آنالیز دیدار اتلتیک بیلبائو و اتلتیکو مادرید


۱

۱

دیگو کاستا

مونیان

بازی اتلتیک بیلبائو در برابر اتلتیکو مادرید یکی از جذاب‌ترین دیدارهای لالیگا در اولین هفتهٔ پس از تعطیلات بود. بازیکنان با کیفیتی که هر دو تیم دارند و شناخت نسبتا خوب فوتبال دوستان نسبت به این دو تیم به جذابیت بازی افزوده بود. این بازی از نظر شرایط جدول برای اتلتیکو مهم تر بود چرا که می‌توانستند

با برد در این بازی یک پله صعود کنند. مصدومیت یکی از کلیدی ترین بازیکنان اتلتیکو یعنی فلیکس، شرایط را برای آن‌ها پیچیده‌تر کرده بود تا فشار روی سیمئونه بیشتر شود.

در طرف مقابل، برد یا باخت برای بیلبائو در جدول تأثیر کوتاه مدت و چندان زیادی نداشت و حضور در ورزشگاه خانگی می‌توانست بیشتر به سود آن‌ها باشد.

اتلتیکو مادرید

اوبلاک

   لودی    خیمنز    سویچ     تریپیر   

 کوکه    پارتی    سائول    کاراسکو

یورنته    کاستا

اتلتیک بیلبائو

سایمون

یوری    آلوارز   مارتینز    کاپا   

گارسیا   لوپز

گارسیا    مونیان    کوردوبا

ویلیامز

بازی اتلتیک بیلبائو در برابر اتلتیکو مادرید یکی از جذاب‌ترین دیدارهای لالیگا در اولین هفتهٔ پس از تعطیلات بود. تعطیلاتی که چهرهٔ اتلتیکو را تغییر داده بودند.

با مصدومیت فلیکس، بازیکن پشت مهاجم این تیم که یکی از مهم‌ترین عناصر در طراحی حملات این تیم است، بار طراحی حملات روی کوکه بود و حتی در چند صحنه دو مدافع کناری تیم که با ارسال، موقعیت خلق کنند.

همچنین بازیکن پشت مهاجم در این ترکیب یعنی یورنته بیشتر نقش بازیکنی را داشت که به محوطهٔ جریمه اضافه می‌شود و از ارسال‌ها استفاده می‌کند.

البته یورنته در حرکات ترکیبی هم حضور مؤثری داشت و گاهی برای انجام حرکات ترکیبی و تاک تیک های گروهی به کناره‌ها اضافه می‌شد اما توانایی‌هایی متفاوت نسبت به فلیکس دارد و نمی‌تواند نقشی مانند او در طراحی حملات داشته باشد فلیکس حمل توپ خوبی دارد و می‌تواند با پاس‌های رو به جلویش ضد حمله‌ای را آغاز کند.

در عوض یورنته موقعیت شناس بهتری است و به خاطر قد بلندترش می‌تواند روی ارسال از کناره‌ها اثرگذار باشد. پس سبک بازی اتلتیکو کمی متفاوت از قبل شده بود و بیش از پیش از کانال‌های کناری حرکت می‌کردند. چرا که هر سه بازیکنی که (کوکه و دو مدافع کناری) توانایی خوبی در خلق موقعیت برای کاستا و یورنته داشتند، بازیکنان کناری این تیم بودند.

کوکه که در اصل هافبک میانی است در این بازی به عنوان هافبک راست بازی کرد و ۶ بار اقدام به تکل‌زنی کرد که توانست ۵ تکل موفق داشته باشد که بهترین بازیکن زمین در این زمینه بود.

توماس پارتی که اخیرا به آرسنال لینک می‌شود و طبق گفته سیمئونه بیشترین درک را از فلسفه فوتبال وی دارد در فصل جاری ۶ اشتباه منجر به موقعیت حریف داشته است که ۳ اشتباه وی تبدیل به گل شده است.

مارکوس یورنته که قبل از تعطیلی مسابقات در بازی با لیورپول نیز عملکرد بی‌نظیر داشت در این بازی در پست مهاجم نوک بازی کرد و ۵ مرتبه مدافعین حریف را دریبل زد و آمار تامل‌برانگیری ثبت کرد.

۱

۱

آمار

۴۵%

مالکیت توپ

۵۵%

۹

شوت

۱۰

۲

شوت در چهارچوب

۴

۲

شوت در محوطه جریمه

۲

۱۰۴

اقدام به حمله

۱۳۱

۴۲

حملات خطرناک

۵۷

۴۱۶

پاس

۴۹۳

۳۱۴

پاس صحیح

۳۹۶

۵

پاس کلیدی

۷

۶۰

پاس بلند

۷۹

۷۵%

دقت پاس

۸۰%

۱۴۳

نبردهای فردی

۱۵۴

۵۷

نبردهای موفق

۵۵

اتلتیکو علاوه بر نبود فلیکس، مشکلات دیگری هم در فاز حمله و مالکیت توپ داشت. پرس بیلبائو از کمی جلو تر از خط نیمه و نزدیک به یک سوم هجومیشان شروع می‌شد.

یک اصل مهم که بازیکنان بیلبائو در فاز دفاع رعایت می‌کردند، خارج کردن هافبک‌های مرکزی اتلتیکو از جریان بازی بود. چه با یارگیری مستقیم آن‌ها و چه با بستن مسیر پاس مدافعان به آن‌ها این کار را به هر طریق انجام می‌دادند. به این ترتیب اتلتیکو در برقراری ارتباط بین عقب و جلوی زمین دچار مشکل شد.

پارتی و نیگوئز هم با وجود کیفیت بالایی که در بازیشان وجود دارد، سبک بازیشان برای مقابله با چنین تنگناهایی مناسب نیست. آن‌ها توانایی کمتری در زمینهٔ در دسترس قرار دادن خودشان برای دریافت پاس از مدافعان و همین طور خارج شدن از زیر فشار هافبک‌های حریف برای چرخیدن و بازی رو به جلو دارند.

به خصوص پارتی که بیشتر به خاطر توانایی درگیری، تکل زدن و پوشش فضاها در ترکیب اصلی حضور دارد نه برای خارج کردن تیم از پرس حریف که این شرایط درد سر بیشتری برای او ایجاد کرده بود.

بازیکنان بیلبائو هم در اقدام به توپ گیری بسیار هوشمندانه عمل می‌کردند. آن‌ها به خوبی از تله‌ گذاری و به دام انداختن حریف برای توپ ربایی استفاده می‌کردند. وقتی که مدافعان اتلتیکو صاحب توپ بودند، به آن‌ها اجازهٔ بازی در عرض را می‌دادند ولی گزینه‌های پاس به جلو را یارگیری می‌کردند.

به این ترتیب تنها گزینهٔ بازیکن صاحب توپ پاس در عرض بود و پیش بینی این حرکت برای مهاجمان بیلبائو بسیار ساده می‌شد. پس بعد ارسال پاس در عرض، یکی از چهار بازیکن جلویی بیلبائو به طور غافلگیر کننده‌ای رو به جلو استارت می‌زد و پاس را قطع می‌کرد. (ویدئوی زیر)

https://tacticalanalysis.ir/wp-content/uploads/2020/06/asasasa.mp4https://www.tarafdari.com/node/1328218

در نیمهٔ دوم اما شرایط متفاوتی به وجود آمد. کوکه بال راست اتلتیکو برای کمک به هافبک‌های مرکزی در برقراری ارتباط بین عقب و جلوی زمین، بیشتر به مدافعان نزدیک می‌شد و خودش را برای دریافت پاس از آن‌ها در دسترس قرار می‌داد.

چهار بازیکن جلویی بیلبائو با این حرکت او به راحتی از جریان بازی خارج می‌شدند. پس بیلبائو عقب نشینی بیشتری در فاز دفاع و عدم مالکیت توپ داشت تا این چهار بازیکن با فاصلهٔ کمتری نسبت به دو هافبک دفاعی حرکت کنند و فشردگی بیشتری در زمان دفاع داشته باشند.

یکی از عوامل دیگر این عقب نشینی، خستگی و پایین رفتن سطح انرژی بازیکنان در نیمهٔ دوم بود.

بر خلاف بیلبائو، اتلتیکو از همان ابتدا دفاع را کمی عقب‌تر از خط نیمهٔ زمین انجام می‌داد و بازیکنان چندان به پرس مدافعان و هافبک‌های دفاعی حریف نمی‌پرداختند. یورنته و کاستا نزدیک به خط نیمهٔ زمین حرکت می‌کردند و هشت بازیکن پشت سرشان یک بلاک دفاعی فشرده را تشکیل می‌دادند.

به نظر اغلب کارشناسان این نحوهٔ برخورد تیم سیمئونه با تیم‌های قدرتمند است و در مقابل تیمی مثل بیلبائو با روشی متفاوت عمل خواهند کرد. اما با نگاهی به خط حملهٔ بیلبائو و درک کیفیت و هماهنگی ای که دارند، متوجه می‌شویم که در مقابل این تیم هم دفاعی سازمان یافته و مستحکم نیاز است.

یکی از نقشه‌های هجومی که بیلبائو اجرا می‌کرد و احتیاج به آمادگی، هماهنگی و درک بالای بازیکنان از حرکات یکدیگر دارد، همکاری‌ها و جا به ‌جایی های ایناکی ویلیامز با گارسیا بود. در چینش اولیه که مرکز پخش کنندهٔ مسابقات نشان داد، گارسیا مهاجم نوک بود و ویلیامز بال راست اما مناطق لمس توپ این دو بازیکن نشان می‌دهد که گارسیا بیستر از ویلیامز در سمت راست صاحب توپ شده است. در واقع این دو بازیکن در طول بازی جا به جایی های
زیادی با یکدیگر داشتند.

مقالات پیشنهادی

در طی این جا به جایی ها برای یکدیگر فضاسازی‌ خوبی هم می‌کردند. به عنوان مثال وقتی ویلیامز به عنوان مهاجم نوک حرکت می‌کرد،

گاهی عقب می‌رفت و یا به کناره ها می‌رفت و توپ را دریافت می‌کرد. با توجه به تکنیک مناسبش می‌توانست با حرکات پا به توپش خطرساز شود پس مدافعان اتلتیکو برای مقابله با او، به سمتش حرکت می‌کردند. در همین لحظه گارسیا از راست به محوطهٔ جریمه اضافه می‌شد و می‌توانست از فضایی که مدافعان وسط رها کردند، استفاده کند. (ویدیوی زیر)

https://tacticalanalysis.ir/wp-content/uploads/2020/06/5828.mp4

دیگر بازیکن با کیفیت و خطرناک بیلبائو در حملات، مونیان کاپیتان این تیم بود. او در طراحی تقریبا تمام حملات تیم نقش داشت و هم در کانال کناری راست حضور وافری داشت هم در سمت چپ و در متن تمام حرکات حضور داشت.

یک نمونه از آن که با جاگیری و موقعیت شناسی اش هم همراه شد، صحنهٔ تک گل بیلبائو توسط خودش بود. مونیان ابتدا به سمت راست رفته بود و با مشارکت در یک حرکت گروهی، موقعیت را برای ارسال از آن سمت فراهم کرد. توپ از سمت راست ارسال شد و به کانال کناری سمت چپ رفت و دوباره از آن منطقه توپ با یک پاس کات بک به داخل محوطهٔ جریمه آمد.

جایی که مونیان با یک جاگیری فوق العاده حاضر بود. بدون این که بازیکنی از اتلتیکو با او یارگیری کرده باشد. 

البته که سانترهای پیاپی از چپ و راست هم کمی سازماندهی دفاع اتلتیکو را با مشکل مواجه کرد. اگر چه اتلتیکو به خوبی با بازی هوایی حریفانش و سانترهای روی دروازه مقابله می‌کند.

پس از ارسال توپ سازماندهی بی نقص آن‌ها ناگهان برای لحظاتی از بی می‌رود چرا که نحوهٔ جاگیری بازیکنان در تیم اتلتیکو برای دفاع مقابل سانتر با لحظات دیگر دفاع تفاوت‌هایی دارد و بیلبائو در حملاتش ابتدا سعی می‌کرد با چند سانتر پیاپی این سازماندهی را از بین ببرد و بعد ضربهٔ نهایی را بزند.

هایلایت دیدار اتلتیک بیلبائو و اتلتیکو مادرید

https://www.aparat.com/v/VLQ2d/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%A6%D9%88_1_-_1_%D8%A7%D8%AA%D9%84%D8%AA%DB%8C%DA%A9%D9%88_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%AF

با انجام تعویض‌ها روند بازی تغییر کرد. کاراسکو که دوباره به ترکیب اتلتیکو اضافه شده نقش مهمی در ضد حملات داشت. او همواره آمادهٔ استارت رو به جلو در ضد حملات بود. حتی یک موقعیت خیلی خوب هم که روی استارت بلند و سریع خودش از سمت چپ خط دفاع بیلبائو داشت، از دست داد.

با تعویض‌های نیمهٔ دوم، شیوه بازیٔ اتلتیکو تغییر کرد و خواستند بیشتر روی توپ و میدان کنترل داشته باشند پس لمار به جای کاراسکو وارد زمین شد. در دوازده دقیقه مانده به پایان بازی هم هکتور هررا به میدان آمد تا ارتباط بهتری بین خطوط برقرار کند.

هررا در دوازده دقیقه حضورش پانزده بار توپ را لمس کرد، هیچ توپی لو نداد و پانزده پاس سالم ارسال کرد در حالی که سائول نیگوئز در طول نود دقیقه حضورش چهل و یک پاس ارسال کرد.

مقایسهٔ نسبت تعداد پاس‌ها به دقایق حضور بازیکن در زمین، نشان می‌دهد که هررا با ورودش به زمین تا چه اندازه در باری تیمش تغییر ایجاد کرده و اثر گذار بوده است.

 با تمام این توصیفات هیچ یک از دو تیم نتوانستند بهتر از حریف از موقعیت‌هایشان استفاده کنند. با توجه به باخت ختافه، اتلتیکو می‌توانست با سه امتیاز این بازی یک پله صعود کند اما نتوانست و بیلبائو هم سه امتیاز را در ورزشگاه خانگی اش سن مامس با وجود شور و هیجان مصنوعی هواداران از دست داد تا کار هر دو تیم در هفته‌های آینده سخت‌تر از این بشود.

نویسنده : میثاق شفیعی
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی

مقالات پیشنهادی