در طول تاریخ فوتبال، مربیان محدودی مانند سزار لوئیس منوتی در روح این بازی زیبایی را تزریق کردهاند. سزار لوییس منوتی، ملقب به الفلاکو مردی خوش لباس و با خلق و خوی شاعرانه که باعث تحولی قابل توجه در فوتبال آرژانتین شد.
او با کنترل یک تیم پر جنب و جوش توانست آرژانتین را به نخستین پیروزی خود در جام جهانی در سال ۱۹۷۸ در خاک خانگی و در هیاهوی حکومت دیکتاتوری خورخه ویدلا برساند. علاوه بر این، نحوه مربیگری منوتی در آن تیم باعث ایجاد تغییرات تکنیکی و تاکتیکی گستردهای در فوتبال آرژانتین شد.
برخلاف قوانین وحشتناک ویدلا، منوتی به بازیکنانش این آزادی را داد تا مهارتهای فردی خود را آشکار کرده و به شکل دلخواه خود مانند یک گروه موسیقی جاز با یکدیگر تطبیق دهند و برای سرگرم کردن هواداران، فوتبال زیبایی ارائه دهند.
تماشای تاکتیکهای منوتی نه تنها لذت بخش بود؛ بلکه آنها در فینال نیز با تکیه بر آن در وقتهای اضافه با نتیجه ۳-۱ تیم عالی هلند را شکست دادند. به دنبال این موفقیت، فلسفه منوتی یک مکتب فکری را در آرژانتین به نام منوتیسمو بر جا گذاشت که بر مربیان پس از خود مانند مارچلو بیلسا، خورخه سامپائولی، ریکاردو لاولپه و تعداد بیشماری دیگر از آن تاثیر گرفتند. در حالی که منوتیسمو در دنیای فوتبال مشهود است؛ باورهای منوتی فراتر رفته و در بافت وسیعتری از فلسفه و سیاست قرار گرفتهاند.
برای درک این ایده، ابتدا باید محیطی را که آنها در آن رشد کردهاند درک کرد. از جنبه سیاسی، منوتی روزهای جوانی خود را در آرژانتینی گذراند که از سالهای پس از جنگ، موج بیثباتی را پشت سر میگذاشت. دولت خوان پرون نتوانست ثبات را در آرژانتین آن زمان که که از نظر سیاسی پرتنش است تضمین کند.
این دولت در اوایل دهه ۵۰ کشور را به آشفتگی اقتصادی بازگرداند؛ بدون اینکه آزادیهای مدنی بهتر از این پیش برقرار شود. البته، حتی پس از فرار پرون از کشور در سال ۱۹۵۵، این وضعیت هرگز واقعاً برطرف نشد. پس از آن در آرژانتین چندین مرتبه تا اواسط دهه ۶۰ شاهد انقلابهایی بود که سران کشور را تغییر میداد.
این انقلابها باعث دور شدن بیش از پیش از آزادیهای سیاسی و نزدیک شدن به استبداد شد. سرانجام دموکراسی در سال ۱۹۷۳ بازگشت و پرون بار دیگر از تبعید بازگشت و به ریاست جمهوری برگزیده شد. با این وجود، مشکلات ادامه داشت و تحریم نفت اعراب در سال ۱۹۷۳ و شیوع بیماری تب برفکی که صنعت گوشت گاو آرژانتین و اقتصاد آن را ویران کرد. پرون در سال ۱۹۷۴ درگذشت و همسرش ایزابلا را با کشوری در حال فروپاشی برجای گذاشت.
در واقع، این دوره زمانی نشانه از بین رفتن امید به دموکراسی در آرژانتین بود و تأثیر ماندگاری بر منوتی ایجاد کرد. او توانست شاهد زوال سیاسی کشور همراه با تأثیرات آن بر قلب فوتبال باشد. فوتبال در آرژانتین بر پایه لانوئسترا « سبک ما» نشات گرفته بود. این سبک برپایه استعداد و مهارت بازیکنان و با شکل بازی جذابی همراه بود. با این حال اما پس از جام جهانی ۱۹۹۸ بورد غضب قرار گرفت و از صحنه فوتبال آرژانتین برای مدتها محو شد. پس از این اتفاق استودیانتس ظهور کرد.
سبک دفاعی همراه با حملات سهمگین استودیانتس به همراه رویکردهای نه چندان جوانمردانه آنها در اواخر دهه ۶۰ به بهترین وجه نشان دهنده حکومت ظالمانهای بود که آرژانتینیها را در زنجیر گرفتار کرده بود. با تاکتیکهای مناسب برای تیم، اتکای استودیانتس به بازی کثیف، چه به صورت روانی و نیز به معنای واقعی کلمه، تیمهای حریف را خنثی میکرد و بر پیروزی به هر وسیله ای که لازم بود تاکید داشت.
آنها با قهرمانی لیگ در سال ۱۹۶۷ همراه با فتح کوپا لیبرتادورس از سال ۶۸ تا ۷۰ به شکل متوالی به موفقیت دست یافتند. علیرغم جامها، بهایی که برای برد پرداخت شد؛ به یکپارچگی فوتبال لطمه زد؛ زیرا روشهای به کار رفته برای کسب پیروزی باعث شد که تیم استودیانتس حداقل «ضد فوتبال» و بهمیزان قابل توجهی فاشیستی باشد.
دقیقاً مانند سوسیالیسم که واکنشی به نظام سرمایهداری نوظهور در قرن نوزدهم بود؛ منوتی در اواخر دهه ۶۰ به سمت بدبینانه ترین شکل استودیانتس واکنش نشان داد. علاوه بر آن، مشاهده تیم خارقالعاده برزیل در سال ۱۹۷۰ باعث شد منوتی با خود فکر کند که فوتبال باید چگونه بازی شود. او تصمیم گرفت به اعتقادات خود مبنی بر بازی فوتبال چشم نواز به عنوان یک اصل بازی و همچنین یکی از اصول انسانیت متعهد باشد.
با وجود این آرمان گرایی، مشکل است که به دولت آرژانتین اشاره نکنیم. زمانی که منوتی در سال ۱۹۷۴ به عنوان مربی تیم ملی آرژانتین انتخاب شد؛ روحیه جامعه لکه دار شده بود و تیم ملی پس از یک دوره ناامیدکننده در جام جهانی آن سال در آلمان، نیاز به تجدید حیات داشت.
در یک دوره زمانی، منوتی شروع به تغییر و بهبود فوتبال آرژانتین کرد اما در سال ۱۹۷۶ یک گروه نظامی به رهبری خورخه ویدلا کنترل کشور را به دست گرفت و در این زمان زندگی مردم در شرف پیشروی به سوی نابودی حرکت کرد. او به شکل رسمی رئیس جمهور اعلام شد اما این پوشش مانع از عدم وجود دموکراسی که سلطنت او بر آرژانتین آن را ایجاد کرده بود نبود.
افرادی که مخالف دولت او بودند اغلب ناپدید، زندانی یا کشته شده که منجر به ناپدید شدن هزاران نفر شد. حتی افراد بی گناه نیزاز درگیری مستقیم در امان نبوده زیرا بسیاری از نوزادان نیز ربوده شده و به خانوادههای نظامی هدیه داده شدند.
وضعیت آرژانتین را نحوه بازی سزار لوئیس منوتی توجیهمی کرد. او متوجه شد که فوتبال فراتر از شوق و اشتیاق فردی برای پیروزی در بازیها است. در واقع، ایدههای او فراتر از فوتبال بود و مبارزات زندگی را منعکس میکرد؛ همانطور که خودش میگوید: «یک فوتبال راست گرا و یک فوتبال چپ گرا وجود دارد» فوتبال جناح راست میخواهد نشان دهد که زندگی مبارزه است. فداکاری میخواهد. ما باید مانند فولاد مقاوم شویم و با هر روشی پیروز را بدست بیاوریم.
این چیزی است که صاحبان قدرت از بازیکنانمی خواهند. این پاسخ واضح منوتی بود به فوتبالی همچون سبک تیم استودیانتس که منعکس کننده زیربنای بندگی و فرماندهی بوده که برای خیر و صلاح انسان مناسب نیست. فراتر از خود استودیانتس، بازی بدون آزادی بیانگر از دست دادن انسانیت در خود فوتبال بود. بازیکنان در پله نخست انسان بوده و ماشین نیستند به هر حال، چگونه میتوان با مشارکت در چیزی که از آن نفرت داردید زندگی کرد؟ تنها از ضرورت به بقا و فشار.
با این حال، با این فشارکه آرژانتین با مسئله از دست دادن انسانیت خود تحت حکومت ویدلا مواجه شد. بر اساس همین تحلیل، به ناچار بسیاری از مردم برای بقا مجبور به انجام کارهای «ناخوشایند» شدند. این انتخاب اما نباید صورت میگرفت. قطعا راههای بهتری برای زندگی کردن وجود داشت.
اما برای داشتن زندگی بهتر، باید بتوان دیگران را نه به عنوان یک وزنه رقابتی بلکه به عنوان خواهران و برادرانی که در یک بازی به یکدیگر کمک میکنند در نظر گرفت. به همین دلیل، منوتی یک سیستم بازی ایجاد کرد که در آن بازیکنان میتوانستند در بستری از آزادی شکوفا شوند اما همچنان به عنوان یک گروه با هم متحد باقی بمانند. فیلول دروازه بان قابل اعتمادی بود. پاسارلا در دفاع یک رهبر تمام عیار و کمپس مهاجمی ویرانگر بود.
تمام این بازیکنان در کنار یکدیگر جمع شدند تا تواناییهای خود را به گونه ای به اشتراک بگذارند که به شکل همزیستی برای تیم و هواداران جریان یابد. حیلههای پر زرق و برق و دویدنهای انفرادی بینظیر، تماشای آنها را لذت بخشمی کرد. آنها حتی در برابر بهترین حریفان نترس بودند؛ زمانی که فکر میکردیم تاکتیکهای محافظه کارانهای را انتخاب میکنند؛ با تعهد به آرمانگرایی، آزادی و شادی برنامههایشان را انجام میدادند.
خود منوتی معتقد بود که «یک تیم بیش از هر چیز یک ایده است، و بیش از یک ایده، یک تعهد است، و بیش از یک تعهد، اعتقادات روشنی است که یک مربی باید به بازیکنانش منتقل کند تا از آن ایده دفاع کنند. خطرات در فوتبال وجود دارد. زیرا تنها راهی که میتوانید در هر بازی از ریسک کردن اجتناب کنید، بازی نکردن است.»
آرژانتین در بازی برابر هلند که به عقیده منوتی نیز سخت ترین مسابقه آنها بود؛ مانند یک گروه جاز از هنجارها سرپیچی کرد و با بازی فوتبال هجومی به جای اجرای تاکتیکهای ایمنتر، ریسک کرد. در فینال، آنها میتوانستند به راحتی به تاکتیکهای استودیانتس روی آورده و به پیروزی برسند اما آنها بر چیزی که به آن اعتقاد داشتند ایستادند و ثابت کردند که فوتبال زیبا به معنای چیزی بیش از لذت بردن از خود است.
بالاتر از هر چیز دیگر، اعتقاد به آزادی و شادی برای خود و برای هواداران بود. این شیوه نتیجه داد و آنها ۳-۱ پیروز شدند و اولین عنوان جهانی خود را به دست آوردند. کشور دوباره شادمانی را به خود دید و آرژانتینیها دلیلی برای شادمانی و افتخار داشتند.
منبع: medium
مترجم: امیر عباس شریفی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی
مطالب مرتبط
منتخب امروز
آخرین مطالب
موضوعات داغ
در ارتباط باشید
-
دوره تخصصی آنالیز فوتبال (بخش اول)۱,۹۷۰,۰۰۰تومان
-
نرم افزار آنالیز گرافیکی۲,۵۸۰,۰۰۰تومان
-
دوره آموزش آنالیز فوتبال۱,۰۸۰,۰۰۰تومان