‌بسیاری از مربیان به دلیل اینکه مغز متفکر یک موفقیت به خصوص بوده‌اند شناخته می‌‎شوند؛ به این معنی که وارد یک باشگاه شده و آن را در زمانی کوتاه به موفقیت رسانده‌اند. هرچند بسیاری دیگر نیز موفقیت‌های بزرگتری نسبت به او به دست آورده‌اند اما تعداد کمی همچون او جاودانه می شوند. زیرا تنها یک فرد سازنده و قهرمان وجود دارد.

هربرت چپمن در دوران بازی خودش آنچنان موفق نبود. چپمن در طول دوران بازی ۱۶ ساله خودش، برای باشگاه‌های متعددی به میدان رفت و هیچ‌گاه نیز موفق نشد که خود را از جنبه فیزیکی به حد ایده آل برساند. در سمت دیگر، ذهن او بزرگ ترین سلاحش به شمار می‌رفت.

دوران خود به عنوان مربی را با باشگاه نورثمپتون تاون آغاز کرد؛ او پس از آنکه‌ که این تیم را به مقام قهرمانی لیگ جنوبی رساند؛ به سرعت رو به شهرت گام برداشت. به همین دلیل توسط لیدز سیتی، در یورکشایر که خود بومی آنجا بود به خدمت گرفته شد و پیش از همه‌ گیری جنگ جهانی اول که تعطیلی لیگ‌های اروپایی را به همراه داشت؛ باعث پیشرفت بزرگی درعملکرد این تیم شد. چپمن از فوتبال فاصله گرفت و در تصمیمی تلخ مدیر کارخانه مهمات شد.

دو باشگاهی که بیشتر از آنکه محبوب باشند منفور هستند؛ آن‌هایی بوده که چپمن میراث خود را در‌ آن ها آغاز کرده است. شروع او با هادرسفیلد تاون است که در سال ۱۹۲۱ هدایت آن را برعهده گرفت. او به دو قهرمانی در دسته اول و تنها جام FA Cup آن‌ها تا به این تاریخ در عرض چهار سال دست یافت تا رزومه خود را مستحکم تر کند. هرچند، موضوعی که به خوبی به آن توجه نشد؛ کارهای خالصانه و با اهمیت چپمن در خارج از زمین بود.

او در آینده انقلابی، چه در داخل و نیز خارج از باشگاه ایجاد کرد که نظیر نداشت. هربرت چپمن، که خود را وقف باشگاه کرده بود؛ تمام بخش‌های باشگاه را زیر نظر داشت: کار کردن با تیم ذخیره‌ها و استعدادیاب‌ها به او این امکان را داده بود تا در کنار ایجاد یک سیستم مربی‌گری جدید و ابداعات تاکتیکی، تسلط کاملی  نیز بر باشگاه داشته باشد. برای یک مربی فوتبال، قرار دادن چنین وزنه‌ای بر روی شانه‌های خود موضوع .عادی نبود. شما تنها به تیم اعلام می‌کردید که چگونه بازی کنند و تعویض‌ها را انجام می‌دادید. این مرد متفاوت بود

 

 

شیوه‌های چپمن توجه‌ها را در همه نقاط کشور به خود جذب می‌کرد. در جنوب و در لندن، هیچ باشگاه پایتخت‌ نشینی قهرمان دسته اول نشده بود و جاه‌ طلبی رو به افزایشی در شهر برای پایان دادن به این امر وجود داشت. در آن زمان، آرسنال چیزی بیش از یک باشگاه میانه‌ جدولی با گروه هواداری اصیل که با پشتیبانی محدود از باشگاه حمایت می‌کردند نبود.

او پس از پاسخ مثبت به درخواست رئیس باشگاه آرسنال، سر هنری نوریس، مربی باشگاه شد. توپچی‌ها به دنبال پایان حسرت‌های خود بوده و حرکت بزرگی را انجام دادند که چپمن را به  پردرآمد ترین مربی فوتبال در سال ۱۹۲۵ تبدیل کرد. این مرد اهل یورکشایر قراردادی پنج ساله امضا کرد؛ از نظر او این مدت زمان برای اثبات سبکش در باشگاه ضروری بود و تقریبا بلافاصله شروع به تزریق فلسفه خود کرد. درست همانند کاری که که در غرب یورکشایر انجام داده بود.

چه چیزی یک مربی بزرگ را می‌سازد؟ نبوغ تاکتیکی، جام، یا شاید یک میراث طولانی؟ در بیشتر موارد، همه آن‌ها و چپمن هر سه را داشت.

هرچند، او در نظر داشت تا مسیر خود را به سمت رکوردی افسانه‌ای شکل دهد که محدود به زمان نباشد؛ کاری که او انجام داد را می‌توان از هر جنبه‌ای انقلابی نامید. این موضوع گاها بیان شده است که داستان زندگی او «عمدتا همان داستان سر برآوردن فوتبال انگلیس در تاریخ» است.

او حکم وکیل مدافعی برای شماری از پیشرفت‌ها و مدرنیزه کردن بازی را دارد. در حالی که اوهمیشه خود را یک بومی هادرسفیلد می‌دانست؛ آگاه بود که برای ارائه کامل دانش خود و رسیدن به درجه استادی در مهارتش، نیاز دارد تا به یک شهر بزرگ منتقل شود.

 

 

او تقریبا بلافاصله در حال آماده شدن برای چنین کاری بود. او «نورافکن» را به هایبری (Highbury) معرفی کرد. چیزی که تا آن زمان از وجودش بی‌خبر بودند و این امکان را به تیمش داد که بعد از تاریکی هوا نیز در زمین خانگی خود به تمرین بپردازند. او در همین حال مقدمات راحتی بیشتر برای هواداران در هایبری را نیز فراهم کرده بود. در ادامه، او نقش مهمی در سازمان‌دهی اولین پخش رادیویی یک مسابقه زنده ایفا کرد.

چپمن به دلیل معرفی لباس هایی که شماره بر روی آن ثبت شده باشد و نیز استفاده از میخ در کف کفش مورد تحسین قرار می گیرد. در حالی که هیچ‌ کدام از این ایده‌ها تا زمان جنگ جهانی دوم به عنوان استاندارد پذیرفته نشده بودند؛ چپمن در پیش برد این ویژگی‌ها که امروزه در سطح جهانی مورد پذیرش همگان هستند؛ نقش اساسی داشت.

آرسنال در اکتبر ۱۹۲۵ با نتیجه ۷-۰ از نیوکاسل شکست خود؛ روزی که غالبا نقطه شروعی برای دوره سلطنت کوتاه چپمن، در آن زمان شناخته می‌شود. تغییر در قانون آفساید و تغییر تعداد بازیکنان مدافع از دو به سه، زمینه را برای دوره جدیدی در فوتبال انگلیس فراهم کرد. تغییری که چپمن را با آرایش W-M معرفی کرد.

آرایشی که به شکل‌های ۵-۲-۳، ۳-۴-۳ و یا دقیق‌تر و به شکل ۳-۲-۲-۳ به آن ارجاع داده می‌شود؛ چینشی شامل سه مدافع  که درزمان دفاع نزدیک به دروازبان بازی می‌کنند و در زمان حمله نیز برای جلوگیری از ضد حملله قرار دارند و زمان ارسال توپ های بلند باز می شوند.

معرفی یک دفاع وسط برای متوقف کردن مهاجم میانی حریف در این زمان پدید آمد. این در حالی بود که هافبک ایستایی وجود نداشت و که دو هافبک میانی مجبور می‌شدند تا به عنوان بازیکنان باکس تو باکس عمل کنند. در همین زمان، دو وینگر سرعتی کمی جلوتر قرار داشته و در هر زمان که قادر بودند توپ را به داخل محوطه سانتر می‌کردند و به همراه آن‌ها مهاجمی که در پشت سرش یک بازیساز در فضای بین خطوط حضور داشت صورت می‌‌گرفت.

 

 

در اکثر زمان ها چارلی بوکان و جیمی برین زوج تهاجمی و کلیدی چپمن را تشکیل می‌دادند. این در حالی بود که جو هیولم در سمت راست با سرعتش برای حریفان وحشت آور بود. علی رغم ۳۳ گل جیمی برین در آن فصل، آرسنال فصل ۲۶/۱۹۲۵ را در رتبه دوم لیگ و بدون جام به اتمام رساند. البته با توجه به این موضوع که در فصل گذشته لیگ را در رتبه ۲۰ام به اتمام رسانده بودند؛ پیشرفتی کاملا واضح رخ داده بود.

بسیاری از محققین، به این آرایش برچسب گامی رو به عقب در فوتبال تدافعی را داده‌اند. هرچند که این یک فلسفه متمرکز بر ایجاد تعادل بود؛ موضوعی که پیش از این در فوتبال انگلیس نادیده گرفته می‌شد و در ادامه منجر به شکل ‌گیری رویکرد مدرن فوتبال اروپایی نیز شد. اگر ابداعات و تصمیمات انقلابی را نادیده بگیریم؛ چپمن در لندن تا سال ۱۹۳۰ جامی را بالای سر نبرده بود. او اما با غلبه بر تیم سابق خود یعنی هادرسفیلد، جام FA Cup را فتح کرد.

سال‌های زیادی از عمر چپمن با استقامتش صرف شد تا او در نهایت به پاداش رسید. با این حال، آرسنال نه تنها به عنوان یک باشگاه انقلابی شناخته شده بود؛ بلکه به عنوان غولی در فوتبال انگلیس به شمار می‌رفت که برای تیم‌های الهام‌ گرفته از آن، تبدیل به یک مدل برای پیروی شده بود.

دو قهرمانی در دسته اول در فصول ۳۱/۱۹۳۰ و ۳۳/۱۹۳۲ باعث شد که چپمن، مجددا اعتبار قهرمانی خود را دوباره کسب کند و موفق شود که قول خود مبنی بر رسیدن به قهرمانی در طول پنج سال را به واقعیت بدل کند. کسی که به حق توسط طرفداران هادرسفیلد و آرسنال ستایش می‌شود؛ برای مدتی طولانی در یادها زنده خواهد ماند.

هرچند، قرار دادن قفسه‌ها با جام‌های قهرمانی و یا کمک او برای رواج نکات ریزی مانند شماره برای پیراهن‌ها و یا جایگذاری ساعت مشهور در خانه آرسنال که در ادامه تبدیل به نماد دوره او شد و در واقع زمان جدیدی را برای تاریخ باشگاه آغاز کرد؛ نباید نقطه اوج میراث او تلقی شود.

به جای آن، باید او را برای یک رنسانس فوتبالی، یک پیکر‌تراشی در فوتبال مدرن و بالا بردن افق‌ها که باعث ایجاد بستر جدیدی برای ایده‌های جدید شد بشناسیم. در چشم بسیاری از مردم، او پدربزرگ مربی‌گری در فوتبال مدرن است.

اگر مرگ زودرس او در سال ۱۹۳۴ سر نمی‌رسید، چپمن می‌توانست به عنوان بزرگ‌ترین مربی بریتانیایی شناخته شود. با این حال اما میراث چپمن برای همیشه ماندگار است.

منبع: ۹۰min
مترجم: نیما نباتی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیک