در دو سالی که پس از جدایی ماسیمیلیانو آلگری سپری شد؛ باشگاه یوونتوس در ابتدا برای حفظ عنوان قهرمانی خود در فصل اول تلاش کرد و در فصل دوم، برای نخستین بار از سال۲۰۱۱ نتوانست فاتح لیگ ایتالیا شود.

مائوریتزیو ساری و آندره پیرلو که تازه کار و آنچنان ثابت شده نبود؛ جانشینان آلگری بودند. یوونتوس قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را هدف خود قرار داده بود اما آن‌ها نه تنها فاتح این جام نشدند بلکه اینتر میلان، آن‌ها را از سلطنت بر ایتالیا خلع کرد.

آلگری در ۵۳ سالگی و در سال ۲۰۲۱ دوباره به بیانکونری پیوست. نکته جالب این است که او در این دو سال به باشگاه جدیدی ملحق نشد و پس از فاصله ای کوتاه دوباره به تورین بازگشت. او یوونتوس را به دو فینال لیگ قهرمانان اروپا، قهرمانی در چهار جام حذفی و پنج مرتبه فتح اسکودتو رساند.

در بیانیه باشگاه پس از تایید بازگشت مجدد او چنین آمده است: آنچه او در نخستین ماجراجویی‌اش در در یوونتوس بدست آورد؛ در تاریخ باشگاه حک شده است. ما آماده‌ایم مجددا با آلگری شروع کنیم تا آینده خود را با یکدیگر بسازیم. با حرفه‌ای بودن، اخلاق و تبحر مربی که می‌داند در داخل و خارج از زمین چگونه بازی کند ما آینده درخشانی خواهیم داشت.

 

تحلیل تاکتیکی

آلگری در ابتدا دوره نخست مربیگری‌اش در یوونتوس سعی کرد بر بنای به ارث رسیده از آنتونیو کونته پایبند باشد. اولویت او سیستم ۳۵۲ بود. پایه‌های این سیستم با سه دفاع متشکل از کیلینی، بونوچی و بارزالی استوار بود.

عرض حملات یوونتوس به وسیله مدافعان کناری آن‌ها ایجاد می‌شد. سه‌ هافبک میانی نیز یک نفر پخش کننده و با وظایف دفاعی بیشتر به نام آندره پیرلو بود و دو‌ هافبک دیگر در نیم فضا‌ها و و گاها کانال مرکزی قرار داشتند و نفوذ می‌کردند.

کارلوس توز و آلوارو موراتا دو مهاجم اصلی و فرناندو یورنته مهاجم ذخیره تیم بود. موراتا و یورنته به عنوان بازیکن کانونی برای دریافت پاس‌های مستقیم و پخش توپ از بازیکنانی از جمله پیرلو بودند. این‌ هافبک دفاعی در بازیسازی یوونتوس و حملات آن‌ها نقش بسیار مهمی‌ داشت. پائولو دیبالا و ماریو مانژوکیچ در فصول بعدی به بانوی پیر ملحق شده و جایگزین توز و یورنته شدند.

در همین حال گزینه‌های‌ هافبک مرکزی این تیم نیز پویا تر شدند. پوگبا، مارکیزیو و خدیرا حملات و توان تیم را افزایش دادند به این ترتیب تمایل دیبالا برای به عقب آمدن با حالت تهاجمی‌ این بازیکنان به خوبی تکمیل می‌شد. به این ترتیب عمق و عرض به خوبی پوشش داده می‌شد و تیم توانایی انجام حرکات و برنامه‌های مختلفی را داشت.

 

 

تغییر دیگر شامل سازماندهی مجدد تیمش به ۴۲۳۱، بر اساس دو بازیکن محوری در میانه زمین یعنی خدیرا و پیانیچ و تک مهاجم آن‌ها یعنی گونزالو هیگواین که از ناپولی به این تیم پیوسته بود می‌شد. دیبالا به عنوان بازیکن شماره ۱۰ و مانژوکیچ در سمت چپ بازی می‌کرد و هدف سانترهایی بود که از سمت راست صورت می‌گرفت.

زمانی که این بازیکن کروات وارد محوطه جریمه می‌شد؛ مدافعان را نیز از دیبالا و هیگوابن دور کردهد و توجه آن‌ها را را به خودش معطوف می‌ساخت. دیبالا نیز گاها چنین کاری را انجام می‌داد تا آزادی عمل بیشتری برای هیگواین ایجاد کند.

به مانژوکیچ دستور داده شده بود که به سمت داخل نفوذ کند پس به این ترتیب، الکس ساندرو از سمت چپ مسئول ایجاد عرض برای یوونتوس از آن سو بود. دابل پیوت آن‌ها در میانه زمین مسئول ایجاد پوشش دفاعی در کانال‌های میانی زمین بود. به این ترتیب پیانیچ و خدیرا نفوذ و حرکات رو به جلو کمتری را انجام می‌دادند. در سمت راست خوان کوادرادو گزینه حجومی‌ بسیار خوبی بود؛ پس به این ترتیب دفاع راست نفوذ‌های زیادی انجام نمی‌داد.

 

 

تمایل آلگری برای انطباق و بهترین استفاده از بازیکنانی که در اختیار داشت؛ باعث شده بود که به شکل قابل توجهی در دو فصل آخر از اولین دوره حضورش در یوونتوس از ۴۴۲ و یا گاها در اواسط مسابقه از ۴۳۳ استفاده کند. داگلاس کاستا، خوان کوادرادو را با سرعت بسیار خوبش تکمیل می‌کرد و ترکیب خوبی را ایجاد کرده بود.

مانژوکیچ که در سمت چپ حضور داشت در غیاب بازیکن شماره ۱۰ به مرکز متمایل می‌شد تا حمایت بیشتری از دیگر مهاجمان انجام دهد. در صورتی که آلگری از سه بازیکن میانی استفاده می‌کرد؛ پیانیچ به عنوان یک بازیکن محوری فعالیت می‌کرد و توسط خدیرا و ماتوئیدی و یا گاها رودریگو بنتانکور حمایت می‌شد.

ورود کریستیانو رونالدو و بازگشت بنوچی از میلان، به معنی جایگزینی رونالدو به جای مانژوکیچ در سمت چپ و کاهش تاکید بر پیانیچ برای بازیسازی از نیمه خودی بود. به رونالدو نقش مرکزی تری داده شده بود و دیبالا در این هنگام از سمت راست حرکت می‌کرد. زمانی که آن‌ها از دو‌ هافبک میانی استفاده می‌کردند؛ وظیفه آن‌ها حمایت از مدافعان کناری بود که پیشروی کرده بودند و فضای پشت سر آن‌ها خالی بود. ماتوئیدی در انجام این کار بسیار خوب عمل می‌کرد.

 

 

دفاع و پرس

آلگری دفاعی سازماندهی شده که شامل یک بلوک دفاعی منضبط و محتاطانه است را می‌پسندد. زمانی که یوونتوس از دفاع سه نفره استفاده می‌کرد؛ در زمان دفاع، وینگ بک‌ها به عقب باز می‌گشتند تا یک خط دفاعی پنج نفره را تشکیل دهند. این خط دفاعی توسط سه‌ هافبکی که در جلوی آن‌ها قرار داشتند پشتیبانی می‌شد که پوشش فضای پیش روی مدافعان در اولویت آن‌ها بود.

دو مهاجم آن‌ها نیز فضای مرکزی را پوشش می‌دادند و گاها بر بازیکنان تیم حریف برای تخریب مالکیتشان فشار می‌آوردند. عموما یکی از مهاجمان به‌ هافبک دفاعی تیم حریف فشار وارد می‌کرد. این موضوع در برابر حریفانی که برای حفظ مالکیت و گردش توپ به آن بازیکن متکی بودند بیشتر دیده می‌شد. زمانی که توپ به وسیله فشار و پوشش بازیکنان یوونتوس به کناره‌های زمین می‌رفت؛ مدافعان مرکزی یوونتوس برای دفاع در برابر سانتر‌ها آماده بودند و در اکثر نبردها پیروز می‌شدند.

 

 

حضور یک خط دفاع پنج نفره به این معنی بود که مدافع میانی در بین پنج نفر مدافع که اغلب بونوچی بود؛ واکنش‌های تهاجمی‌ بیشتری داشت. زمانی که تیم حریف خط‌ هافبک یووه را پشت سر می‌گذاشت؛ بونوچی می‌دانست که چهار مدافع در پشت سر او برای دفاع حضور خواهند داشت پس به سمت تیم حریف حرکت می‌کرد و با اعمال پرس و ایجاد تخریب بازی حریف، مانع از ایجاد موقعیت برای آن‌ها می‌شد.

بونوچی یا هر بازیکن دیگری که پیشروی می‌کرد؛ به قدری حملات تیم حریف را به تعویق می‌انداخت که عموما خط‌ هافبک تیم مجددا باز می‌گشتند و با اعمال پرس بر بازیکنان تیم حریف توپ را باز پس می‌گرفتند.

 

 

هنگامی‌ آرایش آن‌ها به ۴۲۳۱ تغییر پیدا کرد؛ رایج ترین شکل دفاعی آن‌ها ۴۴۲ بود. مانژوکیچ و کوادرادو به بازیکنان خط میانی تیم حریف فشار وارد می‌کردند و مانع از بازیسازی آسان توسط آن‌ها می‌شدند. در سال‌های بعد اعمال این فشار بر عهده دیبالا و هیگواین بود. عملکرد عالی دیبالا به عنوان بازیکن شماره ۱۰ نیز به این معنی بود که ، زمانی که آن‌ها با آرایش ۴۴۱۱ بازی می‌کردند؛ دیبالا در مقابل سه‌ هافبک تیم حریف به دفاع می‌پرداخت.

 

 

در زمان استفاده آن‌ها از سیستم ۴۴۱۱، دو‌ هافبک میانی یوونتوس نسبت به زمان استفاده آن‌ها از ۴۴۲ بیشتر در عمق قرار می‌گرفتند و حرکات تهاجمی‌ و پیش روی کمتر فشار می‌آوردند. در این زمان فاصله خط‌ هافبک با مدافعان کاهش پیدا می‌کرد و نیز با پوشش فضای بین خطوط توسط آن‌ها استحکام و سازماندهی دفاعی آن‌ها افزایش می‌یافت. به همین دلیل آن‌ها زپان بیشتری می‌توانیتند دفاع کنند و حمله برای حریفانشان دشوار بود

همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید آزاد بودن مدافع کناری به این معنا بود که حریف تشویق می‌شد تا پاس را برای او ارسال کند اما فاصله برای رسیدن توپ به آن بازیکن زیاد بود و به همین دلیل‌ هافبک‌های ییونتوس اغلب زمان لازم برای حرکت به آن سمت زمین و پوشش مجدد آن بازیکن و یا توپ گیری از او را داشتند.

 

 

 

منبع: Coaches Voice
مترجم: امیر عباس شریفی
کاری از گروه فنی آنالیزتاکتیکی