یک مرد با ایده‌های جدید دیوانه محسوب می‌شود، تا وقتی که به موفقیت برسد.

مارس ۲۰۱۲ بود، زمانی که اتلتیک‌بیلبائو دنیای فوتبال را با ویران کردن منچستریونایتد شگفت‌زده کرد. تفاوت دو باشگاه قابل اندازه‌گیری نبود. منچستریونایتد به عنوان یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های جهان، تا آن زمان هرگز از اتلتیک‌بیلبائو شکست نخورده بود. آن‌ها در جریان دو دیدار رفت و برگشت کاملا از جریان بازی محو شده و خوش شانس بودند که در مجموع ۵ بر ۳ شکست خوردند. در فوتبال کنونی، با وجود دسترسی به همه دانش موجود بین تیم‌ها و بازیکنان، تمام جهان هنوز مبهوت مانده بود که چه‌اندازه منچستریونایتد به آسانی شکست را در مقابل اتلتیک‌بیلبائو متحمل شده بود.

منچستریونایتد خود را تیمی متشکل از بهترین استعدادهای خارجی و دارای بودجه‌ای به مراتب بیشتر از تیم رقیب می‌دید. از سوی دیگر بیلبائو خود را محدود به جذب بازیکنانی از مناطق باسک و ناوارا (مناطقی خود مختار در اسپانیا) و سرزمین باسک شمالی (منطقه‌ای خودمختار در شمال فرانسه) کرده بود. من از خود می‌پرسیدم دقیقا چگونه بیلبائو موفق به شکست منچستریونایتد، آن هم با مربیگری فرگوسن افسانه‌ای شده بود. سبک فوتبالی چنان سریع، پرفشار، تهاجمی و با پرس شدید از بالا، چیزی بود که در حقیقت ما در فوتبال انگلستان ۲۰۱۲ چندان ندیده بودیم.

مارچلو بیلسا به عنوان یک فوتبالیست قبل از سی سالگی خود را بازنشسته کرد و به تحصیل علم بدنسازی پرداخت. همچنین او اشتراک بیش از ۴۰ مجله فوتبالی را داشت و به طور ویژه روی تیم‌های فوق‌العاده گذشته، یعنی آژاکس تحت هدایت رینوس میشل و آث‌میلان آریگو ساکی مطالعه کرد. همچون ساکی، او خواهان بردن جامی اروپایی بود. با شروع کار خود به عنوان مربی آکادمی نیو ولز اولد بویز و سپس مربیگری تیم اصلی، توانست با سبک منحصر به‌ فردش توجهات را جلب نماید.

او قبل از تصمیم‌گیری درباره ۲۰ نفر بازیکن تشکیل دهنده تیمش، بازی حدود ۳۰۰۰ بازیکن را دنبال می‌کرد. این وسواس او همچنین از این حقیقت سرچشمه می‌گرفت که تیم نیوولز در واقع از بودجه کم‌تری نسبت به سایر تیم‌های حاضر در رقابت بهره می‌جست. بیلسا همواره در جست‌وجوی الماس‌های کشف نشده به اقصی‌نقاط آرژانتین سفر می‌کرد. می‌توان به عنوان نمونه بیان داشت که یکی از آن جست‌وجو‌ها منجر به کشف کودکی دارای اضافه وزن به نام “گابریل باتیستوتا” شد (کسی که در ادامه به یکی از بهترین مهاجمان تمام ادوار آرژانتین بدل گشت). بعد از به خدمت گرفتن گروه بازیکنان جوان و مستعد خود (که شامل مائوریتسیو پوچتینو هم می‌شد.) آموختن فوتبال شروع شد.

بیلسا از بازیکنان خود می‌خواست که همچون دستیاران یک مربی به جمع‌آوری و کشف اطلاعات از حریف، همچون تاکتیک‌ها و انواع گزارشات بپردازند و این اطلاعات را به تیم خود عرضه کنند. میل بی‌رحمانه او به انجام این سرقت اطلاعات (همانگونه که در ماجرای برملا شدن جاسوسی تاک تیک‌های حریف توسط او و دستیارانش در لیدزیونایتد اتفاق افتاد) بیان کننده اهمیت فراوان جزییات در نزد او است. پوچتینو می‌گوید: “آن کار به شما کمک می‌کرد تا پاسخ‌ها را در زمین بیابید.”

بیلسا دارای عقاید مشخص و شفافی در امور تیم‌های پایه است که بخشی از آن ریشه در مشاهدات او در روند رشد بازیکنان جوان دارد. توجه او در این زمینه باعث شده است تا او برنامه‌ای ۵ ساله شامل ۵۰۰۰ جلسه آموزشی برای جوانان ۱۴ تا ۱۸ سال داشته باشد. به عقیده او نظم و انضباط بیش از حد آکادمی‌ها، باعث کاهش خلاقیت و ابتکار عمل آن‌ها می‌شود که این امر باعث نا امیدی بیلسا از پیشرفت آن‌ها شده است.

ترکیب ۳-۳-۱-۳ مبتنی بر پرس از بالا در هنگام از دست دادن توپ، به شکلی بدیع توسط بیلسا در تیم “نیو ولز” ابداع شد. بیلسا در رابطه با ترکیب می‌گوید: کار دفاعی تیم من در یک عبارت خلاصه می‌شود “همه می‌دویم.” در ادامه اضافه می‌کند: “پروسه بازپس‌گیری توپ ما پنج یا شش قانون مهم دارد و تمام.”

او همواره می‌گوید:

“حمله کردن پایان‌ ناپذیر و بی‌حد و اندازه است. به همین دلیل است که دفاع کردن از تهاجم آسان‌تر است. دویدن یک تصمیم داوطلبانه است اما خلق کردن، ناگزیر، نیازمند استعداد است.”

بیلسا قبل از بازی آخرهفته، بیش از ۱۲۰ موقعیت مختلف حمله برای تیم خود طراحی می‌کند. در محاسبات دقیق او می‌توان ۲۹ سیستم مختلف و ۱۱ موقعیت منجر به گل را یافت که هر کدام شامل ۳۹ مدل پاس مختلف است.

چیزی که تصمیمات بیلسا را بین مربیان فوتبال متمایز می‌کند، فدا نکردن سبک بازی تیمش برای نتیجه است. فوتبال دفاعی که باعث پیروزی ناعادلانه تیمی شود همیشه مورد تمسخر بیلسا قرار گرفته است.

او نقل قولی از سزار مِنوتی (سرمربی شهیر و اسبق تیم ملی آرژانتین) درباره این موضوع بیان می‌کند:

فردی که برای خارج شدن از باغچه دور نمی‌زند و از روی گل‌ها رد می‌شود زودتر به در خروجی می‌رسد اما شخصی که باغچه را دور می‌زند با اینکه دیرتر از باغ خارج می‌شود اما به گل‌ها آسیبی نرسانده است.

حتی بارها اتفاق افتاده است که او کم‌اهمیت بودن عناوین را توضیح می‌دهد. او بیشتر از به دست آوردن اهداف، به تعقیب کردن آن‌ها اهمیت می‌دهد. وی این کار خود را از نظر هم‌طرازی، نتیجه‌گیری و آسیب‌های وارده با مردمی مقایسه می‌کند که در زندگی خویش کارهای فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهند. اما توجه کم یا ناچیز دریافت می‌کنند و شناخته نمی‌شوند. درنتیجه باعث منحصربه‌فرد بودن و خاص بودن مارچلو بیلسا شده است.

نویسنده : سانیل شارما

مترجمان: مهدی افتخاری – سپهر محمدی

کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی