود برای ارائه گزینه‌های پاس‌های بلند و فضاها به محض ظاهر شدن استفاده می‌شدند. اصل کرایف، مبنی بر این بود که ابتدا به دنبال دورترین بازیکن باش و اگر پیدا نکردی سپس نزدیک‌ترین بازیکن را جست و جو کن.  این اصل به خوبی در اینجا اعمال می‌شد، در مقابل تیمی که فضاها را بسته بود؛ السد توانست توپ‌های بلند موفق زیادی را ثبت کند.

السد به عنوان یک تیم هماهنگ عمل می‌کرد. وقتی آنها توانستند خطوط را بشکنند و پاس‌های پیشرونده را به اجرا درآورند؛ همه تیم با هم پیش می‌رفتند. با انجام این کار، السد مطمئن شد که همیشه گزینه‌های زیادی برای بازی ترکیبی و شوت در محوطه و اطراف محوطه جریمه دارد. همچنین در موقعیت خوبی برای ضدپرس و بازیابی توپ در بالای زمین قرار می‌گیرد. ما در این مقاله تاکتیکی خواهیم دید که چگونه موقعیت‌ گیری خوب برای پرس پس از از دست دادن مالکیت توپ، یکی از راه‌هایی بود که السد برای ایجاد موقعیت‌های بیشتر استفاده می‌کرد.

بازی فوق نمونه خوبی از نحوه دستور ژاوی به بازیکنانش است که ابتدا به بالای زمین نگاه کنند. هافبک دفاعی با داشتن چهار گزینه آسان برای پاس کوتاه که می‌توانست با خیال راحت توپ را برای السد حفظ کند؛ تصمیم می‌گیرد یک پاس بلند به جناح راست بفرستد؛ جایی که آندره آیو پشت دفاع می‌دوید. پس از پاس، وینگر از سوی بازیکنان اطرافش حمایت می‌شود تا بتواند مالکیت توپ را حفظ کند یا موقعیت خلق کند.

نقش بونجاح برای استفاده از بازیکنانی که هر زمان در موقعیت مناسب قرار می‌گرفتند بسیار مهم بود. این مهاجم پشت به دروازه خیلی خوب بازی کرد؛ بازیکنانی را که از خط دوم می‌آمدند از بازی حذف می‌کرد و مطمئن می‌شد که مدافعان برای پیروزی در دوئل‌ها و دور کردن توپ از فاصله دور مشکل پیدا می‌کنند. بونجاح بیشترین دوئل‌ هوایی در این بازی (۶) و دومین چالش های تهاجمی (۲۰) را دز این بازی ثبت کرد.

نقش مدافعان عرضی نیز در فاز حمله جالب توجه بود. آن‌ها بیشتر به عنوان مدافع کناری بازی می‌کردند تا دفاع میانی، عرض داشته و برای ایجاد برتری عددی به جلو می‌رفتند. هماهنگی آن‌ها برای بالا نرفتن همزمان خوب بود و وقتی نتوانستند در بالای زمین برتری ایجاد کنند. آن‌ها در نیم‌فضاها قرار می‌گرفتند تا از بازیکن صاحب توپ حمایت کرده و به تیم کمک کنند تا به سرعت از این سمت به سمتی دیگر حرکت کنند.

وینگرهای السد برای دریبل زدن در موقعیت‌های ۱ بر ۱، صبور بودند تا از عرض فاصله بگیرند و منتظر لحظه مناسب باشند، تا در بهترین شرایط ممکن توپ را دریافت کنند. هم آیو و هم الحیدوس دریبل‌زن‌های بسیار خوبی هستند و نقش خود را در این مسابقه به خوبی درک کردند. فقط ۲۵ درصد از حملات السد از وسط انجام شد؛ که در مقایسه با آمار ۶۴ درصدی الدحیل، بسیار کم بود. هواداران بارسلونا مدت‌ها است که از تیم خود انتظار چنین چیزی را داشته‌اند؛ به خصوص با توجه به اینکه آنسو فاتی و عثمان دمبله در صورت استفاده صحیح می‌توانند موقعیت‌های زیادی خلق کنند.

هنگامی که توپ در شرایط خوب به وینگرها می‌رسید؛ السد به دنبال شلوغی محوطه بود که تا آنجا که ممکن است گزینه های ارسال بیشتری را ارائه کند. هر دو هافبک تهاجمی در داخل و اطراف محوطه جریمه ظاهر می‌شدند. بونجاح حرکات بسیار خوبی را در اطراف محوطه شش قدم انجام می‌داد و وینگر از سمت مقابل در مرکز قرار می‌گرفت و به تیرک دورتر حمله می‌کرد.

الدحیل در بازیسازی السد پرس انجام نمی‌داد و حتی در دقیقه ۴۵ که ۱۰ نفره شدند پرس زیادی نمی‌کرد؛ اما السد زمانی که سه مدافع میانی آنها نتوانستند برتری ایجاد کنند، راه حل‌های خوبی داشت.

در این مواقع یکی از هافبک‌های دفاعی بین مدافع میانی و یکی از مدافعان عرضی قرار می‌گرفت و ۴-۳-۳ بسیار قابل تشخیص‌تر شد. هنگامی که این اتفاق افتاد؛ مدافعان عرضی، در عرض قرار می‌گرفتند و هافبک دفاعی که کنار مدافع مرکزی حضور نداشت؛ در مرکز قرار گرفته و گزینه‌های پاس را در پشت خط پرس اول ارائه می‌داد. مانند حرکاتی که بوسکتس که در بارسلونا انجام می‌داد.

ما می‌توانیم این ساختار بیلدآپ را در بالا مشاهده کنیم. در حالی که الدحیل تلاش می‌کند از بالاتر دفاع کند و فشار بیشتری را وارد نماید؛ یکی از هافبک‌های دفاعی عقب برگشته تا توپ گیری کند و یک خط دفاعی چهار نفره را تشکیل دهد؛ در حالی که بقیه تیم یک ۴-۳-۳ کلاسیک را تشکیل می‌دهند. یک اشغال منطقی فضاها با بازیکنان در پشت هر خط پرس رقیب وجود دارد. وینگرها  عرض و عمق را برای تیم فراهم می‌کنند و مدافعان عرضی گزینه‌های پاس ساده را در عرض ایجاد می‌کنند.

 

شما می‌توانید در ویدئوی زیر با فلسفه مربیگری ژاوی با زیرنویس اختصاصی آنالیزتاکتیکی بیشتر آشنا شوید.

 

 

 

بدون مالکیت توپ: پرس بالا، شکنندگی در جابجایی ها و مشکلات دفاعی ضربات شروع مجدد

دلیل این که السد در مدت زمان بیشتری مالکیت توپ را را در اختیار داشت؛ بیشتر به خاطر پرس آن‌ها بود. قبلاً دیده بودیم که آنها هنگام مالکیت کاملاً مستقیم حمله می‌کردند. اما موقعیت آن‌ها برای بازیابی توپ بلافاصله پس از از دست دادن آن بسیار خوب بود و به آنها اجازه می داد حملات زیادی داشته باشند.

الدحیل ۱۶ بار در نیمه خود مالکیت توپ را از دست داد (السد فقط ۷ بار) و این منبع بزرگ موقعیت‌های خطرناک برای تیم ژاوی بود. السد ۶ پرس شدید انجام داد و در ۵ تا از آن‌ها توپ را پس گرفت. در حالی که الدحیل تنها ۲ بار انجام داد و یک بار موفق شد.

ساختار پرس از بالا السد را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد. ابتدا، پنج بازیکن هجومی و مهاجم، هم هافبک‌های تهاجمی و هم وینگرها – به شدت پرس می‌کردند و مهاجم وظیفه هدایت پرس را بر عهده داشت و نیز بقیه آن‌ها سعی می‌کردند رقبا را مجبور کنند در فضاهای تنگ بازی کرده و اشتباه کنند.

پنج بازیکن دیگر – دو هافبک دفاعی و سه مدافع – رویکرد منطقه‌ای‌ تری دارند و مطمئن می‌شوند که تیم متعادل می‌ماند و تنها زمانی که فرصت واضحی برای بازیابی توپ وجود دارد، درگیر پرس می‌شوند.

مدافعان عرضی نقش فعال‌تری را از این گروه از بازیکنان دارند. آن‌ها یا درعرض زمین جایگیری کرده و یا در پرس شرکت می‌کنند. نقش هافبک‌های دفاعی در اینجا بسیار مهم است؛ زیرا وقتی مدافعان موقعیت خود ترک می‌کنند باید پست مدافعان را پوشش دهند. مدافع میانی گاهی موقعیت خود را ترک کرده و به عنوان یک سوییپر عمل می‌کند یا مهاجم حریف را یارگیری کرده و اغلب خود را در موقعیت ۱-۱ قرار می‌دهد.

گل سوم السد نمونه کاملی از عملکرد پرس آن‌ها است.  دروازه‌بان الدحیل به دفاع کناری پاس می‌دهد و پرس السد آغاز می‌شود. بونجاح، مهاجم السد شروع به هدایت پرس می‌کند تا بازیکن الدحیل گزینه‌ای برای برگرداندن توپ به مرکز نداشته باشد.

علیرغم پرس خوب، بازیکن صاحب توپ موفق می‌شود از پرس فرار کرده و هافبک دفاعی را پیدا کند که برای ارائه گزینه پاس در عرض او قرار گرفته است. به محض ارسال پاس، هافبک هجومی راست السد یار خود را رها کرده و به دنبال توپ می‌رود و سعی می‌کند دوباره الدحیل را مجبور به بازی در عرض کند.

باز هم بازیکن صاحب توپ مجبور می‌شود توپ را از عرض دور کند و خود را در محاصره سه بازیکن السد می‌بیند. این پرس او را مجبور می‌کند که هم تیمی پرس شده را برای پاس انتخاب کند.

پاس و لمس اول به اندازه کافی خوب نیست و پرس السد آن‌ها را در موقعیت خطرناکی صاحب توپ می‌کند. همچنین آن‌ها موقعیت خوبی برای انتقال سریع به حمله و استفاده از برتری عددی در آن قسمت از زمین دارند.

بلافاصله پس از بازیابی توپ، دو بازیکن در عرض بونجاح حرکت کرده که مدافعی را با خودشان برده و سپس پاس می‌دهد. پس از پاس، بونجاح به دویدن خود ادامه می‌دهد تا در موقعیت گلزنی قرار گیرد.

در آخرین تصویر از سکانس، مشاهده می‌کنیم که چگونه اورلپ و حرکت در عرض به بازیکنان کمک می کند. به جز آن‌ها، بونجاح نیز در محوطه جریمه حضور دارد. یک هافبک دیگر نیز به خط محوطه می‌رسد و آندره آیو یک گزینه در تیر دورتر است.

گل نتیجه مستقیم سبک پرسینگ السد است. آنها الدحیل را مجبور به بازی در موقعیت‌های دشوار کردند. برتری عددی در آنجا ایجاد کردند تا یک پاس با ریسک بالا داده و آن برتری عددی دفاعی را به فرصت حمله تبدیل کردن. محوطه پر از بازیکن شد و حمله را سریع و موثر تمام کردند.

در حالی که این پرس زمانی که رقبا سعی می‌کنند با پاس‌های کوتاه از عقب بازی کنند، بسیار خوب عمل می‌کند؛ اما زمانی که آنها توپ‌های بلند مستقیم‌تری را انتخاب می‌کنند آسیب‌پذیر است. مدافعان عرضی اغلب به پرس ملحق می‌شوند و فضای زیادی در کناره‌های مدافع وسط باقی می‌گذارند که می‌توان با دویدن در پشت از آن استفاده کرد.

هافبک‌های دفاعی برای یافتن این موقعیت‌ها و پوشش دادن پشت مدافعان باید تمرکز زیادی داشته باشند؛ اما همچنین باید درگیر پرس شوند و سعی کنند برتری عددی در زمین ایجاد کنند. پس همیشه در موقعیتی نیستند که به دفاع از توپ‌های بلند کمک کنند.

این موقعیت مدافع میانی را در وضعیتی پرخطر قرار می‌دهد و اغلب موقعیت یک در برابر یک با فضای زیادی در پشت و اطرافش را دفاع می‌کند.

برای مدیریت این موقعیت‌ها به یک مدافع میانی بسیار کامل نیاز است. او  به سرعت نیاز دارد تا خیلی سریع فضا را پوشش دهد، آمادگی بدنی برای پیروزی در دوئل ها نیاز دارد، باید بتواند بازیخوانی کند و در تکل زدن عجله نداشته باشد؛ تا هم تیمی‌هایش برای حمایت از او وقت داشته باشند و هم از نظر بدنی و هم تصمیم گیری سریع باشد که آیا سوییپر باشد یا عقب رفته و حریف را در آفساید قرار دهد.

بیایید نمونه‌هایی از نحوه تلاش الدحیل برای استفاده از این ضعف در تاکتیک‌های ژاوی را بررسی کنیم. در تصویر زیر موقعیت‌گیری السد در حین پاس مستقیم را مشاهده می‌کنیم. مدافع عرضی چپ و وینگر چپ از موقعیتشان خارج شده‌اند. مدافع میانی در شناسایی به موقع دویدن مهاجم موفق ظاهر نشد و در زمین خودی هیچ بازیکنی نیست؛ در حالی که وینگر چپ نیز برای یارگیری مهاجم در حال حرکت دیر کرده است. یک توپ بلند ساده یک موقعیت بسیار خطرناک ۲ در برابر ۱ ایجاد می‌کند که مدافع میانی با سرعت خود آن را به طور موثر حل می‌کند.

در حالی که پرس شدید مستلزم ریسک است؛ وقتی مدافعی دارید که در دفاع از فضاهای بزرگ احساس راحتی می‌کند، این مزیت را نیز دارد که می‌توانید با بازیکنان بیشتری پرس کرده و آن را موثرتر استفاده کنید.

سکانس بعدی نمونه دیگری از این است که الدحیل با پاس‌های بسیار ساده توانست موقعیت‌ها و موقعیت‌های خطرناک خلق کند. با بازیابی توپ در نیمه خود الدحیل شروع می‌شود. مشاهده می‌کنیم که السد در موقعیت خوبی برای پرس کردن هر پاس کوتاه قرار دارد که اولین هدف آن‌ها است. هر دو هافبک دفاعی و مدافع راست در موقعیت بالایی قرار دارند و نزدیک به رقبا هستند. انتخاب مدافع الدحیل این است که توپ را دور کند.

پس از این مشاهده می‌کنیم که چیدمان السد در عقب زمین چگونه است. با مدافعان عرضی و هافبک‌های دفاعی بسیار بالا، مدافع میانی با مهاجم تک به تک می‌شود و باید با او از خط میانی بدود. در مقابل مهاجمان سریع، این یک رویکرد خطرناک‌تر نیز است.

وقتی مهاجم توپ را کنترل می کند در موقعیت ۱به ۱ مقابل مدافع میانی قرار می‌گیرد که هیچ حمایتی از سوی هم تیمی‌‌هایش ندارد. این دفعه مدافع موفق می‌شود و مهاجم را مجبور به بازی رو به عرض می‌کند و بازی با یک ضربه از زاویه سخت به پایان می‌رسد. می‌توانیم استدلال کنیم که دروازه‌بان می‌توانست موقعیت بهتری داشته باشد؛ زیرا مهاجم توپ را در فاصله ۱۰ متری محوطه جریمه کنترل می‌کند اما نتیجه همچنان تغییری نمی‌کند.

هنگامی که آنها مجبور به بازی به شکل لو بلاک می‌شوند؛ السد کاملاً انعطاف پذیر بوده و به خوبی سازگار می‌شود. یا یکی از وینگرها (عمدتاً حسن الحیدوس وینگر چپ) به عقب زمین آمده و به عنوان یک مدافع کناری عمل می‌کند؛ یا یکی از هافبک‌های دفاعی در پست دفاع میانی قرار می‌گیرد و در کنار مدافع وسط، یک دفاع چهار نفره را تشکیل می‌دهد.

دفاع در  لو بلاک برای شاگردان ژاوی در این دیدار مشکل بزرگی نبود و حتی اگر آنها سعی می‌کردند با پرس شدید از آن دوری کنند مشکلی نداشتند. وقتی الدحیل تلاش می‌کرد پرس را بشکند و مالکیت بیشتری داشته باشد.

جدای از فضاهای عقب زمین که به دلیل پرس تهاجمی آن‌ها است؛ مشکل دفاعی دیگر السد در ضربات کرنر بود که هر دو گل از اشتباه در یارگیری مهاجم حریف به ثمر رسید.

بازیکنان السد به طور مداوم یار مستقیم خود را از گم می‌کردند و بازیکنان الدحیل می‌توانستند در موقعیت‌های کاملاً راحت ضربه سر بزنند. مدافعان السد کوتاه‌تر بودند (۱.۸۶ متر، ۱.۸۲ متر و ۱.۸۰ متر) بنابراین آنها مجبور بودند برای افزایش میانگین قد به هافبک‌ها و مهاجم‌ها تکیه کنند. در مقابل، الدحیل مایکل اولونگا را داشت که ۱.۹۳ متر قد داشت و کنترل او بسیار سخت بود.

در واقع این اولونگا بود که یکی از این گل‌ها را به ثمر رساند و باعث گل به خودی حریف شد. او در هر دو گل موفق شد از یارگیری عبدالکریم حسن، بلندقدترین مدافع السد با قد ۱.۸۶ متر فرار کند و با ضربه سر توپ را به ثمر برساند.

اولونگا نیز با برتری هوایی در تیرک دروازه مقابل پدرو میگل، مدافع راست این بار در بازی باز هم گل به ثمر برساند.

با نگاهی به کرنرهای الدحیل، می‌توانیم ببینیم که آنها با آگاهی از برتری هوایی خود، بیشتر اوقات به لبه محوطه شش قدم هدف گرفته‌اند. در واقع، الدحیل ۶۷ درصد از ۲۱ دوئل هوایی مسابقه داده شده در این بازی را برد و السد در متوقف کردن حسابی به دردسر افتاد.

آنالیز ضربات ایستگاهی السد می‌تواند ادامه داشته باشد؛ اما این هدف این تحلیل تاکتیکی نیست. هنوز هم می‌توان به این نکته اشاره کرد که ژاوی نتوانست به طور کلی ضربات ایستگاهی الدحیل و به طور خاص اولونگا را متوقف کند.

حتی با بازیکنان کوچکتر راه حلی مانند قرار دادن بازیکنان در لبه‌ی شش قدم در هر دو تیرک به ثمر رسیدن هر دو گل را متوقف کند و اگر ژاوی میدانست که مدافعان قرار است در نبرد هوایی شکست بخورد راه حل جایگزین خوبی بود.

 

نتیجه

بازی برای هوادار بی طرف هیجان انگیز و جالب بود. علیرغم اینکه بازی بیش از ۴۵ دقیقه مقابل ۱۰ بازیکن، السد تنها توانست به تساوی دست یابد اما آنها نکته‌های بسیار هیجان انگیزی را به نمایش گذاشتند که ژاوی می تواند آنها را با خود به بارسلونا بیاورد. پرس، بازی مستقیم و سبک هجومی آنها نفس تازه ای برای بارسلونا خواهد آورد و مطمئناً هواداران را نیز هیجان زده خواهد کرد.

با این حال، با فکر کردن به این که چگونه ژاوی می تواند آنچه را که در این بازی در بارسلونا می گوییم اعمال کند، تردیدهایی داریم. آیا او به ۳-۲-۴-۱ خود پایبند خواهد بود یا ۴-۳-۳ محافظه کارانه تر و کلاسیک تر را انتخاب خواهد کرد؟ او با تیم هایی که فضای کمتری را واگذار می کنند چگونه رفتار خواهد کرد؟ آیا جایگری‌های دفاعی و ضربات ایستگاهی همچنان مشکل ساز خواهد بود؟ ما باید منتظر بمانیم تا پاسخی برای همه این سؤالات داشته باشیم، اما مطمئناً اوقات خوشایندی برای بارسلونا در پیش است.

مبنع: توتال فوتبال آنالیز

مترجم: محمد حسین صیفوری
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی

برای درک بهتر آرایش‌ها، تاکتیک‌ها و استراتژی‌های ژاوی می‌توانید لایوآنالیز مجموعه آنالیزتاکتیکی را به زبان محمد نوپسند مشاهده کنید.