یوونتوس تحت هدایت مائوریتزیو ساری

فصل گذشته لحظه‌ای که ماتیس دلیخت، مدافع کنونی تیم یوونتوس، روی ضربه‌ی کرنر در مرحله‌ یک‌چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا دروازه‌ی این تیم را گشود، دیدن چهره‌ی درهم و شکست خورده‌ی ماسیمیلیانو الگری خبری را ناخودآگاه به فوتبال دوستان و به ویژه هواداران بانوی پیر داد. زمان الگری سر آمده بود.

پروژه‌‌ی بازسازی یوونتوس که پس از اتفاقات کالچوپولی در سال ۲۰۰۶ کلید خورده بود به مرحله‌ی برداشت محصول رسیده بود و محصول نهایی این پروژه چیزی جز قرار گرفتن نام یوونتوس بر بام فوتبال اروپا و بلند کردن جام گوش دراز نبود.

مکس الگری در طی ۵ سال حضور در یوونتوس جام‌های داخلی را درو کرد؛ ۵ قهرمانی در سری‌آ و ۴ قهرمانی در جام حذفی. مشکل الگری اینجا بود که هواداران و مدیریت یوونتوس چیزی به غیر از این انتظار نداشتند.

در لیگ افت کرده‌ی سری‌آ پیش از شنیدن نخستین سوت فصل، یوونتوس شانس اول قهرمانی بود و خیلی‌ها این را وظیفه‌ی مربی و تیم می‌دانستند. دو ناکامی در فینال لیگ قهرمانان اروپا، که شگرد ناخوشایند گورخرهای تورین است، بهترین نتیجه‌ی الگری در اروپا بود که رضایت مدیریت و هواداران را در پی نداشت.

نوبت به گام بعدی در مسیر پروژه رسید، گامی در جهت رسیدن به جام موعود پس از بیش از ۲۰ سال انتظار. مائوریتزیو ساری، تئوریسین سیگاری اهل ناپل، سکان هدایت یوونتوس را بر عهده گرفت تا علاوه بر تکرار موفقیت‌های داخلی، به انتظار بلند مدت تیفوسی‌های تورین برای قهرمانی در اروپا پایان بخشد.

در این مقاله به جزییات تاکتیکی فلسفه‌ی فوتبال ساری و یوونتوس تحت نظر ساری و مشکلات این تیم خواهیم پرداخت.

تئوری فوتبال ساری (ساری‌بال)

مائوریتزیو ساری ۶۱ ساله با قبول مسئولیت نیمکت یوونتوس، عنصر اصلی خود را نیز به این تیم وارد کرد؛ یا شاید بهتر باشد بگوییم تلاش کرد که وارد کند: ساری‌بال! سبک بازی انقلابی تیم ساری که در ناپولی به بهترین شکل اجرا شد و نتایج قابل توجهی نیز در پی داشت. (در فصل نهایی حضور ساری، ناپولی با گرفتن ۹۱ امتیاز رکورد تاریخ امتیازگیری خود در سری‌آ را جابه‌جا کرد.)

در ساری‌بال، که ترکیبی ادویه‌دار از تیکی‌تاکای بارسلونای گواردیولا و توتال فوتبال رینوس میشل است، تیم تمرکز خود را بر مالکیت توپ،‌ پرس سنگین بر تیم حریف و گردش توپ با ضرب‌آهنگ سریع می‌گذارد.

این فلسفه‌ی بازی که برخی از آنالیزورها آن را تیکی‌تاکای عمودی نیز نامیده‌اند توسط ساری در تیم‌های امپولی، پسکارا، ناپولی و چلسی مورد استفاده قرار گرفت که کامل‌ترین و موفق‌ترین نمونه‌ی آن را، همانطور که پیشتر اشاره شد، در ناپولی و به ویژه در فصل ۲۰۱۵ – ۲۰۱۶ دیدیم.

آرایش ۳-۳-۴ با عرض نسبتا کم در تمام تیم‌های تحت هدایت ساری استفاده می‌شود. در جهت اجرای موفق این فلسفه‌ی فوتبالی، دو مدافع میانی تیم باید قابلیت ارسال پاس‌های طولی دقیق و سرعت و قدرت قطع توپ بالایی داشته باشند. ساری از مدافعان میانی تیم خود می‌خواهد که در هنگام حمله تا نیمه‌ی میدان پیشروی کنند و در هنگام از دست دادن مالکیت توپ، به جای عقب‌نشینی و پوشش فضا، اقدام به پرس و بازپس‌گیری سریع توپ داشته باشند.

دو مدافع کناری در این نوع از بازی نقشِ دادن عرض به بازی را ایفا می‌کنند. با توجه به گرایش بال‌های کناری به حرکت در عرض و به سمت وسط زمین، وظیفه‌ی حیاتی باز شدن روی دست بازیکنان میانی در کناره‌ی زمین و دادن انتخاب پاس ساده به آن‌ها بر دوش این دونده‌های خستگی‌ناپذیر است. در هنگام دفاع نیز به مانند مدافعین میانی‌، فول‌بک‌های ساری‌بال اقدام به قطع توپ‌های خشن و بازپس‌گیری توپ می‌کنند.

در خط میانی، یک هافبک شماره ۶ (مرکزی یا به قول ایتالیایی‌ها رجیستا) نزدیک به مدافعان میانی با شعاع حرکتی کم، نقش پخش کننده‌ی توپ و کنترل سرعت گردش توپ در حمله را دارد. شاید بتوان گفت مهم‌ترین و حساس‌ترین عضو در بین ۱۱ نفر، برای اجرای صحیح این تئوری پیچیده شماره‌ی ۶ مائوریتزیو ساری (برای درک بهتر جورجینیو) است.

جورجینیوی پنالتی زن در طی ۴ فصل بازی تحت نظر ساری تعداد گل‌های خود را به دو رقم هم نرساند؛‌ اما نقشی که مربی مورد علاقه‌اش از او می‌خواست به خوبی اجرا کرد. توپ با پاس‌های کوتاه از خط دفاع به او می‌رسید و به مرور با پیشروی تیم در زمین حریف، ضرب‌آهنگ پاس‌ها سریع‌تر می‌شد و تیم بالاتر می‌آمد.

دو بازیکن میانی (باکس تو باکس) در دو سمت بازیکن شماره‌ی ۶، وظیفه‌ی ایجاد برتری عددی در نیم‌فضاهای چپ و راست تیم حریف و اجرای نفوذهای فیک (نفوذ بدون نگاه به دریافت پاس برای برهم‌زدن تمرکز دفاعی حریف و یا بیشتر کردن طول زمین با عقب‌تر بردن خط آفساید) را بر عهده دارند.

یکی از نکات غافلگیرکننده‌ای که در چلسی تحت هدایت ساری دیدیم، نفوذهای این چنینی انگولو کانته و آمار گلزنی و پاس گل بالای او بود. در هنگام از دست دادن مالکیت توپ دو ویژگی لازم برای کارایی این بازیکنان در ساری‌بال، سرعت و استقامت هوازی بالا است. در هنگام از دست دادن توپ، تیم ساری‌بال علاقه‌ای به زونال کانتین (دفاع منطقه‌ای) با عقب آمدن بازیکنان خود ندارد و بنابراین نقش این جنگنده‌های تمام عیار پرس سریع بازیکن مالک توپ به محض از دست دادن توپ است.

نوبت به ۳ نفر نهایی آرایش تیم ساری می‌رسد. مهاجمان ساری در این آرایش از انعطاف تاکتیکی تیم لذت می‌یرند و تا حد زیادی آزادانه حرکت می‌کنند، جابجایی‌های مستمر بین بازیکنان کناری، عقب‌تر آمدن و توپ‌گیری شماره‌ی ۹ کاذب ساری‌بال، عنصر اصلی قدرت تهاجمی تیم‌های تحت نظر ساری است.

به اینسینیه، مرتنز و هیگواین در ناپولی ۲۰۱۵ – ۲۰۱۶ فکر کنید. هیچ مربی و آنالیزوری در تیم‌های حریف قادر به تشخیص نقش ثابت این بازیکنان در ناپولی نداشت؛ دلیل آن بسیار ساده است: آن‌ها نقش ثابتی نداشتند!

مهاجمان در ساری‌بال نیاز به تحرک بالا برای استفاده از فضاهای فشرده‌ی حریف و به هم ریختن نظم خط دفاعی آن‌ها دارند. در حالی که دوره‌ی یک فصل حضور ساری در چلسی انتقادات بسیاری از هواداران چلسی و حتی هواداران دیگر تیم‌ها را در پی داشت، از نکات مثبت تیم درخشان‌ترین آمار فردی ادن هازارد در گلزنی و پاس گل بود.

در ضمن نباید فراموش کرد که چلسی تحت هدایت ساری در رقابت سنگین لیگ برتر انگلستان با هزینه‌ای بسیار کمتر در قیاس با تیم‌هایی مانند منچسترسیتی و لیورپول، با حاشیه‌ی امنیت خوبی سهمیه‌ی لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد. آبی‌های لندن با ساری بدون قبول حتی یک شکست و به راحتی قهرمان لیگ اروپا شدند. باخت در پنالتی‌ها به منچسترسیتی گواردیولا در فینال جام اتحادیه پس از آن کشمکش معروف با کپا آریزابالاگا از دیگر دستاوردهای دوره‌ی نه‌چندان ناموفق پیرمرد ایتالیایی در انگلستان پیش از بازگشت به سرزمین چکمه بود.

ساری‌بال در مستطیل سبز

مالکیت توپ بالا، سرعت گردش توپ و پرس سنگین از جلو، شاید برای هر فوتبال دوستی جذاب به نظر بیاید. خواندن درباره‌ی آن، انتظار بازی زیبا، سریع، پر موقعیت و فیزیکی را در مخاطب ایجاد می‌کند. اما نباید فراموش کرد که پیاده کردن فلسفه و تاکتیک هر مربی‌ای در زمین نیازمند تمرینات منظم، درک تاکتیکی بالا، داشتن ابزار مناسب و البته قابل اجرا بودن فلسفه است.

هنگامی که تیمی با رویکرد فوتبالی ساری‌بال اقدام به حمله و بیلدآپ می‌کند، در حالت ایده‌آل هدف رسیدن به دروازه‌ی حریف (اقدام به شوت) با حداکثر ۱۰ پاس پس از گذر از نیمه‌ی زمین و حداقل لمس توپ توسط یک بازیکن است.

تیم‌های این‌چنینی در مواجهه با فضای بسته و دفاع فشرده (Low Block)، به مرور و شاید به صورت ناخودآگاه از سرعت گردش توپ و استفاده از حداقل لمس توپ به سمت حفظ مالکیت، ارسال پاس‌های مطمئن (در عرض و رو به عقب) و اقدام به دریبل‌های فرد به فرد حرکت می‌کنند؛ تغییری کشنده که ساری‌بال مورد تحسین همگان ناپولی را به فوتبالی کسل کننده، کند و ایستا تبدیل می‌کند.

برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین اتفاقی ۳ اصل حیاتی وجود دارد:

۱- بازیکنان در یک‌سوم هجومی باید تعداد لمس توپ‌ را به حداقل برسانند (پاس تک ضرب یا مهار و اقدام به ارسال پاس)

۲- با توجه به حضور معمولا ۹ نفره‌ی تیم‌ها در چنین رویکردی در نیمه‌ی حریف، حداقل ۶ بازیکن باید دائما در حال تحرک و جابه‌جایی با هدف ایجاد برتری عددی در فضایی مشخص و برهم‌زدن نظم خط دفاعی حریف باشند.

۳- در بیلدآپ حملات اکثر پاس‌ها باید در طول و به سمت جلو ارسال شوند.

در بعد تدافعی،‌ رویکرد ساری‌بال در گفتار و نوشتار بسیار ساده است ولی در اجرا پیچیدگی‌های فراوانی دارد، اقدام به بازپس‌گیری توپ به محض از دست دادن آن با ۱۰ نفر؛ به همین سادگی! فشار هوازی‌ای که بازیکنان برای اجرای این رویکرد متحمل می‌شوند بسیار زیاد است و در عین حال تمرکز بسیار بالا و هماهنگی فوق‌العاده‌ای نیاز دارد.

در این رویکرد برای بازپس‌گیری توپ، پوشش فضا کارایی ندارد و اقدام به قطع پاس و یا تکل اولویت دارد. برای اجرای صحیح این رویکرد فیزیکی (یا به قول یورگن کلوپ، هوی متال) بازیکنان تیم در لحظه‌ی از دست دادن توپ کانال‌های پاس به نزدیک‌ترین بازیکن به خود را می‌بندند و در صورت اقدام ناموفق به قطع توپ، حداقل زمان ممکن را به بازیکن حریف برای تصمیم‌گیری می‌دهند.

پیچیدگی و مشکلات ساری‌بال در اجرا

هر فلسفه‌ی بازی زیبا و جذابی لزوما اجرا نخواهد شد و مشکلات و پیچیدگی‌هایی می‌توانند سر راه آن قرار گیرند. در ادامه با هم نگاهی به این مشکلات در ساری‌بال می‌اندازیم.

سرعت گردش توپ و مالکیت توپ:

برای درک بهتر این موضوع نیم‌نگاهی به تیکی‌تاکای گواردیولا در بارسلونا می‌اندازیم که شاید کامل‌ترین نمونه‌ی بازی مالکانه در عصر جدید فوتبال بود. آبی‌اناری‌ها تحت نظر گواردیولا با ضرب‌آهنگ پایین، تاکید بر ارسال پاس‌های ساده و مطمئن و در کنار این‌ها پرس تیم حریف در اکثر مسابقات فصل، سهم بیشتر مالکیت توپ را داشتند و در موقعیت‌سازی نیز بسیار موفق بودند، اما چگونه؟

تاکید گواردیولا بر داشتن توپ و مالکیت‌های چند دقیقه‌ای در هر بیلدآپ به سوی دروازه‌ی حریف برای مشاهده‌ی نحوه‌ی آرایش خط دفاعی حریف بود. در هنگام ارسال پاس‌های مکرر در عرض، رو به جلو و رو به عقب تیم، نابغه‌هایی مانند لیونل مسی، ژاوی و اینیستا با ریزبینی و شناخت استثنایی خود از فضا، نحوه‌ی آرایش حریف را زیر نظر می‌گرفتند تا کانال مورد نظر برای عبور را بیابند. به ایتالیا برگردیم،

ساری با تاکید به گردش توپ سریع، اجازه‌ی پیش آمدن این اتفاق را به تیم خود نمی‌دهد (گرچه نباید فراموش کنیم که استعدادهایی مانند ژاوی، مسی و اینیستا شاید در یک نسل یک بار دیده شوند). در عوض، نگاه به ضربه زدن به تیم حریف پیش از شکل‌گیری کامل آرایش دفاعی آن‌هاست. جابه‌جایی‌های مکرر خط حمله‌ی ۳ نفره‌ی ساری و نفوذهای بی مهابای هافبک‌های باکس تو باکس، ابزار کمکی برای اجرای نقشه هستند.

اما مشکل کجاست؟‌

برای داشتن مالکیت توپ ۶۰٪ و به بالا و رسیدن به دروازه‌ی حریف با کمتر از ۱۰ پاس در نیمه‌ی حریف،‌ بازیکنان شما نیازمند استقامت هوازی فوق انسانی هستند. شاید ساری انتظار دارد هر بازیکن میانی او در هر بازی بیش از ۱۳ کیلومتر دوندگی داشته باشد. آماری که شاید یک بازیکن بسیار دونده بتواند به تعداد انگشتان یک دست در طول یک فصل به ثبت برساند.

از سوی دیگر، در صورت مقابله با تیم‌های منظم در خط دفاع‌ (اتفاقی که به وفور در ایتالیا پیش می‌آید) تیم به مرور ضرب‌آهنگ خود را کند و کندتر می‌کند و این امر مانند خودکشی تدریجی برای تیم اجرا کننده‌ی ساری‌بال است. شاید بتوان گفت مائوریتزیو ساری از ۹ نفر از تیم خود در نیمه‌ی حریف می‌خواهد فوتسال بازی کنند.

در نهایت فراموش نکنیم که برخی از تئوریسین‌های دنیای فوتبال، که پیرمرد اهل ناپل نیز در این گروه می‌گنجد، مشکل بزرگ نداشتن نقشه‌ی دوم برای بازی‌های گره خورده را دارند. مشکلی که همانطور که در فصول گذشته در تیم‌های تحت هدایت گواردیولا دیدیم (بایرن مونیخ و منچسترسیتی) می‌تواند منجر به حذف آنها از مسابقات بزرگ شود.

پایان بخش اول

نویسنده: گرشاسب دانایی
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی