زمانی که ونگر در سپتامبر ۲۰۰۲ در برابر خبرنگاران انگلیسی این جمله را بیان کرد «فصلِ بدونِ باختِ غیرممکن نیست»، مورد تمسخر شدیدی از سوی آن‌ها و حتی بازیکنان تیمش قرار گرفت. روزنامه‌های انگلیسی در تیترهای صبح فردا خود با این ادعای ونگر همچون جوک برتر سال برخورد کردند.

او را دیوانه و ساده‌لوح خطاب کرده و فکر می‌کردند مرد فرانسوی مجنون شده است. مگر می‌شود در لیگی به رقابتی انگلیس یک فصل را بدون شکست پشت سر گذاشت؟ فصل بعد، ونگر تاریخی‌ ترین قهرمانی لیگ انگلیس را به دست آورد. پروفسور با تیمش یک فصل کامل نباخت. ۳۸ بازی بدون شکست!

آرسنال  در سال ۲۰۰۴-۲۰۰۳ چگونه به این دستاورد بزرگ رسید؟ چطور در تاریخ جاودانه شد و به عنوان یکی از بهترین تیم‌های تاریخ در ذهن فوتبال‌ دوستان جاودانه شد؟

آرسنال با ترکیب ابتدایی ۲-۴-۴ بازی را آغاز می‌کرد. ترکیبی که ینس لمن درون دروازه‌اش قرار داشت؛ خط دفاع چهارنفره شامل: سول کمبل، حبیب کولوتوره، لورن و اشلی کول و خط هافبک را  گیلبرتو سیلوا، پاتریک ویرا، پیرس و لیونبرگ تشکیل می‌دادند. مهاجمان نیز دنیس برکمپ و تیری آنری بودند.

 

 

در واقع آیا آرسنال ۲-۴-۴ بازی می‌کرد؟ خیر. آرسنال آرایش‌های متفاوتی در زمین را اجرا می‌کرد. رایج‌ترین سیستم آن‌ها ۱-۳-۲-۴ بود. گاهی هم خط هافبک آرسنال شکل الماسی به خود گرفته و بازیکنان آرسنال با قابلیت‌های چندگانه به خوبی و با درک بالا تغییر وضعیت داده و از یکدیگر حمایت می‌کردند.

 

 

در درون دروازه، لمن دروازبانی مطمئن بود که دوران اوج خودش را سپری می‌کرد. توپ‌های بسیاری را مهار می‌کرد و تقریبا بی‌اشتباه بود. علاوه بر آن، ویژگی که او را تبدیل به دروازه‌بانی خاص برای آرسنال می‌کرد؛ قابلیت بازی به عنوان یک سوئیپر بود.

لمن دروازه‌بان-سوئیپری بود که جسارت بالایی برای خروج از دروازه داشت. این موضوع به دو دفاع مرکزی آرسنال اجازه می‌داد تا بالاتر بازی کنند. سول کمبل یک مدافع کلاسیک تنومند بود. زوج او حبیب کولوتوره، بر خلاف سول کمبل توانایی بازی با پای ویژه‌ای داشت که باعث می‌شد توپ را همراه با دیگر مدافعان پیش ببرند. در کنار او لورن قرار داشت؛ او با سرعت و دقت پاس بالایش به بازیسازی تیم کمک شایانی می‌کرد.

بیلدآپ آرسنال اکثراً‌ از جناح راست دفاع اتفاق می‌افتاد. توپ از آن‌ سمت به هافبک‌های آرسنال به خصوص گیلبرتو و ویرا می‌رسید. لورن معمولاً در موقعیت خود در دفاع باقی می‌ماند و اشلی‌کول که علاقه زیادی به نفوذ کردن داشت از سوی دیگر به بازیکنان هجومی تیم اضافه می‌شد.

 

 

هر دو هافبک دفاعی آرسنال توانایی‌های چشم‌گیری در دفاع و حمله داشتند. توانایی آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ سریع در سرعت بخشیدن به بازی آرسنال تأثیرگذار بود و هر دو بازیکن توانایی بازی در پست شماره ۶ و ۸  را داشتند.  در لحظاتی از بازی هافبک‌ها شکل دابل پیوت به خود می‌گرفتند اما معمولاً گیلبرتو عقب‌تر و در پست شماره ۶ بازی می‌کرد و پاتریک ویرا بازیکن باکس تو باکس شماره ۸ بود.

از جالب‌ترین ویژگی‌های آرسنال نرخ بالای حملاتشان از میانه زمین بود. زمانی که حبیب کولوتوره توپ را به گیلبرتو سیلوا می‌سپرد خودش جلو می‌آمد و کنار او قرار می‌گرفت.

 

 

پاتریک ویرا معمولاً یک خط جلوتر می‌رفت و در کنار برکمپ گزینه پاس برای گیلبرتو ایجاد می‌کرد. با نفوذ اشلی کول، رابرت پیرس که در نقش یک Inverted Winger بازی می‌کرد هم به سمت مرکز حرکت می‌کرد.

به این شکل گزینه‌های پاس متعددی برای گیلبرتو ایجاد می‌شد. آرسنال به شکل حیرت‌ آوری برتری عددی و تراکم نفرات را در مرکز زمین به وجود می‌آورد. گیلبرتو، ویرا، کولوتوره، پیرس، برکمپ و آنری همه در کانال میانی زمین بازی می‌کردند و این تراکم نفرات باعث ایجاد برتری عددی در مهم‌ترین نقطه زمین یعنی زون ۱۴ برای آرسنال می‌شد.

 

 

لیونبرگ معمولاً نزدیک به لب خط بازی می‌کرد و اشلی کول با اضافه شدن به حمله در سمت چپ زمین همراه با او به تیم عرض می‌دادند. زمانی که مدافعین حریف تلاش می‌کردند تا عرض زمین را پوشش دهند آرسنال از کانال میانی به تیم مقابل ضربه می‌زد.

 

 

تمام بازیکنان هجومی آرسنال قابلیت این را داشتند که علاوه بر بازی در نقش بازیساز به عنوان مهاجم تمام‌کننده نیز ظاهر شوند. تغییر موقعیت‌های سریع این بازیکنان باعث می‌شد تیم حریف در دفاع دچار آشفتگی شده و آرسنال موقعیت گلزنی ایجاد کند. در کانال میانی پاتریک ویرا به چهار بازیکن هجومی اضافه می‌شد و در نقش Third man runner به عمق دفاع حریف می‌زد و از فضای ایجاد شده استفاده می‌کرد.

 

 

در صورتی که راه‌های نفوذ از کانال میانی زمین با مشکل مواجه می‌شد؛ اشلی کول و لیونبرگ از فلنک‌ها نفوذ می‌کردند و هافبک‌ها با پاس بلند سعی داشتند آن‌ها را صاحب توپ کنند. در دو تصویر پایین موقعیت ارسال پاس توسط برکمپ و دریافت آن تو به وسیله اشلی کول را مشاهده می‌کنید. در حالی که تمام بازیکنان هجومی آرسنال یارگیری شده‌اند اشلی کول در یک حرکت غیرمنتظره به سمت دروازه با سرعت می‌دود و برکمپ با یک پاس استادانه او را در موقعیت یک در مقابل یک با دروازه‌بان قرار می‌دهد.

 

 

جدای از تغییر شکل‌های متعدد آرسنال که موجب آشفتگی در دفاع حریف و ایجاد راه نفوذ می‌شد؛ انتقال سریع بازی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های توپچی‌ها بود. آرسنال بلافاصله پس از بدست آوردن مالکیت با حداقل ضربات، توپ را به یک سوم دفاعی حریف رسانده و قبل از این که تیم حریف شکل دفاعی منظمی به خود بگیرد برای خود موقعیت می‌ساخت.

گیلبرتو، ویرا، برکمپ، پیرس و آنری در ارسال‌ پاس‌های طولی استاد بودند. اگر شانس ارسال پاس طولی داشتند از پاس عرضی استفاده نمی‌کردند. به دفعات، آرسنال با سه یا چهار ضربه و در کمتر از ده ثانیه توپ را به دروازه حریف می‌رساند و در موقعیت گلزنی قرار می‌گرفتند. 

 

 

اگر به سال ۲۰۰۳-۲۰۰۴ برگردیم از کیفیت چمن بعضی از زمین‌ها متعجب می‌شوید. به این ترتیب طبیعی است که آرسنال امکان این که این سبک از بازی را در تمام زمین‌ها به نمایش بگذارد نداشت.

عصای جادویی آرسنال در این بازی‌ها ضربات ایستگاهی بود. بازیکنانی همچون آنری، برکمپ و پیرس ضربات مستقیم و ارسال‌های خطرناکی بر روی دروازه حریف داشتند. کمبل، توره، ویرا و گیلبرتو با توانایی سرزنی خود ایجاد خطر می‌کردند. این راهکار آرسنال در مسابقاتی بود که بازی برای آن‌ها به خوبی پیش نمی‌رفت.

آرسنال شکست‌ناپذیران، از پیشرو ترین تیم‌های زمانه خود بود. ونگر در سال ۲۰۰۳ با تکیه بر بازیکنانی با توانایی بازی در چند پست، جا به‌ جایی‌های حداکثری، فوتبال سریع و قدرت ویژه بر روی ضربات ایستگاهی تیمی را ساخت که با معیارهای فوتبال مدرن و روز دنیا در سال ۲۰۲۲ همخوانی دارد. تیمی جذاب که در نمایش فوتبال زیبا، حداقل در زمانه خودش همتا نداشت.

 

نویسنده: مهیار حمیدیان
کاری از گروه فنی آنالیز تاکتیکی