خوب بودن در هوا به چه معنا است؟

“خوب بودن در هوا” یک عبارت جدا نشدنی از فوتبال است که تقریبا همه آن را درک می‌کنند.اما در واقع این عمل خیلی پیچیده‌تر از آن است که به‌سادگی “خوب بودن” معنا شود.

درحالی‌که پیتر کراوچ هنگام تلاش برای زدن ضربه‌ی سر، معمولا دست و پا چلفتی و ناجور به‌نظر می‌رسد، اما قدِ بلندش باعث می‌شود که حریفان، همیشه او را یک تهدید جدی روی توپ‌های بلند به حساب بیاورند. این موضوع نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که “خوب بودن در هوا” به عوامل مختلفی بستگی دارد و بازیکنان می‌توانند به روش‌های متفاوتی در هوا خوب باشند.

سر زدن را می‌توان در سه زمینه اصلیِ تکنیکی و فیزیکی خلاصه کرد:

قد

بلندقد بودن در مواجهه با مدافعان حریف روی توپ‌های هوایی به شما یک برتری آشکار خواهد داد. یک بازیکن بلندقد لازم نیست انرژی زیادی برای پریدن مصرف کند و می‌تواند توپ‌هایی را تصاحب کند که برای بقیه غیرممکن است.

پریدن

یکی دیگر از کیفیت‌های مهم، توانایی خوب پریدن است. توپ‌های هوایی خیلی کمی توسط بازیکنی تصاحب می‌شوند که خود را از زمین جدا نمی‌کند و این یعنی جهش بسیار ضروری است. در پرش‌ها احتمالا دو عامل نقش مهمی ایفا می‌کنند: ارتفاع پرش و زمان‌بندی مناسب.

نحوه‌ی لمس توپ با سر(دقتِ هد)

زاویه دادن به سر و گردن، قرار دادن سر در برابر توپ در زاویه و زمان مناسب، ضربه زدن به توپ با قدرت و دقت کافی.

مسلم است که بازیکنان ممکن است در بیش از یکی از سه عامل مهارت داشته باشند. این به ما اجازه می‌دهد که یک نمودار وِن (نمودار مجموعه) تشکیل داده و هفت نوع مختلف از بازیکنانی را که در هوا یک تهدید به‌شمار می‌آیند بشناسیم.

نوع اول: بلندقد، اما نه در پریدن و نه در سرزنی مهارت خاصی ندارد. معمولا یک شماره ۹ ایستا در زمین که توپ‌های هوایی را تصاحب می‌کند، ولی کار زیادی با آن‌ها انجام نمی‌دهد. با این وجود، با توجه به این‌که آن‌ها احتمالا در تمام نبردهای هوایی موفق خواهند بود -حتی اگر تمام ضربات خود را با چشم بسته به زمین بکوبند- باید یک تهدید تلقی شوند.

نوع دوم: پرنده‌ی قهار. از بسیاری جهات، مهار این نوع بازیکن مشکل‌تر از بازیکن نوع اول است. آن‌ها معمولا چابک‌ترند، در زمین غیر قابل پیش‌بینی حرکت می‌کنند و می‌توانند مدافعان حریف را غافلگیر کنند. آن‌ها به همان اندازه که در پریدن خوب هستند، از قدرت بدنی بالایی نیز برای رویارویی با مدافعان حریف برخوردارند.

نوع سوم: توانمند در ضربات. بعید است که توپ‌های هوایی زیادی را تصاحب کند، اما در زدن ضربات سر، باهوش و دقیق عمل خواهد کرد. معمولا شکارچی است، یک بازیکن درون محوطه‌ی جریمه که هم با پا و هم با سر به خوبی گل می‌زند.

نوع چهارم: بلندقد و دارای پرش مناسب، ولی فاقد مهارت در سرزنی. این بازیکن معمولا یک دفاع وسط است که می‌خواهد ضربه‌ی کرنر ارسال شده را دفع کند. آن‌ها معمولا خود را به توپ رسانده و با یک ضربه‌ی سر محکم آن را تا جایی که می‌توانند از دروازه‌ی خودی دور می‌کنند. بنابراین، اگرچه آن‌ها معمولا در نبردهای هوایی موفق عمل می‌کنند، ولی ناتوانی در ارسال توپ به یک نقطه‌ی مشخص، خود نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌های آن‌ها است.

نوع پنجم: پرنده‌ی قهار و توانمند در ضربات.شناسایی آن‌ها از بازیکنان نوع دوم یا سوم -که به دلیل محدویت‌هایشان آن‌چنان به چشم نمی‌آیند- آسان‌تر است. به زبان ساده می‌توان گفت یک بازیکن خطرناک در توپ‌های هوایی که قد بلندی ندارد.

نوع ششم: به احتمال زیاد بازیکنی است که در نبردهای هوایی با بازیکن حریف تماس بدنی زیادی برقرار نمی‌کند(خوب نمی‌پرد)، اما به‌دلیل قد بلند و مهارت در سرزنی، یک تهدید جدی محسوب می‌شود.

نوع هفتم: یک همه‌‎کاره‌ی به تمام معنا.

پس از یک نظرخواهی در توییتر، برخی از بازیکنان کنونی لیگ برتر جزیره که برای این نقش‌ها مناسب بوند انتخاب شدند.

نوع اول: پیتر کراوچ و علت این انتخاب هم واضح است.

نوع دوم: تشخیص این نوع از بازیکنان کمی دشوار است. تام هوپر -از توسعه‌دهندگان مربیگری در چمپیونشیپ- معتقد است که دیگر در فوتبال به پرش به عنوان یک “ویژگی مجزا” نگاه نمی‌شود، چرا که بازیکنان کمی وجود دارند که در پریدن حرفه‌ای باشند و در هدایت ضربات سر آن‌چنان موفق عمل نکنند. با این حال، نام دِرک کویت بیشتر از دیگران (در توییتر) تکرار شد. او با ۱۸۳ سانتیمتر قد، احتمالا به‌قدری بلند نیست که در رده‌بندی نوع چهارم قرار بگیرد. کویت جهش خوبی دارد، اما به‌نظر می‌رسد ضربات سر پرتعدادی را به بیرون چهارچوب دروازه‌ها هدایت می‌کند.

نوع سوم: ۱۱ درصد از گل‌های لیگ برتری مایکل اُووِن با ضربات سر به ثمر رسیده‌اند. این آمار  برای یک بازیکن ۱۷۳ سانتیمتری که نسبت به دیگران کار سخت‌تری برای تصاحب توپ‌های هوایی دارد، نسبتا خوب به‌نظر می‌رسد. همانطور که در این مقاله اشاره شده است:

او در واقع در حملات، بسیار خوب بوده و هست. او کمی شبیه چیچاریتو نیز هست، یعنی توانایی یافتن مقصد توپ را در سانترهای ناگهانی و سخت و همچنین یافتن فضای خالی مناسب برای زدن ضربه‌ی سر  بین مدافعان حریف را دارد. کافی است به دو گلی که با ضربه‌ی سر در سال ۲۰۰۵ در بازی دوستانه‌ بین انگلیس و آرژانتین به ثمر رسانده است نگاهی بیندازید.

نوع چهارم: تیری آنری در این بخش انتخابی بی‌‌چون و چرا (در توییتر) بود. با وجود قد ۱۸۸ سانتیمتریو پرش بسیار عالی که او گاهی اوقات از آن بهره می‌بَرد، آنری هرگز در زدن ضربات سر استاد نبوده است. فقط ۶ گل از ۱۷۴ گل لیگ برتری او با ضربات سر به ثمر رسیده‌اند؛ البته که نحوه‌ی بازی تیم آرسنال نیز بی‌تاثیر نبوده است، اما وقتی اِمانوئل آدبایور در همین تیم حضور داشت، تعداد زیادی از گلهای خود را با ضربه سر به ثمر رساند.

بی‌تمایلی آرسنالی‌ها برای ارسال توپ‌های هوایی روی کم بودن گل‌های آنری با ضربه‌ی سر تاثیرگذار بوده، اما در وهله‌ی اول، ضعف او روی توپ‌های هوایی علت تمایل کم آرسنالی‌ها برای بازی هوایی بوده است. آدبایور فرد دیگری بود که در این بخش پیشنهاد شد، اما او احتمالا به آن اندازه در سرزنی ضعیف نیست که در این بخش قرار بگیرد،

اگرچه تاکنون او باید گل‌های بیشتری با سر وارد دروازه‌ی حریفان می‌کرد. نقاط قوت او در سرزنی به‌طور واضح قدبلند و ارتفاع پرش زیاد او است. جیمی بولارد (بازیکن سابق فوتبال و مجری تلویزیون اسکای اسپورتس) یک‌بار گفت که “آدبایور یک هیولاست.” یک پرش بلند بدون دورخیز به ارتفاع تیرک افقی می‌خواهید؟ هیچ‌کس در لیگ برتر، بهتر از او نیست.

نوع پنجم: توانایی خارق‌العاده تیم کِیهیل در سرزنی قبلا هم مورد توجه قرار گرفته است. کاندیداهای زیادی در این بخش وجود دارند: روماریو با وجود قد ۱۷۰ سانتیمتری در هوا عالی است. لیِدسون پرتغالی با قد ۱۷۴ سانتیمتری هم قابلیت‌های مشابهی دارد. لِس فردیناند با قد ۱۸۰ سانتمیتری آن‌قدر‌کوتاه قد نیست، ولی به‌دلیل قرارگیری در بین بهترین‌های لیگ برتر در پرش و سرزنی می‌تواند در این بخش قرار بگیرد،

البته او می‌گوید کمی قدبلندتر است، چنانچه در مصاحبه‌ای گفته است:

من ۱۸۲ سانتیمتر هستم، اما فکر نمی‌کنم برای رسیدن به این قد تلاشی کرده باشم. من قبلا در برابر مدافعانی ۱۹۳ سانتیمتری بازی می‌کردم و مجبور بودم که روی توپ‌های هوایی بیشتر از آن‌ها بپرم و می‌پریدم. من فقط می‌دانستم چه موقعی باید بپرم و در بسیاری از اوقات این من بودم که ضربه‌ی سر را می‌زدم. من همیشه یکی از تحسین کنندگان مایکل جردن بودم. انگار در بدن او فنر کار گذاشته‌اند

نوع ششم: پِر مِرته‌ساکر، با قد ۱۹۸ سانتیمتری برای توپ‌های بلند وقتی در حال دفاع کردن باشد، به اندازه کافی خوب است. او از قد بلند خود بهره‌ی کافی را نمی‌برد که می‌توان دلیل اصلی آن را ضعف مشهود او در پریدن دانست. نیکولا زیگیچ یوگسلاو، می‌تواند نمونه‌ی دیگری در این بخش باشد. او با قد ۲۰۱ سانتیمتری کار خود را در هدف‌گیری ضربات سر به‌خوبی انجام می‌دهد، اما در نبردهای هوایی -به‌دلیل ضعف در پریدن- افتضاح عمل می‌کند.

نوع هفتم: دیدیه دروگبا روی توپ‌های هوایی فوق‌العاده عمل می‌کند. کریستیانو رونالدو نیز –با قدی ۱۸۷ سانتیمتری، یک پرش شگفت‌انگیز و توانایی شلیک توپ با ضربه‌ی سر- می‌تواند گزینه‌ی مناسبی در این بخش باشد.

این موضوع چه تاثیری بر تاکتیک‌ها دارد؟

برای مهاجمان مختلفی که در هوا خوب هستند باید ارسال‌های متفاوتی انجام شود. نوع ارسال‌ها به سه عامل بستگی دارد:

توپ از چه منطقه‌ای ارسال می‌شود، توپ به چه منطقه‌ای ارسال می‌شود و آیا توپ به صورت مستقیم و یا با یک پاس قوسی شکل به عمق محوطه‌ی جریمه ارسال می‌شود؟

برای بیان ساده‌تر می‌توان این‌طور گفت که بازیکن نوع اول یک ارسال قوسی شکل از عمق به تیر دورتر را ترجیح می‌دهد. کراوچ همیشه به سمت تیر دورتر می‌رود، شاید به این دلیل که اگر او مدافعان را پشت سر بگذارد، تا حد زیادی پریدن را از معادله‌ی سرزنی حذف کرده است. این همچنین به این معنا است که هنگامی‌که توپ ارسال شده، او مرکز محوطه‌ی جریمه را به‌خوبی می‌بیند و می‌تواند با پاس دادن توپ به یک هم‌تیمی که در آن‌جا حضور دارد، ضعف خود را در ضربه زدن به توپ با سر پنهان کند.

در نقطه‌ی مقابل، بازیکن نوع پنجم هنگام ارسال‌های بلند، تمایل به جایگیری روی تیر نزدیک‌تر دارد. از سریع بودن خود بهره می‌برد، علاوه بر قدرت بدنی خوب برای نبردهای تن‌به‌تن، در کنترل توپ‌های در حال حرکت نیز مهارت دارد. برای درک بهتر این موضوع به عملکرد لوئیس گارسیا در برابر آندرلِخت و یا فیلیپو اینزاگی در برابر اسپارتا پراگ نگاهی بیندازید. این ارسال‌ها معمولا باید مستقیم و دقیق باشند.

بنابراین، می‌توان یک مهاجم را که در هوا خوب است جایگزین یک مهاجم دیگر با همین توانایی کرد و احتمالا تاکتیک و شیوه‌ی بازی یک تیم، نوع ارسال‌های بازیکنان و نحوه‌ی قرارگیری آن‌ها در محوطه به‌طور کلی تغییر کند. “خوب بودن در هوا” یک تعریف مناسب است، ولی معمولا تمام ماجرا را بیان نمی‌کند.

نویسنده: مایکل کاکس
مترجم سید مهدی طباطبایی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی