جام جهانی ۱۹۷۸ درحالی در آمریکای جنوبی برگزارشد که هزاران نفر از مردم به دست یک حزب نظامی جنایتکار درحال نابودی بودند. دو بنا در فاصله ده بلوکی از هم در محله نونییِزِ بوینس آیرس ( پایتخت آرژانتین)، جایی که تیم ملی این کشور قهرمانی جام جهانی ۱۹۷۸ را در آن جشن گرفت، قرار داشتند. اولی ورزشگاه خانگی ریورپلاته، مونومنتال آنتونیو وسپوکیو لیبرتی که در روز ۲۵ ژوئن آن سال با دو گل ماریو کمپس و دنیل آنتونی در وقت اضافه منجر به قهرمانی آرژانتین در دیدار فینال با هلند از شادی منفجر شد. این نخستین قهرمانی آرژانتین در جامهای جهانی بود.
اما یک پیاده روی کوتاه از ورزشگاه مونومنتال در خیابان لیبرتادورس، شما را به یک مکان ننگین میرساند. در همان زمانی که دنیل پاسارلا جام قهرمانی آرژانتین در جام جهانی را به بالای سر میبرد؛ مدرسهی مکانیک نیروی دریایی که در نزدیک ورزشگاه واقع شده است، تبدیل به بازداشتگاهی برای افراد با عقیدههای سیاسی مخالف دولت شد.
جایی که تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی توسط خونینترین دیکتاتوری نظامی آمریکای جنوبی شکنجه میشدند. آن جنایتکاران آدم کش، از جشن قهرمانی برای مقاصد خودشان استفاده کردند. آن جشن را برای توجیه حکومت نامشروع خود و با بهانه اینکه پذیرای همهی اقشار از جمله منتقدین و مخالفین خود هستند، دعوتی همگانی نامیدند و این جشن به هولوکاستی برای افراد مخالف سیاست آنها تبدیل شد.
داستان اینکه چگونه میزبانی جام جهانی به آرژانتین داده شد، تصویری از بیثباتی فلج کنندهای را نشان میدهد که در دهههای ۷۰-۱۹۶۰ این کشور را فراگرفت. تصمیم اهدای میزبانی به آرژانتین یک هفته بعد از کودتای ژنرال خوآن کارلوس آنگنیا گرفته شد. این کودتا منجر به سرنگونی حکومت دموکراتیک آرتور ایلیا شده بود و آمادهسازی برای مسابقات جام جهانی در بطن این سرکوبگریها و مخالفت عموم با دیکتاتوری نظامی شروع شد. این دیکتاتوری نظامی، شورشی مسلحانه بود که توسط گروه های مارکسیست ای آر پی و پرونیست مونتِنِرو هدایت میشد.
حکومت دموکراسی در سال ۱۹۷۳ به آرژانتین بازگشته بود و این اتفاق مصادف با برگشت خوآن دومینگو پرون از تبعید بیست ساله بود. یک سال بعد دومینگو پرون به عنوان رئیس جمهور آرژانتین انتخاب شد اما طولی نکشید که به خاطر وضعیت نامناسب سلامتش از دنیا رفت.
بعد از مرگ او، ریاست جمهوری به همسرسوم و نایب او (ایزابل) رسید. ستیزها و اختلافات داخلی باعث تفرقهی هر چه بیشتر در کشور شد. این ستیز و تفرقهها زمینه را برای کودتایی دیگر فراهم کرد. آن کودتا در سال ۱۹۷۶ اتفاق افتاد و ژنرال جورج رافائل ویدِلا رهبری آن را بر عهده داشت. این، ششمین مرتبه در قرن بیستم بود که ارتش کنترل کشور را در دست می گرفت و این کودتا، شَنیعتر، خونبارتر و سرکوبگرانهتر از کودتاهای قبلی بود.
گروههای حقوق بشر تخمین می زنند که در بین سال های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ سی هزار نفر ناپدید شدند. تعدادی از افراد ناپدید شده، نظامیان فعال گروه های ای آر پی و مونتِنِرو بودند اما اکثریت قریب به اتفاق افراد ناپدید شده را صلحطلبان تشکیل میدادند؛ یعنی افراد اتحادیه های تجاری، دانشجویان فعال، روزنامهنگاران و هنرمندان برجسته و هر کسی که فعالیتهای کلیسایی و مبارزهگرایانه با فقر داشت و در کشاکش این اضمحلال و تباهی ، ویدلا و متحدان نظامیاش تصمیم به میزبانی از بحث برانگیزترین جام جهانی بعد از جام جهانی ۱۹۳۸ بنیتو موسولینی گرفتند.
جام جهانی برای آنها بهترین شیوه را برای از بین بردن تصویر و رسانهای شدن دیکتاتویشان که همراه با اتهامات شکنجه، قتل و مفقود کردن دیگران در سراسر دنیا شده بود فراهم میکرد. گوستاوو کمپانا در کتابش در مورد اقداماتی که توسط آن دیکتاتوری به منظور نمایشی ساختگی و بدون نقص انجام شد، مینویسد:« رهبران کودتا، مُلَبَّس به لباس نظامیشان، جام جهانی را بهترین فرصت برای لاپوشانی اعمالشان (گناهانشان) و تغییر افکار عموم درمورد آنها تلقی میکردند.»
سیاست در کشور آرژانتین به فوتبال هم سرایت کرده بود
در تلاش برای جلوگیری از مهاجرت بازیکنان به اروپا، لیستی که توسط سرمربی، سزار لویز منوتی دستچین شد؛ ۶۶ بازیکن با کیفیت آرژانتین از پذیرفتن پیشنهاد خارجی منع شده بودند. در نهایت، از لیست ۲۲ نفره در جام جهانی، تنها این ماریو کمپس بود که توانست به تیمی خارجی (والنسیا) در اسپانیا بپیوندد. ویدلا ( رئیس جمهور) همچنین تصمیم به پاکسازی خیابانها و کوچ اجباری افراد کمتوانتری که محل زندگیشان نزدیک ورزشگاه مونومنتال بود، گرفت. هزاران نفر از مردم مجبور به ترک محل زندگیشان شدند.
حتی موسیقیدانان مشهور نیز وادار به همکاری با آنان شدند. موسیقیدان و نویسنده، جورج شوسهایم در کتاب زندگینامه خود مینویسد:
« در سال ۱۹۷۸ در یکی از بهترین آژانسهای تبلیغاتی در بوینس آیرس به من فرمان داده شد تا برخی از کارهای تبلیغاتی را برای جام جهانی طراحی کنم. نتیجه نهایی آن کار تبلیغاتی یک محصول شبه فاشیستی با عنوان آرژانتین، عشق من بود.»
بعدا زمانی که جورج شوسهایم در کازینویی مشغول به اجرا بود با ماسرا، رئیس نیروی دریایی و بازداشتگاه سیاسی ای اس ام آی مواجه شد و ماسرا به او گفت:« فوق العاده بود، آرژانتین، عشق من. خوشحالم که تو هم به ما برگشتی.» جورج شوسهایم در کتابش ادامه میدهد:« من معنای واقعی این عبارت و این حقیقت که ویدلا میدانست من چه کسی هستم را دریافتم. در زمان بازگشتم از آن کازینو به معنای واقعی کلمه ترس وجودم را فرا گرفته بود.»
اوبالدو فیلول، دروازهبان آرژانتین در جام جهانی ۱۹۷۸ می گوید:« ما تنها میتوانیم طلب بخشش کنیم.» دقیقا چهل سال بعد از قهرمانی در جام جهانی، فیلول همراه با گراسیا پالاسیو دِ لوئیز و آنخل پولین دِ بویتانو برای پروژهای که مامور گردآوری حکایتها از اتفاقات آن جام جهانی ناخوشایند بود، به ورزشگاه مونومنتال بازمیگردد. همسر ۲۴ سالهء لوئیز، ریکاردو همراه با پسر ۲۲ ساله ی بویتانو، میگل در ۲۹ می سال ۱۹۷۶ مفقود شده بودند. همچنین یک سال بعد، دخترش نیز به دست دیکتاتوری به چنین سرنوشتی دچار شده بود.
گراسیا لوئیز می گوید:« من فکر میکنم ما هنوز زمان داریم تا افتضاحات آن سالها را جبران کنیم. ما آنچه که اتفاق افتاده است را دریافتهایم، شادی بی حد و حصر از موفقیت تیم در جام جهانی و تلخی دانستن اینکه هموطنانمان به آن شکل کشته شدند.» گراسیا لوئیز ادامه میدهد:« به یاد می آورم که پدرم بشدت بازیها را دنبال میکرد و من نمیتوانستم حتی بازیها را تماشا کنم به خاطر اینکه تنها چیزی که آن زمان ذهنم را به خود مشغول کرده بود مفقود شدن همسرم بود.
ما همه بسیار ناراحت بودیم به خاطر اینکه میدانستیم اتفاقات ناگوار بسیاری در حال رخ دادن بود که با وجود جام جهانی به آن توجهی نمیشد. متاسفانه در آن زمان هیچکس به ناله های ما توجهی نمیکرد. همسرم ربوده و به بازداشتگاه ای اس ام آی منتقل شد. جایی که می توانستی (از آنجا) فریادهای تماشاچیان در بازیها را بشنوی.» (با توجه به نزدیک بودن بازداشتگاه زندانیان عقیدتی با مکان ورزشگاه در فاصله ی ده بلوکی همدیگر).
فیلول بعدا دریافت که دولت و سردمداران حکومت تا چه حد میتوانند موجودات خطرناکی باشند. فیلول در سال ۱۹۷۹ تصمیم به ترک ریورپلاته گرفت. کارلوس لاکوست، دست راستِ رئیس نیروی دریایی، ماسرا، جلسهای را با او ترتیب می دهد. فیلول میگوید:« او مرا به آن جلسه فرا خواند، تفنگی درآورد و آن را بر روی میز گذاشت و گفت:” میتوانم ناپدیدت کنم و هیچکس هم بویی از آن نخواهد برد.” فیلول ادامه میدهد: من در آن زمان کمسن بودم و معنای واقعی گفتههای او را درک نمیکردم. زمان که می گذرد به خود میگویی، لعنتی، او می توانست مرا بکشد. در آن زمان بزرگی آن تهدید را درک نمیکردم. تجربهای بسیار دردناک بود.»
در خارج از آرژانتین اما ساز مخالفت با برگزاری جام جهانی در این کشور در فرانسه کوبیده میشد و این مخالفت، اتفاقی نبود. علاوه بر توطئه گران محلی و شهرت شوم دیکتاتوری در بین کسانی که مورد هدف قرار گرفتند، ۲۰ تبعهی فرانسوی در میان مفقود شدگان بودند.
یکی از پروندههایی که جنجال زیادی به پا کرده بود، پرونده دو راهبه، رن دونی لوکت و آلیس دومون بود. این دو راهبه از فرزند معلول ژنرال ویدِلا، قبل از اینکه او به قدرت برسد، پرستاری میکردند. آن دو راهبه در بازداشتگاه زندانیان عقیدتی ِ ای اس ام آی شکنجه شدند و سپس در ۱۳ دسامبر سال ۱۹۷۷، آن دو را همراه با زندانیان دیگر، سوار بر هواپیمایی کردند و به درون رودخانهی ریو دِ لا پلاته انداختند.
در پرونده ای دیگر، در روز ۲۳ می ۱۹۷۸ سرمربی تیم ملی فرانسه، میشل هیدالگو، عازم به شهر بوردو شد تا با قطار، خود را به پاریس برساند و از آنجا با هواپیما به بوینس آیرس سفر کند. گرچه هیچ وقت موفق به انجام این کار نشد. درمیانهی سفر، سه مرد جلوی ماشینش را گرفتند و با تفنگ، او را وادار کردند که ماشین را به درون جنگل هدایت کند؛ گرچه او موفق شد از دست آن آدم ربایان فرار کند. نام گروهی که او را گروگان گرفته بودند، پرولتاریای چپ گرا بود که بعدا با صدور بیانیهای، مسئولیت آن آدم ربایی شکست خورده را بر عهده گرفت.
یکی از شاهدان آن سالها در فرانسه میگوید:« با انجام فعالیتهای بشر دوستانه، ما میخواستیم به همدستی و شریک جرم بودن ریاکارانه فرانسه، که صادر کنندهی عمدهی تجهیزات نظامی به آرژانتین بود؛ هشدار بدهیم و این حقیقت را که تیم ملی فرانسه با شرکتکردن در جام جهانی از قتل عام عمومی ویدلا حمایت می کند محکوم کنیم اما با توجه به تفرقه و پراکندگی طیفهای سیاسی فرانسه در آن زمان، تیم ملی این کشور در جام جهانی شرکت کرد اما در همان دور گروهی با دو باخت از آرژانتین و ایتالیا از دور رقابت ها حذف شد.»
در اینجا اما باید از ذات واقعی یک افسانهی دروغین پردهبردای شود. اسطورهی هلند، یوهان کرایوف از غایبان جام جهانی ۱۹۷۸ بود. به باور بسیاری، دلیل غیبت او اختلافات بشردوستانهای بود که او با دولت داشت اما خودش بارها در موقعیتهای مختلف ذکر میکند که آدم ربایی ناموفق سال پیش از جام جهانی که او و همسرش قربانی آن شده بودند؛ دلیل غیبت او در این دیدارها بود.
یوهان کرایوف در سال ۲۰۰۸ در مصاحبه ای با رادیو کاتالونیا میگوید:« من با اسلحه تهدید شده بودم. من و همسرم هر دو بسته شده بودیم و فرزندانمان در بارسلونا بودند.» با توجه به اینکه خانوادهاش وحشت زده و تحت حفاظت پلیس بودند او آمادهی ترک کردن آنها نبود.
یوهان کرایوف در ادامه توضیح داد:« برای بازی در جام جهانی باید ۲۰۰٪ آمادگی (جسمانی و روانی) داشته باشید. گاهی اوقات ارزشهایی در زندگی وجود دارد که مهم تر از بازی کردن فوتبال است.»
بازی فینال به سود آرژانتین پایان یافت. ویدِلا و معاونانش شاهد این افتخار بودند. بازی به همان شکل تمام شد که مردم آرژانتین آرزو داشتند؛ کاپیتان پاسارلا در ورزشگاهی که مملو از جمعیت بود جام را به بالای سر برد. آلبی سلسته در این جام برای رسیدن به فینال چالشهای سختی را در پیش داشت و این چالشها، این مسابقات را به یکی از بحث برانگیزترین مسابقات تبدیل کرد.
آرژانتین برای صعود به فینال در مرحلهی دوم دور گروهی، نیاز داشت پرو را با اختلاف چهار گل شکست دهد تا با تفاضل گل بهتر نسبت به برزیل به دیدار پایانی راه یابد. دو گل از کمپس و لئوپولدو لوکه و گل های آلبرتو تارانتینی و رن هاوسمن به این معنا بود که آنها جواز حضور در بازی فینال را کسب کرده بودند اما روش پیروزی و کیفیت بازی آنها در این مسابقه از همان زمان تا به الان مورد بحث بوده است. کشفیات سال های اخیر، تصویری را نشان میدهد که در آن ژنرال ویدلا قبل از شروع مسابقه، در رختکن پرو حضور یافته بود. طبیعتا این کشفیات باعث تشدید سو ظن درمورد نتیجهی بازی شده است.
فرانسیسکو مورالس برمودز، رئیس جمهور و دیکتاتور نظامی پرو با مصاحبهای که در زمان جام جهانی ۲۰۱۴ با نشریهی ال کمرسیویِ پرو داشته است، گفت:« ویدِلا آنها را تهدید کرد. در آن رختکن اتفاقاتی افتاد و مقداری رشوه و پول، نتیجهی آن بازی را از پیش تعیین کرد.»
در سال ۲۰۱۷ مورالس در یک دادگاه ایتالیایی به دلیل جرایمی علیه انسانیت به حبس ابد محکوم شد. در پروندهای که در آن همکاری آشکار بین دولتهای آمریکای جنوبی تحت حمایت ایالات متحدهی آمریکا دیده میشد. آنها طی جنبشی تحت عنوان «عملیات کندور» اقدام به ریشهکن کردن مخالفان سیاسی خود کردند.
بازیکن اسبق تیم ملی پرو، خوآن کارلوس اوبلیتاس، حضور ویدِلا در رختکن تیم ملی پرو را تایید و تاثیر حضور این دیکتاتور را در نتیجه بدست آمدهء بازی تایید میکند. او میگوید:« حضور او در رختکن وحشت انگیز بود. بعضی از بازیکنان جوان تیم دست از آماده شدن برای بازی برداشتند تا به صحبت های او گوش کنند.»
هکتور چمپیتاز، همبازی خوآن کارلوس در جام جهانی ۱۹۷۸ نیز صحبتهای او را تایید می کند. او در مصاحبه ای در سال ۱۹۸۸ گفت:« ویدِلا روبروی ما ایستاد و در مورد برادری موجود بین کشورهای لاتین صحبت کرد و برایمان آرزوی موفقیت کرد. او بسیار ترسناک بود.»
کامپانا نیز در کتاب خود به این نکات توجه میکند و این سوال را در ذهن خواننده قرار میدهد که آیا تیم پرو در آن جام جهانی توسط حکومت ویدِلا ترسانده و وادار به دریافت رشوه شد یا خیر. این سوالی است که تا به امروز نیز یک معما باقی مانده و قطعیتی درمورد آن وجود ندارد.
در نهایت تمام حقهها و تدابیر ویدِلا و برگزاری جام جهانی برای نشان دادن تصویری معصومانه و صلح طلبانه از او کافی نبود. خود ویدِلا در سال ۱۹۸۱ در یک جنگ قدرت داخلی از حکومت برکنار شد؛ درحالی که دو سال بعد شاهد سرنگونی حکومت دیکتاتوری و روی کار آمدن دوبارهی دموکراسی بودیم. ویدِلا سال ۲۰۱۳ بعد از آن که متهم به آدم ربایی، قتل و جنایات علیه انسانیت شد در زندان فوت کرد اما میراث آن جام جهانی، همیشه در فضایی سرشار از ترس و مرگ استشمام می شود. اتفاقاتی که باعث چهار دهه تفرقه بین مردم آرژانتین، پس از قهرمانی آنها در جام جهانی شد.
منبع: Goal
مترجم: علی جلیلی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی
مطالب مرتبط
منتخب امروز
آخرین مطالب
موضوعات داغ
در ارتباط باشید
-
دوره تخصصی آنالیز فوتبال (بخش اول)۱,۹۷۰,۰۰۰تومان
-
نرم افزار آنالیز گرافیکی۲,۵۸۰,۰۰۰تومان
-
دوره آموزش آنالیز فوتبال۱,۰۸۰,۰۰۰تومان