تقابل یورگن کلوپ و پپ گواردیولا همواره برای عاشقان فوتبال جذاب بوده است؛ نمایشی متناقض از یک ارکست سمفونی یکنواخت و آرام در مقابل یک هوی متال سریع و پرآشوب. این دیدارعلاوه بر تمامی حساسیت‌های مربوط به تقابل دو مدعی قهرمانی، به جهت خداحافظی کلوپ در پایان فصل جاری با قرمزهای آنفیلد، آخرین تقابل کلوپ و گواردیولا در لیگ جزیره به شمار می رود و همین امر نیز بر اهمیت این دیدار برای هر دو تیم افزوده است.

یک تئوری قابل بحث این است که عملکرد پپ گواردیولا در برابر کلوپ موفقیت‌آمیزتر به نظر می‌رسد، شاید روی کاغذ این گونه به نظر برسد و یورگن کلوپ، از منظر آمار زیر سایه نابغه اسپانیایی قرار بگیرد اما با در نظر گرفتن جنبه‌های دیگر مانند مقایسه هزینه هر ساله جذب بازیکن در دو تیم نشان می‌دهد عملکرد کلوپ فراتر از انتظار بوده است؛ به گونه ای که پس از اعلام رسمی کلوپ به جدایی از لیورپول در پایان فصل ۲۰۲۴-۲۰۲۳  گواردیولا اعلام کرد که یورگن همواره رقیبی قابل احترام برای وی بوده و باعث ایجاد یک رقابت سالم و پیشرفت او شده است.

پرسینگ خوب و با شدت بالا

هر دو تیم با یک پرسینگ شدید و سنگین در مقابل یکدیگر ظاهر شدند، به طور کلی پرس و کانترپرس همواره یک اصل مهم در تیم‌های مالکیتی به شمار می‌رود. تیمی که علاقه دارد مالکانه بازی کند باید توپ را دراختیار داشته باشد و هنگام از دست دادن توپ بسته به شرایط، توپ را در سریع‌ترین زمان از حریف پس بگیرد. تفاوت پرس و کانترپرس در زمان اجرا آن است. به طور خلاصه، پرس زمانی انجام می شود که مدتی است تیمی که در حمله قرار داشته توپ را از دست داده و در فاز دفاع قرار گرفته است و حال برای بازیابی توپ با یک ساختار دفاعی مشخص، سعی در ایجاد فشار به حریف می کند اما کانترپرس که نوع آلمانی آن به Gegenpressing مشهور است زمانی صورت می‌گیرد که تیم حمله کننده بلافاصله پس از، از دست دادن توپ سعی در بازیابی و بازپس‌گیری توپ می کند. گگن پرس (کانترپرس آلمانی) مبتنی بر داشتن بازیکنانی با توان فیزیکی بالاست؛ چرا که چند بازیکن با محاصره بازیکن صاحب توپ، اول مسیر گزینه های پاس را بسته و سپس به سمت توپ یورش می‌برند و اقدام به تکل زدن کرده و با بازیکن حریف درگیر می‌شوند.

کانترپرس یا گگن پرس زمانی انجام می‌شود که تیم در لحظه انتقال منفی (حمله به دفاع) قرار گرفته است (حداکثر تا پنج ثانیه بعد از لو دادن توپ) و بدیهی است که احتمالا ساختار دقیق و مشخصی نسبت به پرس ندارد اما اگر به درستی عمل کند می‌تواند توپ را در سریع‌ترین زمان بازپس بگیرد؛ البته این اصل همیشگی نبوده و در بسیاری از موارد این موضوع بلای جان برخی از مربیان شده است.

تصویر زیر ساختار و آرایش قرمزهای آنفیلد را هنگام پرس، با همان ۳-۳-۴ همیشگی کلوپ نشان می‌دهد.
خط فشار اولیه متشکل از نونیز در مرکز، الیوت در سمت راست و دیاز در سمت چپ است. دو هافبک میانی تیم، سوبوسلای و مک آلیستر در خط بعدی قرار دارند که فضای مرکز به نیم فضا    (HalfSpace) و بالعکس را بر حسب شرایط، به جهت درگیری و جنگندگی (Aggression)، با هدف توپ گیری و خراب کردن ساختار بازی حریف، مسدود می‌کنند. اندو هافبک دفاعی میانی تیم عمدتا در مرکز جای گیری می‌کند و وظیفه پوشش فضاهای موثر و خالی را در کانال میانی و نیم فضاها به عهده دارد.
خط دفاعی تیم نیز، متشکل از چهار نفر است که در صورت بردن توپ به کناره ها توسط حریف، مدافعان کناری اجازه مداخله و درگیری دارند. باید اشاره داشت که این موقعیت در زمانی ایجاد می‌شود که خط اول فشار شکسته شده و یا به جهت Overload در خط دوم فشار عمدتا صورت می گیرد که می‌تواند به جهت ایجاد تاخیر و بازیابی توپ صورت گیرد. در چنین وضعیتی ساختار سایر بازیکنان خط دفاعی تبدیل به یک آرایش سه نفره با عرض کم و ساختار هلالی می شود.

با خارج شدن بردلی از جایگاه خود و تحت فشار قرار دادن آلوارز به عنوان بازیکن حاضر در فلنک، یک برتری چهار در مقابل سه برای بازیکنان لیورپول ایجاد می‌شود. در صورت شکست بردلی در تقابل با آلوارز بازیکن پوششی (کوآنساه) با زاویه ای در آن موقعیت قرار گرفته که هم گزینه های پاس احتمالی حریف (دی‌بروینه و هالند) را مسدود کند و هم بازیکن پوششی در وضعیت یک در مقابل یک احتمالی باشد.
در حقیقت آلوارز در این تصویر در تله پرس بازیکنان لیورپول گرفتار شده چرا که به دلیل پرس سایه الیوت، توانایی بازی با آکه و رودری را ندارد. از طرفی دی‌بروینه و هالند هم گزینه های پاس مطلوبی به شمار نمی‌روند. در چنین وضعیتی تنها یک راه برای آلوارز باقی می ماند و آن هم سوئیچ کردن بازی به سمت دیگر و بازی با فودن است که آن هم به دلیل پرس سنگین بازیکنان اطراف توپ میسر نیست.

گواردیولا همیشه وسواس شدیدی به تسلط و کنترل بر بازی دارد. بازیکنان موثر سیتی در فاز یک بازیسازی تحت فشار شدید قرار داشتند. پرس متمرکز بازیکنان لیورپول که منجر به مهار رودری و استونز شده بود در دقایقی از بازی، پپ را وادار به بازی مستقیم و یا حتی بازی با ضرب آهنگ بالا کرد. سبکی که دقیقا بر خلاف نظر اوست. همچنین ایجاد برتری عددی در نیم فضاها، از حرکت مدافعان میانی پا به توپ سیتی(واکر و آکه) نیز جلوگیری کرده است.

پپ گواردیولا در جمله‌ای گفته بود “ما پاس رو به جلو می دهیم تا دفاع کنیم و پاس رو به عقب می دهیم تا حمله کنیم” تفسیر این جمله این است که زمانی که شما رو به جلو بازی می‌کنید در حقیقت با ایجاد حمله روی دروازه حریف در حال انجام بهترین نوع دفاع از دروازه تان می‌باشید و نیز زمانی که پاس رو به عقب می دهید در حال ایجاد یک ساختار مشخص برای بازیسازی مجدد از عقب زمین برای حمله به دروازه حریف هستید.
صحنه ای که منجر به خطای پنالتی برای تیم لیورپول شد؛ به طور واضح از پرس خوب بازیکنان لیورپول و پاس رو به عقب ناتان آکه آغاز می شود و به حرکت خوب نونیز و خطای ادرسون ختم می‌شود.

فارق از فرصت طلبی نونیز، این گل به طور مشخص به دلیل پرس خوب و دقیق تمامی بازیکنان لیورپول است که می‌تواند باعث خلق موقعیت‌های گلزنی نیز برای آنها شود.

سرعت و دقت؛ مهم ترین فاکتور لیوپولی ها در حمله

یکی از اصول اولیه ساختار تیم های کلوپ، حملات و ضد حملات سریع است لیورپول تیمی است که از بالا دفاع می‌کند و عمده نفراتش همواره در زمین حریف هستند؛ برای مثال به هنگام ضربات کرنر و یا حتی زمان‌هایی که تحت فشار شدید حریف هستند و به میدبلاک روی آورده اند از ضد حمله استفاده می کنند اما به طور کلی لیورپول تیمی است که ساختار بازیسازی متنوعی دارد که می‌تواند هم به صورت مالکیتی و ایستا و هم به صورت سریع و طولی به حریفان حمله کند.
در تصویر فوق، آرایش ۲-۳ ساخت بازی از عقب زمین لیورپول را نشان می‌دهد. یک نکته مهم در این ساختار بازی دعوت به پرس بازیکنان لیورپول است. زمانی که آلوارز و هالند برای پرس به سمت سه بازیکن خط آخر لیورپول می روند؛ با یک پاس طولی در فضای بین خطوط پرس سیتیزن ها، اندو و مک آلیستر صاحب توپ می شوند.

در ادامه مک آلیستر با انجام یک دو کوتاه با اندو به فضای باز شده نفوذ می کند. اندو با یک پاس الیوت را صاحب توپ می کند والیوت توپ را در فضای خالی به مک آلیستر می‌سپارد.

مک آلیستر نیز با دریافت توپ از الیوت، داروین نونیز را در فضای پشت مدفعان حریف صاحب توپ می‌کند.

در ادامه داروین نونیز، لویس دیاز را در موقعیت گل زنی قرار می‌دهد و دروازه سیتیزن ها باز می‌شود. درست است که این موقعیت گل در وضعیت آفساید به ثمر رسید ولی مثال خوبی برای سریع و طولی بازی کردن لیورپول بود.

جمع بندی

آریگو ساکی در کتاب هرم وارونه اثر جاناتان ویلسون بیان می دارد که “اگر به حریفان اجازه دهیم به روشی که عادت کرده اند بازی کنند؛ اعتماد به نفس آنها افزایش می یابد اما اگر آنها را متوقف کنیم به اعتماد آنها آسیب می‌رساند”. این درست همان کاری بود که یورگن کلوپ در این دیدار برابر پپ انجام داد؛ یعنی به ساختار بازیسازی آنها در عقب زمین فشار آورد و منچسترسیتی برخلاف عادت همیشگی مجبور شد با ضرب آهنگ بالاتر بازی کند. شاگردان کلوپ در دیدار مقابل منچسترسیتی ۵۳ درصد مالک توپ بوده اند و با رد و بدل کردن ۴۹۲ پاس و میزان دقت ۸۴ درصد عملکرد بسیار مطلوبی داشته اند.
باید به این موضوع توجه داشت که این نرخ مالکیت توپ، علی رغم پاس های طولی زیاد به جهت فلسفه مالکیت طولی تیم و نیز نرخ پاس بالاتر نسبت به سیتیزن ها، باتوجه به پاس های ریسکی تر، عملکرد بسیار ایده‌آل برای تیم میزبان آن هم مقابل تیم سرسختی چون منچسترسیتی به شمار می آید. درخشان بودن این آمار زمانی دو چندان می‌شود که آنها توانسته اند xG را ۲.۷ خلق کنند که ۱.۹۱ آن در جریان بازی ایجاد شده و در مقابل به اندازه ۱.۵۶ گل، (xGA) روی دروازه شان خطر ایجاد شده است.

نویسنده: امیرحسین شادمان
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی