فوتبال یک بازی تهاجمی است که در آن هر یک از دو طرف با اتخاذ مجموعه‌ای از تاکتیک‌ها به دنبال جمله به قلمرو حریف هستند.
در فوتبال سه فاز وجود دارد:

۱- حمله (هنگامی که مالکیت توپ در اختیار شما است.)
۲- دفاع (هنگامی که مالکیت توپ با شما نیست.)
۳- انتقال (لحظه‌ی تغییر از فاز ۱ به فاز ۲.)
این مقاله بر روی مطالعه‌ی موارد ۱ و ۲ و استراتژی‌های تیم‌ها در این دو فاز تمرکز دارد.

اخیرا من شانس بزرگی برای ارائه‌ی یک مقاله در مورد آشنایی با سناریوهای Low Block و استراتژی‌های موثر علیه تیمی که با Low Block به خوبی سازمان یافته است داشته‌ام.

Low Block چیست؟

در پاسخ به این سوال عبارت “پارک کردن اتوبوس” رایج شده است اما برای توضیح بهتر و مناسب‌تر باید این‌گونه شرح دهیم:

Low Block یک تاکتیک دفاعی است که در آن، یک تیم از عمق اقدام به دفاع کردن می‌کند؛ به این معنی که آن‌ها، به آن مقدار فضایی محدود می‌شوند که تیم حریف ناچار به استفاده از آن است. در نتیجه، گلزنی برای تیم رقیب بسیار مشکل خواهد شد زیرا فضایی در محدوده‌ی میانی زمین برای بازیسازی وجود ندارد.

این مطالعه به درخواست باشگاه فوتبال نوردزیلند که در سوپرلیگ دانمارک حضور دارد انجام شده است. این باشگاه به صورت مستقیم با یک آکادمی استعدادیابی فوتبال در کشور غنا ارتباط دارد. هدف استراتژیک این باشگاه، هزینه کردن کمترین پول برای به خدمت‌گیری جوانان مستعد است.

تعریف صورت مسئله: سناریو در دنیای واقعی

سرمربی این باشگاه دانمارکی، فلمینگ پدرسن، طرفدار پروپاقرص رویکرد فوتبال مالکیتی کنش‌گرا است. در طول ماه‌های زمستانی، تیم‌هایی که در مقابل نوردزیلند قرار می‌گیرند غالبا در مناطق نزدیک‌تر به دروازه‌ی خودی دفاع می‌کنند. سرمربی به دنبال شناخت و ارزیابی استراتژی‌هایی است که در مواجهه با تیم‌هایی که Low Block را به خوبی اجرا می‌کنند موثر باشد. او همواره می‌گوید:

ما شدیدا مشتاقیم که بدانیم استراتژی‌های ما برای شکستن یک Low Block چه مقدار موثر خواهند بود؛ اما مدرک محکمی برای به چالش کشیدن فرضیاتمان در اختیار نداریم. استفاده از داده‌ها برای ارزیابی شیوه‌ی اجرای مدل بازیمان جذاب‌ترین بخش آن است.

پیگردی بصری و داده‌های رویدادها

داده‌های رویدادها، که توسط مجموعه‌ی اوپتا پشتیبانی می‌شود، اصولا فعالیت‌های صورت گرفته روی توپ را درون زمین بازی ضبط می‌کند. این فناوری غالبا تمام فعالیت‌های صورت گرفته درون زمین را با توجه به موقعیت توپ پوشش می‌دهد. داده‌های پیگردی بصری، داده‌های موقعیتی بازیکنان و توپ در طول مسابقه‌ی فوتبال است که با نرخ ۲۵ فریم بر ثانیه ضبط می‌شود. داده‌های پیگردی بصری برای شناسایی حرکات بازیکنان درون زمین فوتبال بسیار حیاتی است؛ همانطور که یوهان کرایوف فقید گفته است:

هنگامی که شما در یک مسابقه بازی می‌کنید، به صورت آماری ثابت شده است که هر بازیکن به طور متوسط توپ را ۳ دقیقه در اختیار دارد … بنابراین، مهم‌ترین چیز این است که شما در طول ۸۷ دقیقه‌ای که توپ را ندارید باید چه کاری انجام دهید. این آن چیزی است که مشخص می‌کند شما بازیکن خوبی هستید یا نه!

این پروژه با استفاده از ترکیب داده‌های پیگردی بصری و داده‌های رویدادها انجام شده است.

مراکز ثقل فیزیکی

مراکز ثقل فیزیکی به صورت یک رویکرد شهودی برای درک موقعیت بازیکنان تیم، هنگام مواجه شدن با حمله‌ی تیم حریف تعریف می‌شود. در اینجا فرض بر این است که اگر یک تیم به صورت کلی به سمت عمق زمین خودی متمرکز شده باشد، مراکز ثقل فیزیکی مرکب آن‌ها یک نمایش یک بُعدی بهتر را ارائه خواهد داد. به صورت ایده‌آل، استفاده از یک نقطه‌ برای نمایش موقعیت یک تیم منطقی است و می‌تواند به عنوان یک فرض اولیه برای اضافه کردن قواعد بیشتر برای شناسایی یک منطقه‌ی Low Block استفاده شود.

گام بعدی زمانی که تیم شما یک Low Block را در هم می‌شکند، پی بردن به زمانی است که این شرایط Low Block توسط تیم حریف شکسته می‌شوند.

جمع‌آوری اطلاعات مربوط به استراتژی‌های هجومی در برابر یک Low Block

هنگامی که ساختار Low Block در استراتژی تیم حریف تشخیص داده شد، اعضای پروژه به سراغ شناسایی استراتژی‌هایی که توسط تیم نوردزیلند در این شرایط اتخاذ شده‌اند رفتند. این استراتژی‌ها به طور گسترده توسط مربیان و با استفاده از داده‌های آماری تعریف شده‌اند.

این استراتژی‌ها به شرح زیر بودند:

۱- ایجاد اورلود (Overload) در کناره‌های زمین:

تشویق بازیکنان به تجمع در بین مدافعان حریف و انتظار برای لحظه‌ی درست برای شکستن حریف با حرکت در هف-اسپیس (Half-space)

۲- ایجاد پاکت در کناره‌ها برای حرکت در هف-اسپیس:

مالکیت توپ در کناره‌های زمین، شناسایی شکاف‌های درون خط دفاعی در هف-اسپیس و حرکت به پشت دفاع از طریق هف-اسپیس

۳- انتقال سریع توپ به کناره‌ها:

اهمیت به حرکت درآوردن سریع توپ به سمت کناره‌های زمین هنگامی که در مناطق مرکزی اورلود ایجاد شده است

۴- حرکت‌های بدون توپ موثر در خط دفاعی:

حرکت‌های بدون توپ باید در مواقعی که توپ‌های بلند به پشت دفاع ارسال می‌شوند انجام شود.

۵- دریافت توپ در پاکت‌های مرکزی:

بازیکنانی که توانایی حرکت رو به جلو دارند باید در پاکت‌های مرکزی توپ را دریافت کنند. حرکت سایر بازیکنان به سمت خط دفاعی باید به صورت هم‌زمان انجام شود.

در تصویر زیر نتایج حاصل از آنالیز داده‌ها در کنار یکدیگر قرار داده شده‌اند. این جدول به ما نشان می‌دهد هر یک از پنج راه‌حل ممکن چه برآوردها و خروجی داشته اند.

برای درک و نتیجه گیری بهتر لازم است توضیحاتی بیشتری برای هر پارامتر ارائه دهیم. (این تفسیر توسط محمد نوپسند نوشته شده است.)

۱- اورلد در فلنک‌ها – Wide Overloads

این پارامتر از نظر کمیت در رتبه دوم است. بسیار استفاده می‌شود و همانطور که در تصاویر هم مشخص است، برای انجام این کار باید در یکی از فلنک‌ها اورلد ایجاد کنید و سپس با کارهای ترکیبی در همان منطقه، به بلاک حریف نفوذ کنید. اما این پارامتر در نهایت در کمتر از ۱۵ درصد مواقع باعث شکستن دفاع حریف شده و منجر به شوت به سمت دروازه حریف می‌شود.

نکته مهم دیگر، کیفیت موقعیت ایجاد شده بوده که از XG پایینی نیز برخوردار است. علت این امر نیز مکان و منطقه‌ای است که ما برای خلق موقعیت انتخاب کرده‌ایم، زیرا فلنک‌ها مکان‌های بی‌ارزشی در زمین بازی هستند. (با توجه به اصل اول دفاع در فوتبال و زاویه‌ای که توپ و بازیکن نسبت به دروازه حریف دارند.) حتی اگر موقعیتی نیز از این مکان ایجاد شود از ارزش پایینی برخوردار است.

زمانی این پارامتر ارزشمند خواهد بود که شما وینگرهای تکنیکی داشته باشید که در تقابل‌های یک در برابر یک، بسیار خبره و نخبه باشند. گواردیولا وقتی با خط دفاعی پنج نفره مواجه می‌شود از این پارامتر استفاده می‌کند و چون اغلب وینگرهای تکنیکی بسیار خوبی در تیمش دارد به خوبی می‌توانند کیفیت موقعیت خلق شده در لوبلاک حریف را بالاتر ببرند.

۲- هف اسپیس پاکت – Wide pocket to Half-space run

این پارامتر مدرن‌ترین و کاربردی‌ترین روش برای خلق موقعیت در لوبلاک حریف است. باید توپ را به مناطق ۱۳ و ۱۵ دفاع حریف (گوشه های محوطه جریمه) برده و با انجام کار ترکیبی، هافبک مرکزی نفوذ کرده در هف اسپیس را آزاد کنیم.

این پارامتر از نظر کمیت در رتبه سوم قرار می‌گیرد و حتی تعداد دفعاتی که خط دفاعی حریف به شما اجازه نفوذ می‌دهد نیز کم است. ولی نسبت حملات شکل گرفته به شوت‌ها و کیفیت موقعیت ایجاد شده بسیار بالا خواهد بود. با توجه به بالا بودن XG این پارامتر، بدیهی است که مکان توپ آخر برای تمام‌کنندگی مهاجم، در مرکز محوطه جریمه و یا مکان‌های مناسب‌تری نسبت به پارامترهای دیگر است. دلیل کیفیت بالای موقعیت‌ها نیز مشخص است:

  • حفره‌ای که در لوبلاک حریف ایجاد می‌شود در هف اسپیس است پس زاویه بهتری به سمت دروازه دارد. (نسبت به پارامترهای دیگر)
  • مناطق خطرناک جلوی محوطه جریمه باعث می‌شود شعاع‌های حرکتی مدافعین نامنظم و مختل شود.
  • بدیهی است که نفود به فضای بین دو مدافع مرکزی بسیار سخت است چون مدافعین مرکزی از ارتباط تاکتیکی و کلامی خوبی برخوردارند. پس بهترین مکان برای نفوذ به خط دفاع، نفوذ به حد فاصل مدافعین کناری و مرکزی است و پارامتر هف-اسپیس نیز کاملا متمرکز بر روی این فضای خطرناک است.
  • برای کاربردی بودن بیشتر این پارامتر، هافبک مرکزی که به هف اسپیس نفوذ می‌کند باید هوش فضاگیری و زمان‌بندی مناسبی داشته باشد و ضمنا بتواند تئوری Third man run (نفوذ بازیکن سوم) را به خوبی اجرایی کند.

آرسن ونگر در دوران خود علاقه بسیاری به این نوع خلق موقعیت داشت و جز مولف‌های این پدیده محسوب می‌شود. پپ گواردیولا نیز در دوران خود در منچسترسیتی بسیار از این پارامتر استفاده می‌کند و با توجه به داشتن هافبک‌های بسیار باهوشی مانند دی‌بروینه و داوید سیلوا انجام دادن این کار ساده‌تر خواهد بود.
گواردیولا از این روش به خوبی در دیدار برگشت منچسترسیتی – لیورپول در لیگ قهرمانان اروپا استفاده کرد.

در دیدار برگشت لیورپول و اتلتیکومادرید نیز مشاهده کردیم که چگونه کلوپ با توجه به شناخت از لودی، مدافع چپ حریف، به عنوان نقطه ضعف (به دلیل مارکینگ ضعیف و هوش دفاعی بد) از صلاح خواست که لب خط باز شود تا چمبرلین به خوبی بتواند به فضای بین لودی و مدافع مرکزی نفوذ کند.

۳- سوییچ سریع به فلنک‌ها = Fast switches to wide zones

این پارامتر کمترین کمیت را دارد چون در وهله اول تیم حریف آماده است که شما به بازی عرض بدهید و ضمنا بازیکنان کناری دفاع حریف معمولا در فاصله‌ی مطمئن و مناسبی نسبت به فلنک‌ها می‌ایستند و حتی اگر هافبک‌های مرکزی شما بتوانند پاس بلند با کیفیتی نیز ارسال کنند، چون کنترل توپ و نفوذ به دروازه حریف نیازمند زمان بیشتری است (چون توپ در این حالت معمولا بر روی هواست) درنتیجه بازیکنان کناری دفاع حریف به سرعت می‌توانند خود را به بازیکن صاحب توپ نزدیک‌تر کنند.

هرچند که شاید در ابتدا این پارامتر به دلیل تعداد دفعات پایین نفوذ به محوطه جریمه نادیده گرفته شود، ولی اگر بتوانیم به خوبی این پارامتر را اجرایی کنیم می‌توانیم بیشترین نفوذهای موثر را به دفاع حریف داشته باشیم. به بیان ساده‌تر، می‌توان گفت موقعیت‌های به دست آمده از این پارامتر بسیار باکیفیت بوده و از XG بالایی نیز برخوردارند.
امروزه پس از ورود فوتبال پوزیسیونی و مالکیتی، این شگرد کمتر استفاده می‌شود چون:

  • متدهای مالکیتی بسیار متمرکز بر کنترل بازی و پاس‌های عرضی هستند و چون این نوع پاس‌ها احتمال لو رفتن بالایی دارند معمولا مربی‌ها بازیکنان را به ارسال این نوع پاس‌ها تشویق نمی‌کنند.
  • تعداد هافبک‌های مرکزی که توانایی ارسال پاس‌های بالای ۲۰ متر و سریع را داشته باشند نسبت به دو دهه اخیر کمتر شده است.
  • لازمه‌ی این پارامتر اصل فشردگی است و تیم خودی باید بتواند به خوبی عرض تیم حریف را کمتر کند.
  • برای کاربردی شدن این پارامتر شما باید هافبک‌های مرکزی مانند جرارد، آلونسو، پیرلو، دی‌بروینه، کروس، اسکولز و … داشته باشید که بتوانند پاس بلند سریع و موثری ارسال کنند؛ وگرنه ارسال پاس بلند بی‌کیفیت در Low Block حریف به معنای ضدحمله آن‌ها به سمت خط دفاعی کم‌تعداد شماست.

هدف نهایی این شگرد سانترکردن در موقعیت مناسب یا قرار دادن وینگرهای تکنیکی در موقعیت‌های یک در مقابل یک است. فرگوسن و فن‌خال مربیان پیشتاز در این زمینه بودند. منچستریونایتد معمولا وینگرهای سرعتی و تکنیکی زیادی داشت. برای مثال فرگوسن از اسکولز و کریک می‌خواست که با چند پاس بلند و سریع به یکی از فلنک‌ها، رونالدو و نانی را در موقعیت یک در برابر یک قرار دهند.

حتی رافائل بنیتز نیز که مربی با فلسفه دفاعی بود و اعتقادی به وینگرهای تکنیکی نداشت، از جرارد و آلونسو درخواست پاس‌های طولی و بلند بسیاری داشت ولی هدف نهایی وی معمولا ارسال سانترهای مناسب با دخالت کمتر مدافعین حریف بود.

از مثال‌های مدرن می توان به یوونتوس کونته اشاره کرد که پیرلو معمولا به همین شکل آساموآ و لیششتاینر را در آرایش ۵۳۲ آزاد می‌کرد. در ادامه زیدان نیز با توجه به داشتن دو فولبک بسیار تهاجمی و ضمنا دو هافبک مرکزی بازیساز (کروس و مودریج) سعی می‌کرد فولبک‌ها را بسیار باز کند و با پاس بلند، در عرض دفاعی حریف فضای خالی خلق کند.

۴- نفوذ بدون توپ – Decisive off-ball runs at the defensive line

این پارامتر بیشترین کمیت ولی کمترین نسبت به شوت‌ها را دارد. به بیان ساده‌تر این حالت کم‌اثرترین حالت ممکن است چون شوت‌های کمتری به سمت دروازه روانه می‌شود. البته علت نیز مشخص است، چون اولین واکنش غریضی انسان به دفاع عمیق و چندلایه، رو آوردن به توپ‌های بلند از عقب زمین و خصوصا هف-اسپیس‌ها به فلنک مخالف است که معمولا باعث شکسته شدن بلاک حریف نشده و توپ ارسال شده توسط مدافعین حریف دفع می‌شود.
هرچند که نسبت کمیت به شوت‌های این پارامتر کم است ولی اگر منجر به خلق موقعیت شود موقعیت‌های خطرناکی را ایجاد می‌کند. (دومین رتبه از نظر XG ایجاد شده)

برای استفاده مدرن و امروزی از این حربه، باید در فاز دو بیلدآپ تیم حریف را به یکی از هف‌اسپیس‌ها آورده، در آنجا اورلد ایجاد کنیم. مهم‌ترین نکته اینجا است که وینگر سمت مخالف ما باید فولبک حریف را به اصطلاح تاک کند. (یعنی در فضای نزدیک مدافع مرکزی و فولبک حریف در فضایی جایگیری کند که فولبک حریف مجبور شود با وینگر ما یارگیری کند.) در نهایت با توجه به یارگیری فولبک حریف با وینگر قطعا فولبک ما در همان منطقه آزاد خواهد شد.

گواردیولا در دو فصل اول خود در بارسلونا (با توجه به تاثیرپذیری بسیار بالا از توتال‌فوتبال و کرویف) و داشتن فولبک بسیار خوبی مانند آلوز از این ترفند بسیار استفاده می‌کرد. توماس توخل نیز در دورتموند علاقه بسیار به استفاده از این پارامتر داشت.

۵- سنتر پاکت – Receive in central pocket

این پارامتر دومین رتبه در کمیت را دارد و دومین روش کم‌اثر در زمینه نسبت شوت‌ها است. ضمنا موقعیت‌های ایجاد شده نیز از XG پایینی برخوردار هستند. به بیان ساده‌تر می‌توان گفت که پاکت مرکزی کم‌اثرترین و کم‌کاربردترین پارامتر است زیرا:

  • با توجه به اصل اول دفاع (دور نگه داشتن حریف از دروازه خودی) معمولا مرکز زمین (و خصوصا زون ۱۴) شلوغ‌ترین، دفاعی‌ترین و فیزیکی‌ترین مکان در زمین فوتبال است.
  • حتی اگر بتوانیم به زون شماره ۱۴ دسترسی پیدا کنیم، معمولا مهاجمین ما پشت به دروازه حریف هستند و برای موثر شدن این شگرد به تعداد لمس توپ‌های بیشتری نیاز داریم. چون این مکان مهم‌ترین فضا در فوتبال است، قابل پیش‌بینی است که مدافعین حریف اجازه خلاقیت و لمس توپ بالا را در این مکان نخواهند داد.
  • برای اجرایی کردن این پارامتر نیازمند بازیکنانی بسیار تکنیکی هستیم که بتوانند دوئل‌های یک در مقابل یک را به راحتی پیروز شوند.
  • با توجه به درصد پایین موفقیت در این مکان و پس از لو دادن احتمالی توپ باید منتظر ضدحملات تیم حریف باشیم.
  • اگر هافبک‌های مرکزی توانایی ارسال پاس‌های طولی مناسب و پاس‌های اریب را نداشته باشند، اجرایی کردن این پارامتر معمولا سخت خواهد بود. (چون تیم حریف در Low Block اجازه ارسال پاس موثر از فلنک به مرکز زمین را نمی‌دهد.) راه‌های بسیار سخت و متنوعی برای اجرای این پارامتر وجود دارد؛ برای مثال لیورپول با توجه به خلاق بودن فولبک‌ها معمولا در کناره‌ها خطرناک‌تر است. در نتیجه برخی تیم‌ها فشار زیادی به فلنک‌های لیورپول وارد می‌کنند که در موارد خاص باعث می‌شود بتوانند از این روش به خوبی استفاده کنند. هرچند که لیورپول در دورانی که کوتینیو در مرکز زمین برای آن‌ها بازی می‌کرد (با توجه به توانایی بالای وی در دوئل‌ها و شوت‌های خوب خارج از محوطه که روانه دروازه می‌کرد) از سنترپاکت بیشتر استفاده می‌کرد.

در دوران مربیگری گواردیولا در بارسلونا، وی با در اختیار داشتن مسی و تغییر پست وی به ۹ کاذب به خوبی از این شگرد استفاده می‌کرد. آلوز، آبیدال و وینگرها کاملا باز می‌شدند و پپ از بوسکتس، ژاوی، اینیستا و مسی می‌خواست که در مرکز زمین اورلد ایجاد کرده و نزدیک به یکدیگر بازی کنند و پس از ارسال یک پاس طولی به مسی، این پارامتر به طرز شگفت‌انگیزی موثر واقع می‌شد. زیرا بارسا به راحتی به مهم‌ترین مکان بازی دسترسی پیدا می‌کرد و در ضمن مسی به راحتی می‌تواند چند بازیکن را در هر جایی دریبل کند. گل لیونل مسی به منچستریونایتد در فینال لیگ قهرمانان نیز به همین شکل به ثمر رسید.

در آخر لازم است به چند نکته دیگر اشاره کنیم:
۱- تمام پارامترهای فوق تاکتیک محسوب نمی‌شود و به اصطلاح شگرد یا نوعی آرایش و شعاع حرکتی برای ورود به بلاک حریف هستند.
۲- پارامترهای دیگری نیز وجود دارد که در این مقاله اشاره‌ای به آن‌ها نشده است.
۳- برای درک بهتر مطلب، مقاله‌ی ترجمه شده را به دقت مطالعه کنید. تصاویر ارسال شده نیز به خوبی مطالب ارائه شده در مقاله را نمایش می‌دهند.

نویسنده: ویگنش جاینس

توضیحات تکمیلی: محمد نوپسند

مترجم: احسان بهشتی