واژه «استراتژی» چیزی است که تفاوت میان اوله‌گنار سولسشر و توماس توخل را رقم زد؛ جایی‌که کاملاً مشهود بود یک مربی کنش‌گرا و دیگری واکنش‌گرا است. یکی از مواردی که آنالیز به شما کمک می‌کند شناسایی نقاط ضعف حریفان است.

توخل با توجه به نقاط ضعف یونایتد پا به میدان نگذاشته بود بلکه فقط برای تحمیل سبک بازی خود تیمش را به میدان فرستاد. بالعکس سولسشر از آن دست مربیانی است که هرگاه مجبور باشد در مقابل رقبایی قدرتمند صف‌آرایی کند، از استراتژی‌‌هایی استفاده می‌کند که تیم حریف را کاملاً از کار بیندازد.

منچستریونایتد

با اتخاذ سیستم ۳ دفاعه، کاملاً واضح بود که یونایتد تلاش بر گرفتن عرض زمین از پی‌اس‌جی دارد و از طرفی در پی پوشش دادن نیم‌فضاها است؛ جایی که پی اس جی با قرار دادن وینگرهای خود در آن کانال‌ها به‌خوبی از آن بهره می‌برد.

یونایتد با توجه به این موضوع که تیمش در فاز انتقال به حمله جز بهترین‌های اروپاست بازی می‌کرد. آن‌ها از بالا بازی کردن خط دفاعی پی‌اس‌جی اگاه بودند و برای طرح‌ریزی ضد حمله به‌محض توپ‌ربایی در نیمه خودی و طراحی حمله سریع (quick strike) به‌محض توپ‌گیری در نیمه حریف تلاش می‌کردند.

به هنگام مالکیت توپ حریف در یک‌سوم دفاعی، اصل فشردگی یا compactness (برای مطالعه و درک بهتر این مفهوم می‌توانید از اینجا مقاله مربوط به اصل فشردگی را مطالعه کنید) رعایت می‌شد، تا جایی که دو مهاجم نیز برای کم کردن فاصله خطوط سه‌گانه عقب‌تر می‌آمدند.

پی‌اس‌جی

مدل بازی آن‌ها، طراحی حمله به صورت فاز به فاز از عقب زمین بود که با محوریت نیمار -به علت مهارت بالای حمل توپ و دریبلینگ- صورت می‌گرفت. استراتژی overload در سمت راست دفاعی یونایتد با نزدیک کردن نیمار و امپابه به یکدیگر اتخاذ شده بود تا برای دیماریا فرصت شوت‌زنی ایجاد شود؛ یعنی از بازی وینگر به وینگر دیگر (flank to flank) برای خلق موقعیت و شوت‌زنی استفاده می‌کردند.

اگر بگوییم یکی از کم‌نظیرترین دوئل‌های تاکتیکی چند سال اخیر فوتبال اروپا همین بازی بود اغراق نکرده‌ایم. واکنش‌های بی‌نظیر ده‌خیا در ۱۵ دقیقه ابتدایی منچستریونایتد را در بازی نگه داشت.

تیم منچستریونایتد به هنگام خلق موقعیت در نیمه پی‌اس‌جی، یکی از ۲ مهاجم خود را در نیم‌فضا قرار می‌داد تا با ایجاد مثلث‌های هجومی با هافبک‌ها و وینگ‌بک‌ها اقدام به خلق موقعیت کنند. اگر به صحنه‌ای که خطای پنالتی بر روی مارسیال اتفاق افتاد نگاه کنیم، دقیقاً محل استقرار مارسیال مکانی است که بازیکنان یونایتد در طول بازی بارها در آن منطقه حضور داشتند.

نکته بعد که بسیار حائز اهمیت است، پیشرفت یونایتد در بخش ضربات ایستگاهی هجومی است. در دو فصل قبل آن‌ها کمترین مقدار گل به ثمر رسانده در این بخش را داشتند اما اکنون مشاهده می‌شود که با برنامه ظاهر می‌شوند.

 

در تصویر فوق می‌بینیم رشفورد و مارسیال که زهردارترین بازیکنان یونایتد هستند در محوطه ۶ قدم جایگیری کرده‌اند (۴ بازیکن از باکس محافظت می‌کنند) ۳ بازیکن هدف به‌صورت خطی پشت نقطه پنالتی جایگیری می‌کنند. (۳ بازیکن با آن‌ها یارگیری کرده‌اند). منطقه ارسال توپ، شکاف ایجاد شده بین این دو گروه است و بازیکنان هدف باید به سمت توپ ارسالی حمله‌ور شوند.

یکی از برنامه‌های اساسی فاز حمله تیم یونایتد، ضد حملات بسیار سریع این تیم بود که بارها پی‌اس‌جی را به دردسر انداخت. در زیر نمونه‌ای از آن را مشاهده می‌کنید.

ضد حمله‌ای که پس از توپ‌گیری فرد از نیمار طراحی شد. نکته مهم حالت هجومی وینگ‌بک‌های یونایتد برای حمایت از حمله است

 

شاهکار این بازی فاز دفاعی منچستر یونایتد بود که بسیار دقیق طراحی گردیده بود و موجب شد تا نتیجه در پارک ده‌پرنس به نفع آن‌ها رقم بخورد. هرگاه یونایتد تصمیم داشت تا دست به دفاع زودهنگام (پرس از زمین حریف) بزند، با ایجاد یک مثلث دفاعی بین رشفورد،

مارسیال و برونو فرناندز، طرح‌ریزی حمله پی‌اس‌جی را مختل می‌کرد؛ به گونه‌ای که ابتدا با روش man-orientation بازیکنان کلیدی را مارک کرده و بعد با دویدن‌های جهت‌دار (curve run- break run) بازی را یک‌طرفه می‌کردند تا با مدافعان کناری بازی شود یا مدافعان صاحب توپِ پی‌اس‌جی را وادار به ارسال‌های بلند کنند چون در عقب زمین برتری عددی دارند.

در صورتی که توپ به کناره‌ها می‌رفت، الکس تلس و ون‌بیساکا می‌بایست فول‌بک‌های کناری را تحت فشار قرار می‌دادند. (یکی از دلایل اتخاذ سیستم ۳ دفاعه همین رویکرد بود.)

در پرس از جلو، یونایتد با مهاجمان خود دو مدافع وسط و با برونو، دنیلو را یارگیری می‌کرد. اگر توپ به دروازه‌بان داده می‌شد، با دویدن منحنی و shadow cover دروازه‌بان را پرس می‌کردند تا یا با کناره‌ها بازی کند یا توپ بلند ارسال کند. هرگاه مدافعان آخر صاحب توپ بودند یکی از مهاجمان موظف بود دنیلو راshadow cover  کند تا توپ برای پرس خط دوم به کناره‌ها برود.

نقش مک‌تامینای نکته دیگر این بازی بود؛ وظیفه مک‌تامینای این بود که علاوه بر پوشش منطقه خود در زمان حفظ توپ، می‌بایست با نیمار یارگیری می‌کرد. او باید یا نیمار را سرنگون می‌کرد یا اصل تأخیر را برای ایجاد برتری عددی و به عقب برگشتن هم‌تیمی‌ها اجرا می‌کرد تا در زمان مناسب توپ‌گیری انجام شود. حتی پس از دریافت کارت زرد توسط مک‌تامینای، این فرآیند با جابه‌جایی او و فرد تکرار شد.

بعد از اینکه یونایتد با برتری یک گل به رختکن رفت، تیم آنالیز پی‌اس‌جی متوجه استراتژی سولسشر شد و به سرعت دست به تعویض تاکتیکی زد. توخل در دقیقه ۴۶ مویزه کین را به‌جای ادریسه گاناگیه وارد میدان کرد. حالا تیم توخل تغییر آرایش داد و به ۴۲۳۱ تبدیل شد.

هررا و دنیلو در عرض یکدیگر قرار گرفتند، نیمار به هافبک هجومی این تیم تبدیل شد و ام‌پابه وینگر جپ شد؛ این تغییرات باعث شد که تیم توخل به بازی مسلط شود. قبل از تبدیل شدن مثلث میانی از تک هافبک دفاعی (single pivot) به دو هافبک دفاعی (double pivot)، نیمار مجبور بود از کناره‌ها به مرکز حمل توپ کند؛ اما اکنون این وظیفه را در مرکز زمین به‌عهده گرفته بود: هدف بازی با عمق یونایتد شده بود.

در این صحنه می‌بینید که هم نیمار و هم دیماریا در کانال مرکزی قرار دارند و هدف، عمق دفاع یونایتد است.

 

حال برونو فرناندز با این تغییر تاکتیکی مجبور بود مسافت بیشتری را بدود و تردید در کار پرسینگ او ایجاد می‌شد. بعد از این تغییر، فرناندز مجبور بود بین دو هافبک دفاعی پی‌اس‌جی جایگیری کند و به محض دریافت پاس توسط هر کدامشان، آن‌ها را مورد فشار قرار دهد.

از طرفی زوایای پاس تیم پی‌اس‌جی بهبود یافت (تصویر زیر). بالاخره با گردش توپ بهتر، پی‌اس‌جی توانست یک کرنر به دست بیاورد و با گل به خودی مارسیال بازی به تساوی کشیده شد.

تغییر آرایش پی‌اس‌جی از single pivot به double pivot یونایتد را مجبور می‌کرد تا زیادتربه کناره‌ها شیفت کند، به همین دلیل سمت دیگر زمین برای انتقال به حمله توسط فول‌بک‌ها باز می‌شد. دلیل اصلی تعویض دو مدافع کناری توسط توخل همین امر بود.

واکنش تاکتیکی اوله‌گنار سولسشر و کادر فنی او به این تغییرات، تعویض دقیقه ۶۷ پوگبا با الکس تلس بود. این تغییر آرایش بسیار هوشمندانه بود.  به یاد داشته باشید که رویکردهای دو مربی متفاوت است: توخل درصدد بهتر کردن عملکرد تیم‌ خود و سولسشر در فکر از کار انداختن تیم رقیب.

این تعویض، آرایش یونایتد را به ۴۴۲ لوزی تغییر داد. پوگبا پس از سال‌ها در یونایتد به پست مورد علاقه خود یعنی advanced playmaker سمت چپ رفت. این آرایشِ به‌شدت هجومی و انتقالی، به یونایتد این ابتکار عمل را داد که در فاز دفاعی، فرد و پوگبا در نیم‌فضا جایگیری کنند و به پی‌اس‌جی اجازه استفاده از این کانال را ندهند، از طرفی مک‌تامینای فضای جلوی مدافعان را پوشش داد و باز هم رودرروی نیمار قرار گرفت. دو تعویض دیگر سولسشر جهت بالا بردن ریتم پرسینگ و دوندگی بیشتر بود (فن‌دبیک و دنیل جیمز).

 

نگاهی به آمار

نکته جالب توجه بازی این بود که با توجه به اینکه پی‌‌اس‌جی ۵۷۴ پاس در این بازی ردوبدل کرد، توانست تنها ۱۵ موقعیت خلق کند و منچستریونایتد با ۳۶۷ پاس ۱۴ موقعیت ایجاد کرد که تقریباً با پی‌اس‌جی برابر است.

فکت: نکته آماری جالب توجه هر دو تیم این است که تیم میزبان ۹ موقعیت را در جریان بازی خلق کرده و یونایتد ۸ موقعیت در جریان بازی؛ اما نرخ بهره‌وری یونایتد از موقعیت‌ها در طول بازی ۱۴٪ و تیم پی‌اس‌جی ۹٪ بوده است.

در تصویر زیر مشاهده می‌کنید که تیم پی‌اس‌جی از سمت چپ خود -محل استقرار نیمار- بیشتر حمله کرده و در مقابل، تیم یونایتد مثل قبل از سمت چپ خود، یعنی محل حضور الکس تلس و پوگبا (پس از ورودش به زمین) بیشتر حمله کرده است.

تصویر زیر بیانگر مسیر شوت‌های زده شده توسط هر دو تیم است. نکته قابل تأمل هر دو تیم این است که این تیم‌ها بر اساس نقاط ضعف رقبا و نقاط قوت خود اقدام به حمله می‌کنند.

در تصویر زیر منطقه‌های شوت‌زنی هر دو تیم نمایش داده شده است. داده‌های آماری بیانگر این است که تیم سولسشر به علت سرعت بالای مهاجمان و علاقه شدید هافبک‌های آنان به شوت‌زنی، آمار برابری را به ثبت رسانده‌اند؛ اما پی‌اس‌جی در خلق موقعیت تنوع و گوناگونی بیشتری را نشان داده است؛ زیرا بازیکنان آن‌ها قادر بودند که به منطقه ۶ قدم یونایتد دست پیدا کنند.

اینگونه بنظر می‌رسید که اگر مارسیال آن گل به خودی را نمی‌زد، پی‌اس‌جی نمی‌توانست به یونایتد گل بزند زیرا در عملکرد فردی بازیکنان بی‌نظیر بود: از ده‌خیا گرفته تا مک‌تامینای و فرد و پوگبای تعویضی. درست است که پی‌اس‌جی گردش توپ و مالکیت بهتری داشت، اما این را به یاد داشته باشید که ۳ امتیاز متعلق به تیمی است که با برنامه بازی کند.

تیمی که یا حریف را به اشتباه بیندازد یا منتظر اشتباهات حریف باشد. در چنین بازی‌هایی نقش آنالیز تاکتیکی در دنیای مدرن فوتبال مشخص می‌شود.  مجددا تکرار می‌کنیم، شناسایی نقاط قوت و ضعف تیم حریف این امکان را به شما می‌دهد تا با برنامه‌ریزی بهتری به مصاف رقبا بروید.

آنالیز: محمد‌هادی تهمتن
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی