اگر بخواهیم نمونه‌هایی از مربیان موفق را نام ببریم، بدون شک برندن راجرز از آن دسته‌ مربیانی است که هنوز موفقیتی شاخص و بارز در رزومه او دیده نمی‌شود؛ اما به خاطر نوع فوتبال مدرنی که تیم‌های تحت هدایت او ارائه می‌دهند باید او را در زمره‌ی مربیان موفق نام نهاد. در مقابل، دستیار سابق گواردیولا، میکل آرتتا، از آن دست مربیان تازه‌کاری است که نمی‌توان او را به این زودی قضاوت کرد. باید دید آیا آموزه‌های ونگر و گواردیولا تأثیری روی عملکرد او دارد یا خیر.

تقابل این دو تیم در حالی رخ داد که توپچی‌ها در جدول جایگاه هفتم و روباه‌ها جایگاه سوم را تسخیر کرده بودند. لسترسیتی در چند هفته گذشته متزلزل ظاهرشده بود و این اتفاق ممکن است بازهم آرزوهای راجرز را غیرممکن‌تر کند.

تحلیل و آنالیز

اگر به‌دقت بازی آرسنال را زیر نظر بگیرید متوجه خواهید شد بازی این تیم هیچ شباهتی با تیم‌های پپ گواردیولا ندارد. آرتتا نشان داده است که می‌توان بدون تقلید از کسی، مربی خوبی بود. او در حال حاضر می‌داند که چه ابزاری در اختیار دارد.

او با توجه به بازیکنان در دسترس خود، فوتبالی درخور و مناسب ارائه می‌دهد. به‌طورکلی آرتتا به آرایش ۱-۳-۲-۴ علاقه دارد اما با توجه به رقیبان، او از آرایش ۳ دفاعه نیز استفاده می‌کند. همان‌طور که دیدیم در بازی با لسترسیتی او از آرایش ۳-۴-۳ استفاده کرد که در دفاع به ۱-۴-۵ سوییچ می‌شد. ناگفته نماند که آرسنال بر اساس آنالیز خود در نیمه اول، بازی انتقالی و بسیار رو به جلویی نمایش گذاشت.

فارغ از تاکتیک‌های دفاعی، چیزی که در این بازی بسیار چشم‌ها را به خود خیره می‌کرد نوع حملات دو تیم بود؛به‌ویژه تیم آرسنال که کاملاً مشخص بود با آنالیز دقیق تیم لسترسیتی و آگاهی از نوع چیدمان و ضعف‌های دفاعی آن‌ها، بازی را به پیش می‌برد.

ازآن‌جایی‌که تیم لسترسیتی از تیم‌هایی است که تاکتیک پرس فشرده (Compact Pressing) ارائه می‌دهد، آرسنال نوع حملات انتقالی خود را به صورت flank to flank (در این تاکتیک توپ از گوشه‌ای از زمین به گوشه‌ دیگر ارسال می‌شود) اجرا می‌کرد.

تصویر زیر یکی از صحنه‌های انتقال به حمله آرسنال است که با فشردگی تیم لسترسیتی همراه است اما مدل انتقال بازی چون از یک گوش به گوش دیگر است فرصت و فضای بسیاری در کناره‌ها به تیم آرسنال می‌دهد که وینگرهای سرعتی دارد.

در این بازی فضای بسیاری در اختیار وینگر سمت راست آرسنال قرار داشت که در ادامه به نقش او در حملات آرسنال می‌پردازیم. این نوع دفاع یعنی ایجاد فشردگی یکی از مهم‌ترین اصول دفاعی است.

در تصویر زیر شاید این‌گونه به نظر برسد که با وجود برتری عددی ۶ در مقابل ۳ آرسنال نمی‌تواند خلق موقعیت کند اما یکی از مفاهیم دفاعی در اصل فشردگی ایجاد درگیری و مزاحمت برای مهاجمان وقتی است که ما برتری عددی داریم اما در این موقعیت اوبامیانگ به‌راحتی با یک پاس قطری لاکازت را صاحب توپ کرد

برای درک بهتر تفکرات آرتتا در فاز حمله ابتدا باید مناطق مورد هدف آرسنال اشاره کنیم. با توجه به حضور ایونز، سویونجو و بنت، میانگین سرعت خط دفاعی لسترسیتی پایین می‌آمد و ساکا و اوبامبانگ با سرعت خود، برای فرار به پشت مدافعین اقدام می‌کردند. بیشتر بار این حملات به دوش ساکا بود که فضای بین سویونجو و آلبرینگتون را هدف قرار داده بود. در نیمه اول بیشتر حملات آرسنال از این منطقه خلق یا به این منطقه ختم می‌شد.

هدف اصلی آرسنال یعنی ارسال توپ‌های بلند، دقیقاً همان فضایی که گل اول آرسنال به ثمر رساند.

در آموزش‌های هماهنگ‌سازی دفاع خطی گفته می‌شود که ۳ مدافع مرکزی می‌بایست فاصله‌ای حداقل ۳ متر با یکدیگر داشته باشند. زاویه بدن باید به‌گونه‌ای باشد که مهاجم به کناره‌ها متمایل شود یا با فاصله ۲ متر در راستای شانه شما باشد یا شما کمی عقب‌تر از او باشید تا زمان برای واکنش داشته باشید. ساکا با یک curve sprint (شعاع حرکتی اوریب) در شکاف بین دو مدافع به‌راحتی صاحب توپ شد.

جانی ایونز که یکی از ستون‌های لسترسیتی در این فصل بود اگر تعادل بدن خود را حفظ می‌کرد و تأخیر ایجاد می‌کرد مسلماً ساکا نمی‌توانست توپ را برای اوبامیاگ ارسال کند. از طرفی بازهم همان اصول بازی flank to flank را رعایت کردند. نکته دیگر اینکه آرتتا تحت تأثیر تفکرات گواردیولا از لاکازت به‌عنوان false 9 استفاده می‌کرد.

بازهم حمله از سمت راست آرسنال و این بار توسط بیرین. جایگیری لاکازت اهمیت بالایی در خلق موقعیت آرسنال داشت و ضمنا سیگنال برای بازیکن صاحب توپ توسط لاکازت که دست خود را بلند کرده و اشاره می‌کند کجا توپ را دریافت کند.

تمام جریان بازی تا قبل از صحنه اخراج انکتیا به سود آرسنال پیش می‌رفت اما با تعویض‌های راجرز تیم لسترسیتی در کناره‌ها سریغ‌تر عمل می‌کرد. جایگاه لسترسیتی در جدول اتفاقی نیست و تیم برندن راجرز فوتبال مدرنی ارائه می‌کند. برندن راجرز دارای فلسفه‌ای است مبتنی بر فوتبال سرعتی با انتقال سریع، پرسینگ سریع، گردش توپ سریع، گاهی اوقات جابه‌جایی بین مدافع کناری و بازیکنان هجومی و فرارهای زیاد به پشت مدافعان حریف. اصول فلسفه او به هنگامی که پریرا، مدیسون و چیلول در دسترس باشند با ۳-۳-۴ مدرن اجرا می‌شود اما در بازی با آرسنال از سیستم ۲-۱-۴-۳ یا (۲-۵-۳ مدرن) استفاده کرد.

تیم برندن راجرز جهت گردش توپ بهتر در کناره‌های زمین یا هر دو نیم‌فضا، برای ایجاد ساختار هندسی مثلث هجومی تلاش می‌کند. این ساختار آن‌ها را قادر می‌سازد تا در زاویه پاس مناسب قرار بگیرند و از طرفی بتوانند پاس‌های کلیدی روبه‌جلو ارسال کنند.

نمونه ساختار مثلث هجومی با استقرار بازیکن پست ۱۰ در نیم فضا

در صحنه گل لسترسیتی نیز به خاطر نوع جایگیری نفرات در حمله، ایجاد خط پاس برای یکدیگر، تنوع و گوناگونی در حمله، استفاده از عمق و ارسال از کناره‌ها، سرعت در حمله بود که توانستند به خوبی در دفاع فشرده آرسنال خلق موقعیت کنند. در این صحنه، ساختار مثلث هجومی در کانال سمت راست لسترسیتی با حضور پریت، گری و پرز مشاهده می‌شود.

نتیجه‌گیری

اگر بازی را به دو بخش تقسیم کنیم، تا قبل از اخراج، بازی متعلق به آرتتا بود و استراتژی او برای بازی با لسترسیتی کاملاً جواب داده بود ولی پس از اخراج ریتم بازی شکسته شد و ورق برگشت. در ادامه برندن راجرز اثبات کرد که مربی شایسته و درخور احترامی است زیرا با تعویض‌های خود از شکستی دیگر فرار کرد؛ لسترسیتی اکنون چلسی را بالای سرخود و صدای نفس‌های سنگین منچستریونایتد را در گوش خود می‌شنود.

نویسنده: محمدهادی تهمتن
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی